شاید یک دروازه بان در دهه گذشته با رفتاری شگفت انگیز همه را غافلگیر کرد. شماره یک تیم ملی آرژانتین «کارلوس روا»! مردی که پیشنهاد وسوسه انگیز منچستر یونایتد را تنها به یک دلیل رد کرد: جهان در سال 2000 به پایان می رسد!
«برای دروازه بان بودن باید کمی دیوانه بود!» شاید شما هم این جمله را شنیده باشید. دروازه بان ها ترجیح می دهند از کلمه «خاص» یا «متفاوت» به جای «دیوانه» استفاده کنند. مردی که تمام مدت در داخل باکس 18 قدم به بازی خیره می شود و نامش وقتی تکرار می شود که بتواند تیم را با یک حرکت خارق العاده از شکست نجات دهد. ممکن است ۹۰ دقیقه انتظار بکشد اما هیچ توپی به سمتش شلیک نشود تا «خودی» نشان بدهد. برای همین برخی مثل «رنه هیگوئیتا» دروازه بان مشهور کلمبیایی ترجیح می داد با حرکت «عقرب» به توپ ضربه بزند یا با دریبل زدن مهاجمان حریف برای خود شهرت کسب کند. کسانی مثل «خورخه کامپوس» کوتاه قامت لباس های عجیب با رنگ های قرمز و سبز و زرد تند می پوشند، برخی ضربه کاشته و پنالتی می زنند و … آنها دوست دارند دیده شوند، متفاوت باشند و نام شان مثل مهاجم هایی که با گل زدن محبوب هواداران می شوند، به تالار افتخارات راه پیدا کنند.
در این میان شاید یک دروازه بان در دهه گذشته با رفتاری شگفت انگیز همه را غافلگیر کرد. شماره یک تیم ملی آرژانتین «کارلوس روا»! مردی که پیشنهاد وسوسه انگیز منچستر یونایتد را تنها به یک دلیل رد کرد: جهان در سال 2000 به پایان می رسد!
نام: کارلوس روآ
تولد: ۱۵ آگوست ۱۹۶۹ در سانتافی آرژانتین
لقب: پنجه طلا – متخصص پنالتی
باشگاهها: راسینگ، لنوس، مایروکا، آلباسته، المپیو
او یک ستاره متفاوت در تاریخ فوتبال است. دروازه بانی که همیشه کتاب مقدس را با خودش حمل می کرد، در کشوری که خوشگذرانی و شادخواری و باده نوشی از بخش های غیرقابل انفکاک فرهنگ آن به شمار می رود، او طرفدار منع استعمال مشروبات الکی بود، برنامه غذایی متقاوتی داشت وآنقدر در گیاهخواری افراط می کرد که به او لقب «کاهو» داده بودند.
در جام جهانی ۱۹۹۸ و در میان ستاره های آبی و سفیدپوشان او با قد ۱۹۱ سانتی متری و موهای کمی آشفته و بلند دوشادوش خاویز زانتی، خاویر سیمیونه و خوان سباستین وارون می ایستاد. تورنمتی که باعث شد او یکشبه به یکی از محبوب ترین ستاره های تاریخ فوتبال آرژانتین تبدیل شد.
در مرحله یک هشتم نهایی آن رقابت ها شاید زیباترین رقابت بین آرژانتین و انگلیس در سنت اتین به نمایش گذاشته شد، جایی که در دیداری زیبا با ردوبدل شدن چهار گل، درخشش کم نظیر مایکل اوون جوان و خلق اصطلاح « چه می کنه» توسط عادل فردوسی پور بعد از گلزنی ستاره جوان لیورپول، اخراج پر حرف و حدیث دیوید بکهام، بازی درنهایت به تساوی و سپس به وقت اضافه و ضربات پنالتی کشیده شد. ثانیه هایی که قلب میلیون ها نفر در سینه می تپید یک نفر آرام و مطمئن درون دروازه ایستاده بود. ” کارلوس روآ” ضربه آخر پنالتی که توسط "دیویدبتی” نواخته شده بود را مهار کرد و آرژانتین باز هم در جام جهانی رقیب دیرینه اش را مغلوب کرد. خودش در مورد آن شب رویایی می گوید:«بعد از آن بازی لقب متخصص گرفتن ضربات پنالتی را به من دادند، اما این را قبول ندارم».
روآ آن روزها در عضویت تیم ماریورکای اسپانیا بود، درخشش در جام جهانی چشم آلکس فرگوسن را خیره کرد و به او پیشنهاد کرد به اولدترافورد برود، جایی که می توانست جانشین شایسته ای برای اشمایکل بزرگ باشد. اما او به یکباره اعلام بازنشستگی کرد و اعلام جهان در سال ۲۰۰۰ به پایان می رسد و ترجیح می دهد کنار خانواده اش به انتظار این اتفاق بزرگ بنشیند!
روا باورهای دینی اش را پنهان نمی کرد. او می گفت: درجهان جنگ، گرسنگی، طاعون، فقر زیاد و سیل وجود دارد. من میتوانم به شما اطمینان بدهم که آن دسته از افرادی که یک ارتباط معنوی قوی باخدا ندارند دچار مشکل می شوند.”
اما ایده پایان دنیا یا آرماگدون چه بود؟
آرماگدون به «کوه مجیدو » (Magiddo) اطلاق میشود که در ۹۰ کیلومتری اورشلیم و ۳۱ کیلومتری جنوب غربی شهر کنونی حیفا واقع است. دراعتقادات مسیحی به پایان جهان آرماگدون گفته می شود که با کشته شدن ضدمسیح و پیامبر دروغین و با به زنجیر کشیده شدن شیطان خاتمه می یابد. با توجه به اعتقاد مسیحیان و یهودیان و براساس پیش بینی ها سال ۲۰۰۰ سال ظهور مسیح و نبرد آرماگدون و آخرالزمان بود. اتفاقی که دروازه بان آرژانتینی چنان به آن باور داشت که در اوج کفش هایش را آویخت و به روستای دنجی در آرژانتین رفت!
بازنشستگی یکباره شماره یک آرژانتین همه را شوکه کرد. روآ در یک منطقه روستایی به عبادات مخصوص کشیشان پرداخت و تمام وقت اش را صرف کلیسا، عبادت و مناسک ویژه انتظار پایان دنیا می کرد.
او در باره آن روزها می گوید:« تصمیم بسیار سختی بود. در شرایط بسیار حساسی قرار گرفته بودم. مطمئن بودم که این تصمیم به نفع خودم و خانوادهام خواهد بود. اگر از نظر فوتبالی به موضوع نگاه کنیم، میتوان گفت که تصمیم درستی نبود. البته بازگشتم به میادین هم اصلا آسان نبود. حتی تا به امروز هم بعضی اوقات افرادی که در خیابان به من میرسند، نسبت به این تصمیم اعتراض میکنند و میگویند که آنها را خوار کردهام و سبب اشک ریختنشان شدهام. تصمیم عجیب و غریبی بود. به هر حال نمیتوانم بگویم که تصمیم اشتباه و بدی بود، چرا که بعد از آن به چیزهای دست یافتم و واقعیات زیادی در برابر دیدهگانم روشن شد».
او شناختن دوستان واقعی، بودن در کنار خانواده و درک معنای آرامش واقعی را از دلایلی می شمارد که باعث می شود از تصمیم سال ۲۰۰۰ پشیمان نشود. روآ چالش های متفاوتی را تجربه کرده است که هرکدام از آنها می تواند یکنفر را از پای در بیاورد. روآ در یک سفر به همراه تیمش به آفریقا گرفتار بیماری مالاریا شد. بلایی که چندین ماه او را از میادین دور نگهداشت و داروهای ویژه ای از برزیل برای درمانش وارد شد. او به قول خودش ده عمل جراحی را از سرگذرانده است و در حالیکه گمان می کرد بدشانسی هایش تمام شده است به یکباره اعلام شد که گرفتار سرطان شده است!
بعد از آنکه سال ۲۰۰۰ بی هیچ حادثه بزرگی برای کره زمین خاتمه یافت روآ دوباره به فوتبال بازگشت. جایی که هیجان و شور و اشتیاق تماشاگران او را انتظار می کشیدند. اما سرطان….
روآ می گوید:« در آلباسته بودم و از نظر جسمانی در شرایط بسیار خوبی قرار داشتم. همه از بازگشتم به تیم ملی صحبت میکردند، اما خبر مبتلا شدنم به سرطان مرا کاملا به هم ریخت. بسیار سخت است که یک فرد بداند زندگیاش به دست خودش نیست. ابتلا به سرطان همه چیز را به هم میریزد. خانوادهام در شرایط بسیار سختی قرار گرفته بودند به ویژه زمانی که میدیدند موهای سرم به سرعت در حال ریختن بود. به هر حال خوشبختانه درمانم تا ۹۵ درصد با موفقیت همراه شد، اما باز هم فکر کردن به پنج درصد دیگر سخت بود. به هر حال این بیماری، ایمان و اعتقادم به خداوند را بسیار زیاد کرد.»
روآ گرچه بازگشت پیروزمندانه ای داشت و دوباره درون دروازه خوش درخشید اما همچنان از باورهای خاص خودش دست نکشید. او هیچوقت شنبه ها درون دروازه قرار نمی گرفت و باور داشت این یک روز در هفته به عبادت اختصاص دارد نه فوتبال!
دروازه بانی که می توانست نامش در تالار افتخارات «من یو» ماندگار شود، با تصمیمی عجیب تا یکقدمی کشیش شدن پیش رفت اما حالا می گوید:« امیدوارم که سالهای سال با دخترانم زندگی کنم. آرزویم دیدن آنها در لباس عروسی است. دوست دارم که هیچ گاه نمیرم. امیدوارم که خود را در حالی که عصای پیری به دست گرفتهام ببینم».