با سلام و تشکر از استارتر تاپیک
هدف از تحصیل
اصولا داشتن علم ودانش برای هرانسان یک فضیلت و برتری محسوب میشود . در دین اسلام هم
به کسب علم تاکید زیادی شده است . اما کسب علم اصولی دارد که در روایتی از امام صادق
علیه السلام به اصول آن میپردازیم . حضرت میفرمایند :
طالبان علم ودانش سه گروهند : گروه نخست به خاطر جدال و مرا در جستجوی علم ودانشند .
گروه دوم برای کسب منزلت و فریبکاری و گروه سوم آنانی هستند که علم را برای تفــــــقه و دانایی
و تعقل وبینایی میجویند . (البته روایت مفصل است ) و واضح است که گروه سوم از علم خود سود میبرند .
و امام علیه السلام نشانه های آنان را اینچنین فرموده اند :
لیکن گروه سوم که علم را برای فقاهت و عقل و دانش وبینش کسب کرده اند ، مردمی اندوهگین ،
غمزده وشب زنده دار هستند کلاه بردگی وبندگی حق برسر نهاده وپیوسته هنگام شب به عبادت
پروردگار خویش مشغول و از خلق جهان دور ومهجورند . گروهی ترسان وهراسان از عاقبت کار به
عمل و عبادت سرگرمند . پند پذیر ومهربان و مراقب حال و رفتار خویشند . مردم زمانه را به خوبی
میشناسند و حتی از نزدیکترین دوستان وبرادران نیز خود را در امان نمیبینند . ودر برابر این کردار
خداوند ارکان چنین بندگان را به علم استواری میبخشد و در روز قیامت ازعذاب خود ، امانشان
عطا خواهد فرمود .
از این فرمایشات حضرت میتوان فهمید که چه کسانی از علم خود سود میبرند وطبق آیه شریفه
(... یزکیهم ویعلمهم الکتاب والحکمه ... ) پیامبر ، مردم را در آغاز تزکیه وتصفیه نموده و سپس
کتاب وحکمت به ایشان می آموزد .
پس لازمه خواندن علومی مانند فلسفه تزکیه است . شاید بزرگانی که در قدیم با تعلیم فلسفه
مخالف بودند برای این بوده که خیلی از مسایل علم حکمت وفلسفه جز به مکاشفه حل شدنی
نبوده و اگر این شرایط در متعلم نباشد تحصیل این علم بر وی حرام ونارواست و ممکن است او را
از جاده طریقت منحرف کند . وگرنه بزرگان ما جهل به علوم را مذموم میدانستند و میفرمودند:
مراد از حرمت برخی از علوم وفنون استعمال آنهاست نه تحصیل و تعلم آنها ، مانند علم سحر
که دانستن آن واجب کفایی ولی استعمال آن حرام شده است . شاید مراد از اسلامی کردن
علوم هم همین باشد که متاسفانه بعضی از افراد باتمسخر میگویند که علم ریاضی را چگونه
میتوان اسلامی کرد ؟! یعنی در ریاضی اسلامی دو دو تا چیزی غیر از چهار تا میشود ؟! ما
میگوییم مراد آن روح توحیدی است که در هر علمی وجود دارد . این نظم عجیبی که در ریاضیات
و فیزیک وشیمی و ... حاکم است ..
کم نیستند دانشمندانی که با داشتن تخصص های آنچنانی در حیطه دانش خود و با دیدن این
همه نظم در عالم نعوذ بالله منکر خدا هستند . پس این خطر برای انسان وجود دارد .
اما در مورد علوم انسانی این مسئله ملموس تر است .
مثلا ما میتوانیم روانشناسی اسلامی و یا جامعه شناسی اسلامی و اقتصاد اسلامی و ...
داشته باشیم . البته قبول داریم که مثلا اقتصاد اسلامی داشتن در جامعه مدرن امروزی قدری
مشکل است ولی در علومی مانند روانشناسی و جامعه شناسی و ... میشود کار کرد .
چند وقت پیش یکی از دوستان مشکلی داشت که با بنده در میان گذاشت و حقیر آنچه در نظرم
از نظر شرعی و اخلاقی درست بود به عنوان پیشنهاد برای حل مشکل ایشان ارائه کردم ولی
ایشان روش بنده را نپسندید و گفت که برای حل مشکل خود به روانشناس مراجعه کرده و او
روش خوبی پیشنهاد کرده است . از او خواستم که روش روانشناس را بازگو کند و متوجه شدم
که متاسفانه روانشناس محترم روشی را به ایشان پیشنهاد داده که با آموزه های دینی مـــــا
همخوانی ندارد و اینجاست که ما باید به فکر راه چاره باشیم ...
در نوشتن روایات و مطالب وابسته به آن از کتاب نشان از بی نشانها استفاده شده است .
gharibetanha123.blogfa