0

غزل شماره ۴۳۲: مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی

 
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

غزل شماره ۴۳۲: مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی

پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی

وصف رخ چو ماهش در پرده راست ناید

مطرب بزن نوایی ساقی بده شرابی

شد حلقه قامت من تا بعد از این رقیبت

زین در دگر نراند ما را به هیچ بابی

در انتظار رویت ما و امیدواری

در عشوه وصالت ما و خیال و خوابی

مخمور آن دو چشمم آیا کجاست جامی

بیمار آن دو لعلم آخر کم از جوابی

حافظ چه می‌نهی دل تو در خیال خوبان

کی تشنه سیر گردد از لمعه سرابی

 

 

یک شنبه 9 شهریور 1393  9:46 AM
تشکرات از این پست
hadis162
hadis162
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : فروردین 1393 
تعداد پست ها : 658

پاسخ به:غزل شماره ۴۳۲: مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی

۴۳۲. مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی 
• زمان : 00:56 
با صدای استاد موسوی گرمارودی

 

 

 

 

دریافت فایل 
http://rasekhoon.net/media/download/330039/۴۳۲-مخمور-جام-عشقم-ساقی-بده-شرابی/

 

پنج شنبه 28 اسفند 1393  7:36 AM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

شرح غزل شماره ۴۳۲: مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی

معانی لغات غزل (۴۳۲)
مخمور: خمارآلوده، در حسرت شراب از پا درآمده و خمارآلوده.
مجلس ندارد آبی: (ایهام) مجلس آب و رنگ و صفا و رونق ندارد.
در پرده راست ناید: با در پرده سخن گفتن و با ایهام و اشاره حقّ مطلب ادا نمی شود.
شد حلقه قامت من: قامت من خمیده شد.
رقیب: مراقب درگاهت، پاسدارت، نگهبان و مراقب.
بابی: دری.
ما و امیدواری: (واو حرف عطف به معنای ملازمت) ما ملازم امید می باشیم، ما به امیدواری دل بسته‌ایم.
ما و خیال خوابی: ما همراه خیل خیالیم، ما با خواب و خیال می‌گذرانیم.
کم از: حداقل.
آخر کم از جوابی: دست کم جوابی بده، حداقل پاسخی بده.
می نهی دل: دل می نهی، دل خوش می کنی، دلبستگی پیدا می کنی.
لَمعه: پرتو، روشنایی، درخشش.
لَمعه سراب: درخشش و انکسار نور آفتاب که از دور به صورت آب به چشم می آید.

معانی ابیات غزل (۴۳۲)
(۱) در حسرت باده عشق خمار آلوده ام. ساقی (از باده محبت) شرابی بده و قدحی پر کن چرا که مجلس (حیات) بدون شراب (محبت) آب و رنگ و صفایی ندارد.
(۲) با ایهام و کنایه نمی توان روی ماه او را آنچنان که باید وصف کرد. مطرب آهنگی بزن و ساقی شرابی بده (تا آشکارا وصف کنم).
(۳) برای اینکه دربان تو ما را از این در، به دری دیگر نراند، قد من بر در تو به مانند حلقه خمیده و منحنی شد.
(۴) ما در انتظار دیدن رویت پیوسته امیدوار و در امید کشش به سوی وصل تو با خواب و خیال روزگار می‌گذرانیم.
(۵) جامی از باده (چشم تو) کجاست که مرا از حالت مخموری به مستی کشاند. دوری از لبت مرا بیمار ساخته دست کم پاسخی بده (تا حالم به شود).
(۶) حافظ، چرا دل را به خیال خوبرویان امیدوار و خوش می‌کنی کی یک تشنه لب از درخشیدن سرابِ زمینی سیراب می‌شود؟

شرح ابیات غزل (۴۳۲)

وزن غزل: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن

بحر غزل: مضارع مثمّن اخرب

٭
عطار:
ای از شکنج زلفت هر جا که انقلابی هرگز نتافت بر کس چون رویت آفتابی
٭
شاه نعمت الله ولی:
هر ذره‌یی ز عالم بنموده آفتابی آن آفتاب تابان بسته ز من نقابی
٭
خاقانی:
بانگ آمد از قتینه کاباد بر خرابی دریاب کار عشرت گر مرد کاریابی
٭
اوحدی:
با این چنین بلایی، بعد از چنان عذابی راضی شدم که بینم روی تو را به خوابی
٭
این غزل عاشقانه محصول ایام شباب حافظ و احتمالا در استقبال یکی از متقدمین که مطلع غزل آنها در بالا آمده و یا از معاصرین، سروده شده است.
شاعر در بیت دوم غزل، خود را عاشقی محجوب و خجالتی تصور کرده می‌فرماید در حال عادی زبان قادر به وصف زیباییهای چهره معشوق نیست. ای رامشگر سرودی بنواز و ای ساقی شرابی بده تا در حال دگرگونی و سرمستی پرده شرم و حیا کنار رفته و من آنچنان که باید به وصف جمال او بپردازم.

این مضمون و مضمون بیت سوم که شاعر می‌خواهد بگوید من مثل حلقه در منزل معشوق، بر در چسبیده ام تا دربان او نتواند مرا از آنجا دور کند و برای اینکار نخست قامت خود را به صورت منحنی و حلقه، در می‌آورد تا معنای کلمه حلقه در ذهن خواننده، حلقه و کوبه در مجسم گردد، انگیزه سروده اینگونه غزل ها در ایام جوانی می‌تواند باشد

 
شرح جلالی بر حافظ - عبدالحسین جلالیان

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

چهارشنبه 31 تیر 1394  7:42 PM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

تعبیر غزل شماره ۴۳۲: مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی

تعبیر :

تنها به مادیات نیاز ندارید بلکه به معنویات و محبت هم نیازمندید. کسی در نظرتان هست که به شما اعتنایی نمی کند. تصور می کنید رقیبتان جلوتر از شماست و همه ی درها را به رویتان بسته می بینید. انتظار می کشید و در عین حال امیدوارید اما به این هم فکر کنید که اگر بهحاجتتان نرسیدید شکست نخورده اید.

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

چهارشنبه 31 تیر 1394  7:42 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها