0

غزل شماره ۳۳۳: نماز شام غریبان چو گریه آغازم

 
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

غزل شماره ۳۳۳: نماز شام غریبان چو گریه آغازم

نماز شام غریبان چو گریه آغازم

به مویه‌های غریبانه قصه پردازم

به یاد یار و دیار آن چنان بگریم زار

که از جهان ره و رسم سفر براندازم

من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب

مهیمنا به رفیقان خود رسان بازم

خدای را مددی ای رفیق ره تا من

به کوی میکده دیگر علم برافرازم

خرد ز پیری من کی حساب برگیرد

که باز با صنمی طفل عشق می‌بازم

بجز صبا و شمالم نمی‌شناسد کس

عزیز من که بجز باد نیست دمسازم

هوای منزل یار آب زندگانی ماست

صبا بیار نسیمی ز خاک شیرازم

سرشکم آمد و عیبم بگفت روی به روی

شکایت از که کنم خانگیست غمازم

ز چنگ زهره شنیدم که صبحدم می‌گفت

غلام حافظ خوش لهجه خوش آوازم

 

 

شنبه 1 شهریور 1393  7:23 AM
تشکرات از این پست
hadis162
hadis162
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : فروردین 1393 
تعداد پست ها : 658

پاسخ به:غزل شماره ۳۳۳: نماز شام غریبان چو گریه آغازم

۳۳۳. نماز شام غریبان چو گریه آغازم 
• زمان : 1:25 
با صدای استاد موسوی گرمارودی

 

 

 

 

دریافت فایل 
http://rasekhoon.net/media/download/330282/۳۳۳-نماز-شام-غریبان-چو-گریه-آغازم/

 

یک شنبه 24 اسفند 1393  4:26 PM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

شرح غزل شماره ۳۳۳: نماز شام غریبان چو گریه آغازم

معانی لغات غزل (333)

شام غریبان : شب در غربت برای مسافر غریب، اولین شبی که غریبی در غربت می گذراند و شبی دلگیر و غم افزاست .

نماز شام : به هنگام نماز شام، اول شب، موقع نماز مغرب .

گریه آغازم : شروع به گریه کردن کنم .

مویه : گریه و زاری، شیون؛ گریه به همراه زاری نامه خواندن .

دیار حبیب : شهر و دیار و سرزمین دوست .

بلاد غریب : شهرهای بیگانه .

مُهَیمِن : پناه دهنده و ایمن سازنده از ترس و بیم، یکی از اسماء خداوند .

خدای را : برای خاطر خدا .

رفیق ره : رفیق راه و همراهی سفر، کنایه از حضرت خضر نبی که عمر جاوید دراد و مسافران را در راه سفر مدد می رساند .

عَلَم برافراختن : نصب کردن بیرق در محلی به علامت استقرار یافتن و کنایه از اِعلام وجود و حضور در آنجا .

حساب برگیرد : حساب ببرد، روی آن حساب کند، آن را به چشم اعتبار و جدی بنگرد .

صنمی طفل : محبوبی خردسال، معشوقی نوجوان .

صبا و شمال : باد صبا و باد شمال که اولی نسیم خنکی است که صبح و عصر از جانب شمال شرقی می وزد و دومی بادی که از جانب شمال می وزد .

هوای منزل یار : 1- هوای تنفس شهر دوست، هوایی که در فضای منزل دوست وجود دارد. 2- آرزو، اشتیاق.

آب زندگانیِ ماست : به مانند و به جای آب زندگانی برای ما می باشد .

خانگی : خودی، درونی، اهل خانه، خانه زاد .

غمّاز : طعنه زننده، سخن چین .

چنگِ زهره : ساز ناهید، ساز ستاره ناهید .

لهجه : حالت و نحوه تکلم در جوامع مختلف، لحن زبان محاوره هر محلّ .

خوش لهجه : لهجه شیرین، با لهجه و تکلم گیرا .

معانی ابیات غزل (333)

1) آنگاه که به هنگام نماز مغرب در شب غریبی، شروع به گریه می کنم با، زاری نامه خواندن برای غم غربت، سرگذشت خود را بیان می کنم .

2) و به یاد دوست و شهر و دیار خود آنچنان سوزناک می گریم که شیوه و راه و رسم سفر کردن را از روی زمین برمی اندازم .

3) من از شهروندان دوستم نه از شهری غریب. ای خدایی که مار از ترس رهایی می بخشی بار دیگر مرا به رفیقان خود برگردان.

4) ای خضر پیامبر و ای یاری دهنده مسافران در بیابان، از برای خدا به من کمک کن تا بار دیگر در کوی خرابات آشکارا اِعلام وجود کنم .

5) (نمی دانم) این عقل چه موقع به حساب سنّ و سالم رسیدگی و مرا نهی می کند؟ چرا که بار دیگر با محبوبی کم سن و سال عشقبازی می کنم .

6) ای عزیز؛ غیر از نسیم صبا و باد شمال کسی مرا (در این دیار) نمی شناسد، چرا که به غیر از باد هوا کسی دیگر همدم و هم نشین من نیست .

7) هوا و نسیم دیار دوست، نهایت آرزو و برای من به منزله آب حیات است. ای باد صبا نسیمی از خاک شیراز برای من بیاور .

8) اشکم جاری شد و عیب مرا (عدم تحمّل غریبی مرا) آشکارا و رو در رو، بازگو، کرد . از چه کسی گلایه کنم که شماتتگر من خودی و خانه زاد است .

9) هنگام صبح آهنگی از ساز ستاره زهره (ناهید) به گوشم رسید که می گفت من بنده و چاکر حافظ خوش بیان و خوش آوازم .

شرح ابیات غزل (333)

وزن غزل : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن

بحر غزل : مجتث مثمن مخبون اصلم

*

نزاری قهستانی :

1- به زخـــم تیـــر مـــلامت سپـــر بینـدازم ز روی بــازی مـــنگر که عشــق مـی بازم

2- چــو لطــف کـردی و بـرداشتی به اعــزازم قــبول کرده یی ای دوســت، رد مــکن بازم

*

پیش از این در فصل (چرا حافظ به یزد تبعید شد) و در صفحه 86-87 شرح مختصری دربارۀ این غزل آمده است. این غزل در یکی از اندوهبارترین شب های غریبی و تنهایی در یزد سروده شده است. اینکه حافظ شروع غزل را با عبارت نماز شام غریبان شروع می کند بدین سبب است که سابقاً اوقات شبانه روز را به شرح زیر تقسیم بندی نموده و در مکالمات خود بدان اشاره می کرده اند :

1- دل شب : نیمه شب

2- سحر : پس از گذشت سه ربع فرجه شب و یک ربع مانده به طلوع آفتاب

3- اذان صبح : تقریباً 5/1 ساعت مانده به طلوع آفتاب

4- طلوع آفتاب : سر زدن خورشید

5- صبح : فرجه 2 ساعته پس از طلوع خورشید

6- پیشین : ساعات قبل از ظهر که در بعض نقاط زیر نام نیم چاشت مشخص می شود

7- اذان ظهر : به هنگام صلات ظهر

8- پَسین : ساعات بعد از ظهر

9- غروب : غروب آفتاب

10- اذان شام : هنگام نماز مغرب

11- سرِ شب : 2-3 ساعت از غروب آفتاب گذشته

12- آخر شب : 3-5 ساعت از غروب گذشته

و منظور شاعر زمانی است که روشنایی روز جای خود را به تاریکی شب داده و در این لحظات بار اندوه و غم تنهایی بر روی شانه افراد غریب سنگینی کرده و حالت حزن به آن ها دست داده و به گریه و ناله و خواندن اشعار حزین می پردازند . شاعر همانطور که در بیت هشتم این غزل یاد آور شده شبی از شدت غم و اندوه غریبی کارش به گریه و زاری کشیده شده و در نتییجه این غزل را آفریده است .

آنچه مسلّم است بدترین ایام عمر حافظ مربوط به فرجه سال های تبعید او در یزد است. بدین سبب شاعر در بیت چهارم این غزل از میسر نبودن باده نوشی تلویحاً شاکی بوده و مشتاق بازگشت به شیراز و کوی میکده و خرابات است و منظور او از علم برافراختن این است که سابق بر این، بر در میخانه ها و خرابات و محل فسق و فجور بیرقی نصب می کرده اند تا طالبان مـی و معشوقه و رندان خراباتی، میخانه و روسپی خانه را از خانه های دیگر باز شناخته و به خطا به خانه های دیگر مراجعه ننمایند .

خاقانی در این باره می فرماید :

ســـاقــیا تـــوبـــه را قــــلم درکَش بـــــر در مــــیکده عَـــــلَم بــر کَش

در پایان ذکر این نکته ضرورت دارد که پاره یی از مضامین و مفاد ابیات غزل های حافظ به حکم دنباله روی از قافیه ساخته و پرداخته شده و بر خوانندگانن است که آن مضامین را از مقصود اصلی شاعر بازشناسند . در این غزل، بیت پنجم به ظاهر حکایت از عاشق شدن حافظ در سر پیری به معشوقی کم سن و سال را دارد، آیا حافظ در آن بحبوبه غریبی و بی کسی در تبعیدگاه یزد عاشق صنمی طفل شده در میان غزل پر شِکوه و شکایت از تنهایی و بی کسی به آن اشاره می کند؟ چنین نیست بلکه راه خیال و کشش امیال شاعر در عالم اندیشه پردازی به سوی معشوقه های جوان متمایل و این نهایت خواسته قلبی او در عالم خیال بوده و ما می بینیم در تمام ادوار عمر خود و با بیان های متفاوت اما در همین زمینه مضمون پردازی می کند :

مـــی دو ســـاله و مـــحبوب چـــارده ساله

همین بس است مــرا صحــبت صغـیر و کـبیر

چـــارده ســـاله بتـی چـابک و شـیرین دارم

که به جان حلـقه به گـوش است مـه چاردهش

دلــبرم شــاهد و طــفل است به بازی گوشی

بــکشد زارم و در شـــرع نــباشـد گـــنهش

بــوی شیر از لـب همـچون شکــرش می آید

گرچه خون می چکد از شـیوه چــشم سـیهش

بنابر آنچه گفته شد صاحبان فراست، با قرائت یک غزل هدف اصلی شاعر را در مضامین ابیات آن غزل در سایر مضامینی که به حکم شعر و شاعری و دنباله روی از ردیف و قافیه ساخته شده باز خواهند شناخت و این امر به آنها کمک می کند تا درباره شاعر دچار اشتباه در قضاوت نشوند .
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی

 
 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

یک شنبه 21 تیر 1394  12:02 PM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

تعبیر غزل شماره ۳۳۳: نماز شام غریبان چو گریه آغازم

تعبیر :

با گریه و زاری کردن و تنهایی دست به کار شدن کاری از پیش نخواهی برد. خداوند کمکت می کند به عقل پیران اعتماد کن. خودت نیز همتی کن تا هرچه زودتر به نیتت برسی به هر کس خوبی کردی نتیجه ی بد دیدی. به خدا توکل کن صبح امید نزدیک است.

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

یک شنبه 21 تیر 1394  12:02 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها