0

غزل شماره ۳۶۳: دردم از یار است و درمان نیز هم

 
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

غزل شماره ۳۶۳: دردم از یار است و درمان نیز هم

دردم از یار است و درمان نیز هم

دل فدای او شد و جان نیز هم

این که می‌گویند آن خوشتر ز حسن

یار ما این دارد و آن نیز هم

یاد باد آن کو به قصد خون ما

عهد را بشکست و پیمان نیز هم

دوستان در پرده می‌گویم سخن

گفته خواهد شد به دستان نیز هم

چون سر آمد دولت شب‌های وصل

بگذرد ایام هجران نیز هم

هر دو عالم یک فروغ روی اوست

گفتمت پیدا و پنهان نیز هم

اعتمادی نیست بر کار جهان

بلکه بر گردون گردان نیز هم

عاشق از قاضی نترسد می بیار

بلکه از یرغوی دیوان نیز هم

محتسب داند که حافظ عاشق است

و آصف ملک سلیمان نیز هم

 

 

یک شنبه 2 شهریور 1393  12:58 PM
تشکرات از این پست
hadis162
hadis162
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : فروردین 1393 
تعداد پست ها : 658

پاسخ به:غزل شماره ۳۶۳: دردم از یار است و درمان نیز هم

۳۶۳. دردم از یار است و درمان نیز هم 
• زمان : 1:14 
با صدای استاد موسوی گرمارودی

 

 

 

 

 

دریافت فایل 
http://rasekhoon.net/media/download/330252/۳۶۳-دردم-از-یار-است-و-درمان-نیز-هم/

 

دوشنبه 25 اسفند 1393  7:18 AM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

شرح غزل شماره ۳۶۳: دردم از یار است و درمان نیز هم

وزن غزل: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)

۱ درد و رنجم از یار است و درمان دردم هم به دست اوست ؛ هم دلم فدای یار شد و هم جانم.

یعنی عشق یار علت درد من است. و علاجم هم خود یار است – محبت و توجه اوست. دلم بر اثر درد عشق بیمار شد و از دست رفت وچون یار از درمان مضایقه کرد جانم نیز فدا شد.

۲ اینکه می گویند آن از زیبایی بهتر است ؛ یار ما هم آن دارد و هم این.

آن : کیفیت خاص در حسن و زیبایی که آن را به ذوق درک کنند ولی تعبیر نتوانند.

«آن» در مصراع دوم به دو معنی آمده : ۱) ضمیر اشاره که مرجعش همان «آن» در مصرع اولل است.۲) به معنی جاذبه و کیفیت در حسن ، مآلاً یک معنی می دهند.

می گویند شایع است که جاذبه و حال داشتن معشوق – آنیت – از حسن صورت بهتر است یار ما هم این یعنی حسن را دارد و هم آن، یعنی جاذبه را.

مقایسه شود با این بیت :

لب لعل وخط مشکین چو آتش هست واینش هست         بنازو دلبر خود را که حُسنش آن و این دارد

۳ به یاد بیاوریم آن کس را به قصد کشتن ما؛ هم زلف راشکست و هم عهد و پیمان را.

زلف شکستن مراد آراستن و زیباتر کردن است ، چنانکه در این بیت :

گفتمش زلف به خون که شکستی گفتا            حافظ این قصه درازست به قرآن که مپرس

می گوید معشوق را به یاد بیاوریم که به قصد خون ما زلف خود را آرایش کرد و ما را بی قرار ساخت، ولی بعد پیمانی را که با ما داشت شکست. پس هم زلف را شکست و هم پیمان محبت را.

۴ نوای موسیقی هم گفته خواهد شد.

دستان: سرود،نغمه و نوا؛ وبه دستان گفتن یعنی با آهنگ موسیقی و بی پروا اعلام اشتن.

در مصراع اول داستان را در پرده و پوشیده می گوید و در مصراع دوم بی پروا و به آهنگ موسیقی.

۵ همچنان که خوشی و نعمت شبهای وصل به پایان رسید؛ روزهای هجران هم به پایان خواهد رسید.

۶ هر دو عالم – دنیا وآخرت – یک پرتو از روی اوست؛ هم آشکار و هم محرمانه به تو گفتم.

دنباله مضمون بیت پیشین وهمان داستان است که گفت در پرده می گویم. اشاره به مذهب ارباب تجلی دارد که جهان را جایگاه جلوه انوار الهی می دانند.

۷ برکار روزگار، بلکه بر کار گردون گردنده هم ، اعتمادی نیست .

گردون : فلک،چرخ، آسمان.

یعنی بر اوضاع و احوال زندگی اعتمادی نیست، گاهی جنگ و جدال است،گاهی صلح و خوشی،بلکه بر گردش ستارگان و تٲثیر آنها در زندگی ما هم اعتمادی نیست.

۸ عاشق از قاضی نمی ترسد،بلکه از محکمه و استنطاق پادشاه نیز پروایی ندارد،شراب بیار.

یرغو: در معنی کلمه یرغو قول علامه قزوینی را نقل می کنیم: «یرغو که یارغو با الف نیز نویسنده به مغولی به معنی عدلیه و استنطاق و مرافعه مدعی و مدعی علیه قانون است و یارغوچی به معنی قاضی و حاکم قانون (مقدمه ج۱٫جهاانگشای جوینی ص (کج).»

سعدی گوید :

گر بیوفایی کردمی یرغو به قاآن بردمی          کان کافر اعدامی کشد وین سنگدل احباب را[۲]

۹ مامور منکرات می داند که حافظ باده می نوشد؛و وزیر کشور فارس هم می داند.

آصف : کنایه از وزیر بزرگوار و به گفته دکتر غنی در این بیت احتمالاً مقصود جلال الدین تورانشاه است.[۱] در خود غزل هیچ قرینه ای برای تشخیص و قضاوت نیست.

ملک سلیمان : سرزمین فارس.

 

——————————————————————-

[۱] غنی،…تاریخ عصرحافظ ،… ص ۲۷۵٫

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

سه شنبه 23 تیر 1394  3:19 PM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

شرح غزل شماره ۳۶۳: دردم از یار است و درمان نیز هم

معانی لغات غزل (363)

آن : لطیفه و کیفیّـتی از جمال که ذوق آن را در می یابد و به وصف قلم و بیان در نمی آید، گیرایی .

یاد باد آن کو : یادش بخیر آن کسی که .

به قصد خون ما : به قصد کشتن ما، به قصد ریختن خون ما .

زلف را بشکست : زلف را پیچ و تاب و آرایش داد .

دَستان : سرود و نغمه .

سرآمد : به سر رسید، به پایان رسید .

چون سرآمد ... : همچنان که به پایان رسید ... .

فروغ : پرتو .

اعتماد : تکیه و پشت گرمی، استظهار، تکیه کردن به چیزی یا کسی .

گردون گردان : چرخ و فلک گردنده .

یَرغو : ( کلمه مغولی ) بازپرسی، استنطاق .

یَرغوی دیوان : بازپرس محکمه، یارغوچی دیوان، قاضی و حاکم قانون .

محتسب : مأمور منکرات .

آصف ملک سلیمان : وزیر سرزمین فارس .

 

معانی ابیات غزل (363)

  1.       درد من از یار است و درمان درد من هم به دست اوست. دل و جان هر دو فدای او شد .
  2.       این که (صاحب نظران) معتقدند که (آن) از زیبایی ظاهری بهتر است، یار ما هم زیبایی و هم (آن) را داراست .
  3.       یادش بخیر باد آن که به نیّت ریختن خون و کشتن ما هم زلف را با شکستن آرایش داد و هم پیمان خود را شکست .
  4.       من داستان را سربسته و محرمانه می گویم، اما با نوای موسیقی هم گفته و سر آوازه خواهد شد .
  5.       خون ما را آن چشم های شهلا بر زمین ریخته همچنان که آن سر زلف های پریشان هم همین کار را کرد .
  6.       همان طور که خوشـی های شب های وصـال به سر رسید، نـاخوشی های روزهای فراق هم پایان می یابد .
  7.       هر دو عالم دنیا و آخرت از برکت یک پرتو روی او به وجود آمده است. هم آشکار و هم پنهان این نکته را با تو در میان نهادم .
  8.       نه بر کار این روزگار که بر کار این فلک گردنده هم هیچ اطمینان و اعتمادی نیست .
  9.       مـی بیاور که آنکه عاشق شد نه از قاضی که از بازپرس محکمه هم باکی ندارد .
  10.   مأمور منکران آگاه است که حافظ عاشق است همانطور که وزیرکشور فارس هم می داند .

شرح ابیات غزل (363)

وزن غزل : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

بحر غزل : رمل مسدّس محذوف

*

                   این غزل از جمله غزل هایی است که حافظ برای هنرنمایی سروده و زمان آن به دوره شاه شجاع و خواجه تورانشاه بر می گردد .

                توضیح اینکه در غزل هایی که با ردیف سروده می شود یکی از شرایط محسّنات کلام این است که معنای کلمه یی که به عنوان ردیف انتخاب شده در همه موارد، در جمله مصراع دوم ابیات ملحوظ گردد به نحوی که اگر آن کلمه ردیف از جمله برداشته شود معنای جمله ناقص  و با آن کامل گردد .

                در این غزل همانطور که مشاهده می شود مفاد جملات اقتضای این را دارد که ردیف ( نیز هم) در پایان التزم یابد وگرنه مفاد بیت کامل نخواهد بود .

               در مقدّمه این کتاب گفته شد که ترتیب ابیات غزل های حافظ که در نسخه های خطّی و در نتیجه نسخه های اصلاحی حافظ پژوهان با هم توفیر دارد، بایستی توسط یک عدّه از شخصیت های ذیصلاح ادبی رسماً معلوم و مسجّل گردد. از جمله در این غزل حافظ در بیت چهارم می گوید : من در پرده سخنی را اینجا می گویم که بعدها با ساز و آواز بازگو خواهد شد. این سخنی را که منظور نظر حافظ است چیست و کدام یک از ابیات این غزل می تواند شـارح آن باشد؟ با انـدک دقّت می بینیم که مفاد بیت هفتم این غزل ( که از روی نسخه قزوینی ـ غنی انتخاب شده ) منظور نظر حافظ است و بایستی این بیت به جای بیت پنجم غزل بیاید چرا که مفاد این بیت یک اصل کلّی مورد قبول عرفاست و اتکاء به لحظه خلقت و اراده باری تعالی در ( کُن فَیَکُون ) دارد و گرنه مطلب بیت پنجم که خون ما آن نرگس مستانه ریخت نمی تواند سخنی باشد که حافظ در پرده می گوید .

                 شاعر بدان جهت در مقطع کلام، عبارت اصف ملک سلیمان را می آورد که آصف برخیا وزیر سلیمان بود و او این نام و صفت را به تورانشاه می دهد زیرا تورانشاه نیز وزیر ملک سلیمان یعنی حوزه فارس می باشد .

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

سه شنبه 23 تیر 1394  3:21 PM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

تعبیر غزل شماره ۳۶۳: دردم از یار است و درمان نیز هم

تعبیر :

درمان دردتان رسیدن به وصال یار می باشد. تمام هم و غمتان فکر کردن در مورد او و یاد خاطرات شیرین با او بودن هست تنها غصه شما شکستن عهد و پیمانی است که با او بسته نودید. این شب های هجران پایان پذیر است. ولی می ترسید دست روزگار او را از شما دور کند اما خداوند دوباره به همه چیز سر و سامان می بخشد. او عادل است و حق را به حقدار می رساند.

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

سه شنبه 23 تیر 1394  3:21 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها