0

غزل شماره ۳۶۹: ما ز یاران چشم یاری داشتیم

 
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

غزل شماره ۳۶۹: ما ز یاران چشم یاری داشتیم

ما ز یاران چشم یاری داشتیم

خود غلط بود آن چه ما پنداشتیم

تا درخت دوستی بر کی دهد

حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم

گفت و گو آیین درویشی نبود

ور نه با تو ماجراها داشتیم

شیوه چشمت فریب جنگ داشت

ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم

گلبن حسنت نه خود شد دلفروز

ما دم همت بر او بگماشتیم

نکته‌ها رفت و شکایت کس نکرد

جانب حرمت فرونگذاشتیم

گفت خود دادی به ما دل حافظا

ما محصل بر کسی نگماشتیم

 

 

دوشنبه 3 شهریور 1393  12:51 PM
تشکرات از این پست
ali_kamali
hadis162
hadis162
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : فروردین 1393 
تعداد پست ها : 658

پاسخ به:غزل شماره ۳۶۹: ما ز یاران چشم یاری داشتیم

۳۶۹. ما ز یاران چشم یاری داشتیم 
• زمان : 00:54 
با صدای استاد موسوی گرمارودی

 

 

 

 

دریافت فایل 
http://rasekhoon.net/media/download/330246/۳۶۹-ما-ز-یاران-چشم-یاری-داشتیم/

دوشنبه 25 اسفند 1393  7:25 AM
تشکرات از این پست
ali_kamali
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:غزل شماره ۳۶۹: ما ز یاران چشم یاری داشتیم

وزن غزل: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)

۱ ما از یاران توقع کمک و یاری داشتیم؛اما آنچه تصور می کردیم نادرست بود.

۲ تا ببینم درخت دوستی چه وقت میوه خواهد داد؛حالا رفتیم و بذری افشاندیم.

می گوید حالا به سوی دوستی و محبت رفتیم و بذر آنرا افشاندیم،منتظریم که کی ثمره این درخت به ما رسد.

۳ بحث و جدل رسم قلندری و وابستگی نبود؛ وگرنه با تو جنگ و جدال بسیار داشتیم.

یعنی آئئین درویشی وارستگی است و تحمل عقیه مخالف ، وگرنه گفت و گو بر سر اختلاف عقیده ها سبب بروز ماجراهای بسیار خواهد شد.

۴ طرز نگاهت نوعی فریب و خدعه جنگی بود؛ما به غلط آنرا نگاهی از سر آشتی تصور کردیم.

۵ گل بوته حسن تو خود به خود زیبا و دل افروز نشد؛بلکه ما همت کردیم و با نفس خود بر آن دمیدیم.

همت :«به معنی اراده ثابت است و صوفیه همت را بسیار اهمیت می دهند. همت موجد است و عارف به همت خود آفرینش می کند»[۱]. همت در معنی دعا اینجا نیز مناسبت دارد.

می گوید درخت حسن تو خود به خود گلهایی که سبب روشنی دل می شوند به بار نیاورده است،بر اثردمیدن نفس یعنی دعای ما بود که نهال حسن تو گل داد.به عبارت دیگر هوای خوش نَفَس ما بر گلبن حسن تو وزید و آن را شاداب و پر گل کرد.

۶ بین ما حوادثی اتفاق افتاد و کسی شکایت نکرد؛رعایت ادب و احترام یکدیگر را در نظر داشتیم.

۷ گفت حافظ به اراده خود دلت را به ما تسلیم کردی؛ما مٲموری برای گرفتن دل سوی کسی نفرستادیم.

محصل: تحصیل کرده، مٲمور اخذ خراج و هر وجه دیگری که از طرف حکومت تعیین می شده.

 

———————————————————————

[۱] فروزانفر ،….مجموعه مقالات…. صفحه ۱۹۷٫

 

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

سه شنبه 23 تیر 1394  4:30 PM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

شرح غزل شماره ۳۶۹: ما ز یاران چشم یاری داشتیم

معانی لغات غزل (369)

چشم یاری داشتن : توقع کمک و یاری داشتن .

خود غلط بود : همانا درست نبود .

پنداشتن : گمان کردن، خیال کردن، تصور کردن .

بَر : میوه ، ثمر .

حالیا : حالی، اکنون .

ماجرا : کلمه مرکّب از ما و جَری، آنچه گذشته، سرگذشت، قصه و واقعه، دعوی، نزاع و جدال، هنگامه و گفتگو و در اصطلاح صوفیه اگر از درویشی خرده یی در وجود آید بازخواست کنند تا آن غبار از دل برادر دینی دور شود .

شیوه : طرز، رویه .

شیوه چشم : طرز نگاه چشم، حالت چشم  .

فریب : خُدعه، نیرنگ .

غلط : اشتباه .

انگاشتن : پنداشتن ، تصور کردن .

دل فروز : دل افروز، روشن کننده دل، دلنواز .

همّت : اراده، توجه کامل قلب با تمام قوای روحانی برای حصول کمال در خود یا دیگری .

دَمِ همّت : دمیدن دعا .

گماشتن : مأمور کردن .

نکته : در اینجا سخن سربسته که با اعتراض و شکایت همراه باشد معنی می دهد .

جانب حرمت فرو نگذاشتیم : برای رعایت احترام چیزی فرو گذار نکردیم .

محصّل : حاصل کننده، مأمور وصول، تحصیلدار .

 

معانی ابیات غزل (369)

  1.       ما از دوستان انتظار کمک و توقع مساعدت داشتیم، اما آنچه را که گمان می کردیم نادرست بود .
  2.       این زمان همت کردیم و تخم دوستی افشاندیم، تا ببینیم که این درخت دوستی چه وقت به بار خواهد نشست ؟
  3.       مباحثه و قیل و قال رسم درویشی و وارستگی نبود وگرنه ما با تو جنگ و جدال های زیادی داشتیم.
  4.       از طرز نگاه و حالت چشم تو یک نوع خدعه جنگی حس می شد. ما اشتباهاً آن را نگاهی آشتی جویانه تصوّر کردیم .
  5.       نهال زیبایی تو خود به خود چنین زیبا و دلپذیر نشد ما همّت و دعای خود را برای آن به کار گرفتیم .
  6.       حوادث زیادی اتفاق افتاد و ما شکایت نکردیم و با رعایت ادب احترام فیما بین را در نظر گرفتیم .
  7.       (در پاسخ) گفت حافظ تو خود به جانب ما گرویدی، ما مأموری برای جلب کسی نفرستادیم .

شرح ابیات غزل (369)

وزن غزل : فاعلاتن فاعلاتن فاعلات

بحر غزل : رمل مسدّس مقصور

*

               کراراً در شرح غزل هایی که در زمان شاه شجاع سروده شده از شِکوه و گلایه های حافظ و  ایهامات بعضی از ابیات سخن رفت . سعی حافظ در بیشتر غزل ها بر این است که سخن در پرده بگوید تا راه آشتی به یکباره سدّ نشود اما این غزل از صراحت بیشتری برخوردار و به منزله ادّعا نامه ای است که حافظ بر علیه شاه شجاع صادر کرده است . مفاد ابیات صریح و روشن است و حافظ در این غزل صداقت و یکرنگی و ساده لوحی خود را با هوش و فراست خود، می نمایاند .

               حافظ می گوید این من بودم که با آنکه حسّ می کردم که حرکات و سکنات تو چندان از روی صداقت نیست و از آن بوی ریا و نیرنگ به مشام می رسد باز از روی حسن نیّت به تو اعتماد کرده و خود را در اختیار تو گذاشتم و درخت دوستی را به امید میوه آن کاشتم . این من بودم که نهال شهرت و قدرت و سیطره تو را آبیاری کردم  وگرنه می خشکید. این من بودم که با همه کارهای ناروای تو با تو درنیفتادم و چوب ادب فیمابین را نشکستم وگرنه می توانستم در هر مورد با تو درگیر شوم . این من بودم که در  پاسخ درشت گویی های تو شکایت نکردم و رعایت احترام تو را بر خود لازم دانستم .

               این گفته های حافظ از روی پندار نیست بیت مقطع غزل دلالت بر این دارد که در یک مذاکره حضوری حافظ چکیده گفته های بالا را با شاه شجاع در میان نهاده و جوابی را که شنیده صادقانه در بیت مقطع بازگو کرده است. حافظ می فرماید شاه شجاع در پاسخ گله های من گفت ما کسی را به دنبال تو نفرستادیم که بیایی و با ما همکاری کنی این خودت بودی که داو طلبانه به سوی ما آمدی و در مسیر اهداف ما گام برداشتی.

                این گفته صحیحی است و حافظ تلویحاً در چند مورد دیگر نیز اشاره به این همکاری داوطلبانه خود دارد.  باید دانست فرزندان امیر مبارزالدّین  همگی در حیله و نیرنگ و عهد شکنی شهره اند و نباید از چنین نامردانی توقع  داشت که در دوستی ثابت قدم و وفادار باشند. حافظ هم به این موضوع واقف بوده و مصالح او چنین اقتضا می کرده که متّکی به قدرتِ شاه شجاع باشد و برای او راه دیگری متصوٌر نبوده است.

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

سه شنبه 23 تیر 1394  4:31 PM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

تعبیر غزل شماره ۳۶۹: ما ز یاران چشم یاری داشتیم

تعبیر :

امیدتان به دیگران برای کمک بی جهت بوده و حال تنها مانده اید هر چند که همه قول یاری و کمک به شما داده بودند. گول حرف و ظواهر فریبند ی آنها را خوردید اما الان هم دیر نیست اگر کمی همت کنید به تنهایی هم می توانید کارهایتان را به انجام برسانید.

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

سه شنبه 23 تیر 1394  4:32 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها