اگر که آمدی من رفته بودم … اسیر سال و ماه و هفته بودم …
دعایم کن دوباره جان بگیرم … بیایم در رکاب تو بمیرم…
بر چهره پر ز نور مهدی صلوات … بر جان و دل صبور مهدی صلوات …
تا امر فرج شود مهیا بفرست … بهر فرج و ظهور مهدی صلوات…
چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی …
چه بغضها که در گلو رسوب شد نیامدی …
خلیل آتشین سخن ؛ تبر به دوش بت شکن …
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی …
برای ما که خسته ایم نه ؛ ولی …
برای عده ای چه خوب شد نیامدی ….
تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام …
دوباره صبح؛ ظهر؛ نه غروب شد نیامدی…
در انتظار دیدنت همه دلها بیقرارند …
ای تک ستاره بهشت حسرت به دلمان نزار…
سر راه تو نشستم به تمنای نگاهی...
چه شود عاقبتم را ز خدا خیر بخواهی...
سالِفِ برِّکَ بی خواندهام و درس گرفتم...
که مرا دادهای از روز ازل فیض پناهی...
با لباسی که برای غم جد تو بپوشم...
با همین رنگ سیاهش ز دلم رفته سیاهی...
آمدم تا که بگویم سر یارم به سلامت...
تسلیت بر تو بگویم همره ناله و آهی...
گر نگاه تو نباشد به خدا هیچ نماند...
نه امانی نه قوامی نه ثباتی و سپاهی...
عزّت عشق عیان است در این سال حسینی...
چه شود امر فرج را ز خدا خود تو بخواهی...