0

اسطوره شناسي Mythologie

 
voiceofrain
voiceofrain
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : تیر 1391 
تعداد پست ها : 2005
محل سکونت : اصفهان

اسطوره شناسي Mythologie

برای تعریف اسطوره­شناسی باید ابتدا معنای اسطوره را دانست. اسطوره«myth» داستانی است که در اعصار قدیم برای بشر باستانی معنایی حقیقی داشته است ولی امروزه در معنای لفظی و اولیه‌ی خود حقیقت محسوب نمی‌شود. به عبارت دیگر اسطوره زمانی«history» یعنی تاریخ بوده است (معمولا تاریخ مقدس) اما امروزه به صورت «Story» یعنی داستان فهمیده می‌شود.[1]
«اسطوره‌شناسی» یا "Mythologie" دانشی است که به بررسی روابط میان اسطوره‌ها و جایگاه آنها در دنیای معاصر می­پردازد. علاوه‌براین به مجموعه‌ی اساطیر یک ملت، نیز اسطوره­شناسی می­گویند. بنابراین اسطوره‌شناسی هم بر مطالعه­ي اسطوره، هم بر مجموعه اساطیر متعلق به یک سنت مذهبی خاص دلالت دارد.[2]
اسطوره­شناسان امروزه در پی آنند که بتوانند پوسته­ي افسانه­ها را که گاه سخت ستبر است، فروشکافند و به مغز معنا در آن راه جویند. هدف تلاشگران در اسطوره­شناسی نو آن است که نمادها و نشانه‌های رازگونه که زبان اسطوره را می­سازد، بکاوند و پاره­ها و اندیشه­های نهفته در آنها را بیرون کشیده، بررسی کنند. بدین‌سان، این علم در کنار دو دانش دیرینه­­ی باستان­شناسی و 
زبان­شناسی تاریخی، دانشی است که به یاری آن می­توان پاره‌هایی از فرهنگ ناشناخته و گمشده‌ی آدمی را در روزگاران گذشته بازیافت. دانش اسطوره­شناسی، بدین­سان در دیرینه‌شناسیِ فرهنگی سودمند و کارا می­تواند باشد و حتی بیش از آن در دانش‌های دیگر، می­تواند کاربرد داشته باشد، زیرا باورها و اندیشه­های کهن در اسطوره هنوز به گونه­ای زنده­اند و در بافت اندیشه و ساختار روانی ما، کارآیی و کارسازی دارند. ما با بررسی و کاوش در اسطوره­ها، گذشته از روشن ساختن بخش­های تاریک تاریخ، می­توانیم به بخش­های تاریک از نهاد و روان خود دست یابیم.[3]
بنابراین دانش اسطوره­شناسی، ماهیتا با علوم دیگری مثل زبان­شناسی، تاریخ ادیان، جامعه­شناسی، باستان­شناسی و... ارتباط پیدا می‌کند و دانشمندان همین علوم به رشد و تکامل این علم (اسطوره­شناسی) کمک می­کنند. چرا که از یک طرف اینان برای بررسی­های خود به شناخت اسطوره‌های ملت نیازمندند و از سوی دیگر، برای شناخت و تحلیل اسطوره باید از نگاه‌های مختلف به آن نگریست؛ پس لازم است که یک بررسی نظام‌مند و تحلیل ساختاری جامعه­شناختی، زبان­شناختی، انسان­شناختی و تاریخی و دینی از آن به عمل آید.
 
تاریخچه­ي اسطوره­شناسی
 نخستین کسانی که به اسطوره­شناسی توجه کردند، فیلسوفان سده­های سوم و دوم بیش از میلاد مسیح بودند. رشد فلسفه در یونان باستان باعث رشد تفسیرهای تمثیلی از اسطوره گشت؛ از جمله، مفاهیم ژرف‌تر و پنهان در متون اساطیری باز شناخته شد. در این دوره پژوهندگان بیشتر پیرو مکتب «اوهمر»(320 تا 260 ق.م) بودند. این نویسنده­ي یونانی باور داشت که ایزدان همان بزرگ مردانی متعال و معزز بودند که نعمت­های بسیار برای ابنای بشر آوردند. اوهمر پایگاهی زمینی برای زئوس و ایزدان قائل بود. می­توان گفت او برای اساطیر خاستگاهی تاریخی می‌جست. در قرون وسطی دیدگاه نوینی در اسطوره­شناسی پدید نیامد. حتی در دوره­ي نوزایی(رنسانس) نیز تفسیر اسطوره­ای، تمثیل­گونه و هنوز در پرتو مکتب اوهمر بود.[4]
بررسی و شناخت دقیق اسطوره در غرب از سده‌ی هجدهم میلادی آغاز گردید. بیشتر مطالعات در آن دوره، درباره­ی اساطیر کلاسیک یونان و روم بود. به همین سبب پژوهندگان سده­ی 18، روش­های تفسیری ویژه­ای داشتند. در آغاز سده­ي 19 یعنی از 1800میلادی، رمانتیک‌ها شیفته‌ی زبان و فرهنگ هند و اروپایی شدند و در زمینه­ي تاریخ، فلسفه و اساطیر به مطالعه و تطبیق پرداختند. «فریدریش کروزر» در سده­ي نوزده اسطوره­شناسی را به­عنوان یک علم مستقل مطرح نمود و هم او بود که مکتب نمادی یا رمزی را بنیان نهاد و از اسطوره تعابیر نمادین کرد.[5]
«زیگموند فروید» (1856-1939 م) و شاگردش «کارل گوستاو یونگ»(1874-1961م) از دیدگاه روان‌شناسی به اساطیر نگریستند. مردم­شناسان، اساطیر را برای شناخت بهتر تمدن­ها و جوامع و آداب و رسوم آنها بررسی می‌کنند. نویسندگان تاریخ ادیان، اساطیر را برای شناخت عقاید و نظام­های فکری جوامع پیشین تجزیه و تحلیل می­کنند.[6]
دانش اساطیر با دین و مذهب نیز پیوند می‌خورد، ولی پیداست که این امری ثانوی و تا حدودی خارجی نسبت به گوهر اسطوره­شناسی است. در واقع آنچه جوهر و یا ذات اسطوره محسوب می­شود این است که اسطوره آفریده­ي تخیل است و در التقای سه جریان قرار دارد: تبیین پدیده‌های طبیعت، قصه‌های سرگرم­کننده و افسانه‌های پهلوانی و در نتیجه زاده­ي طبع شاعران و مورخان است.[7]
به­طورکلی این دانش - با نگاه نوِ آن - دانشی نوپا و جدید است که در غرب توجه بسیاری از محققان را جلب کرده است و در ایران این دانش بسیار نوپا است و بعضا در این زمینه تألیفاتی وجود دارد. اغلب مترجمان به ترجمه­ي نتایج مطالعات غربیان در این زمینه می‌پردازند؛ از جمله «جلال ستاری» که آثاری از نویسندگان غربی را تحت عنوان جهان اسطوره­شناسی، دانش اساطیر و... ترجمه کرده است.
 
[1] - شمیسا، سیروس؛ بیان، تهران، فردوسی، 1378، چاپ دوم، ص 241.
[2] - واحد دوست، مهوش؛ رویکردهای علمی به اسطوره­شناسی، تهران، سروش، 1381، چاپ اول، ص 26.
[3] - همان، همان صفحه.
[4] -اسماعیل­پو، ابوالقاسم؛ اسطوره بیان نمادین، تهران، سروش، 1377، چاپ اول، ص.43
[5] - همان، ص42
[6] - انوشه، حسن؛ دانشنامه­ي زبان فارسی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، 1376، ص 91
[7] - باستید، روژه؛ دانش اساطیر، ترجمه­ي جلال ستاری، تهران، توس، 1375، چاپ اول، ص 21
 
یک شنبه 2 شهریور 1393  3:01 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها