0

غزل شماره ۳۲۲: خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم

 
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

غزل شماره ۳۲۲: خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم

خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم

به صورت تو نگاری ندیدم و نشنیدم

اگر چه در طلبت همعنان باد شمالم

به گرد سرو خرامان قامتت نرسیدم

امید در شب زلفت به روز عمر نبستم

طمع به دور دهانت ز کام دل ببریدم

به شوق چشمه نوشت چه قطره‌ها که فشاندم

ز لعل باده فروشت چه عشوه‌ها که خریدم

ز غمزه بر دل ریشم چه تیر ها که گشادی

ز غصه بر سر کویت چه بارها که کشیدم

ز کوی یار بیار ای نسیم صبح غباری

که بوی خون دل ریش از آن تراب شنیدم

گناه چشم سیاه تو بود و گردن دلخواه

که من چو آهوی وحشی ز آدمی برمیدم

چو غنچه بر سرم از کوی او گذشت نسیمی

که پرده بر دل خونین به بوی او بدریدم

به خاک پای تو سوگند و نور دیده حافظ

که بی رخ تو فروغ از چراغ دیده ندیدم

 

 

پنج شنبه 30 مرداد 1393  8:46 AM
تشکرات از این پست
hadis162
hadis162
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : فروردین 1393 
تعداد پست ها : 658

پاسخ به:غزل شماره ۳۲۲: خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم

۳۲۲. خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم 
• زمان : 1:31 
با صدای استاد موسوی گرمارودی

 

 

 

 

دریافت فایل 
http://rasekhoon.net/media/download/330293/۳۲۲-خیال-نقش-تو-در-کارگاه-دیده-کشیدم/

 

یک شنبه 24 اسفند 1393  4:16 PM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

شرح غزل شماره ۳۲۲: خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم

معانی لغات غزل (322)

خیال روی تو : صورت خیالی تو، تصویر روی تو، نقش روی تو .

کارگاه : کارخانه، نگارستان .

کارگاه دیده : دیده به کارگاه نقاشی تشبیه شده است .

به صورت تو : به مانند صورت تو، مانند نقش چهره تو .

نگار : نقش، نقش زیبای چهره .

خواجگی : بزرگی، سروری.

در طلب : در جستجو .

هم عنان : همگام با سواری در حرکت بودن، شانه به شانه سوار دیگری راندن .

به گَردت نرسیدم : به گرد و خاک به جا مانده از تاختن تو نرسیدم و عقب ماندم .

سرو خرامان قامتت : قامت مانند سرو خرامانت .

دور دهانت : گرداگرد دهان تو، سرخی لب های تو .

کام دل : مراد دل، آرزوهای دل .

شوق : اشتیاق، آرزو، میل .

چشمه نوش : کنایه از دهان شیرین و چشمه آب حیات لبان معشوق .

قطره ها : قطره اشک .

لعل باده فروش : لعل لب باده فروش، لبان سرخ فام که گویی شراب می فروشد .

عشوه خریدن : تحمل ناز و کرشمه با حالات و حرکات چشم .

تیر گشادن : تیر رها کردن، تیر انداختن .

چه بارها که کشیدم : در اینجا به معنای چه بار و فشار غم و غصه که تحمل کردم .

دل ریش : دل مجروح .

گردن دلخواه : گردن بلورین، گردن مطبوع و زیبا و دلپسند .

چرا غ دیده : (اضافه تشبیهی)دیده به چراغ تشبیه شده .

معانی ابیات غزل (322)

1) در کارخانه چشم، تصویر روی تور ا نقاشی و مجسم کردم . نقش و نگاری به مانند نقش چهره تو نه دیده و نه شنیده ام .

2) به امید دسترسی به خواجگی و بزرگی، بندگیّ تو را اختیار کرده و چون آرزوی سلطنت در سر داشتم خدمتگزاری تو را پیشه خود ساختم .

3) اگرچه برای رسیدن به تو پا به پا و همراه باد شمال در تکاپو هستم (حتی) به گَردِ راهِ سرو خرامان قامت تو هم نرسیدم .

4) در دل شب سیاه زلف تو به روشنایی روز عمر خود دل نبستم (از آن دل برداشتم) و از میان آرزوهای دل، طمع بوسه از لب های دور دهانت را محو کردم .

5) در اشتیاق رسیدن به چشمه آب حیات لبهایت چه اشک ها که ریختم و از لب های میگونت چه ناز و کرشمه ها که خریدم .

6) با ناز و کرشمه چشمت چه تیرهایی که به سوی دل مجروح من رها کردی و چه بار و فشار اندوهی که بر سر کوی تو تحمل کردم .

7) ای نسیم سحری از خاک کوی یار، غباری به سوی من آر که از آن خاک و نشانه و اثر و بوی خون دل های مجروح را حس کردم .

8) این گناه از جانب چشم های سیاه و گردن زیبای دلپسند تو بود که به مانند یک آهوی وحشی از مردمان رمیده و دوری جستم .

9) از کوی او نسیمی وزید و بر من گذشت و بدین سبب مانند غنچه، پرده دل خونین خود را از هم دریدم .

10) به خاک پای تو و نور چشم حافظ سوگند که بدون روی تو از چراغ چشم خود پرتو نوری مشاهده نکردم .

شرح ابیات غزل (322)

وزن غزل : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن

بحر غزل : مجتّث مثمّن مخبون

*

سعدی : دو هفته می گذرد کان مه دوهفته ندیدم

به جان رسیدم از آن تا به خدمتش برسیدم

*

خواجو : نشان روی تو جستم به هر کجا که رسیدم

ز مـــهر در تــو نشانی نه دیدم و نه شنیدم

*

غزل سعدی و خواجو و حافظ در این وزن و بحر، هر سه بدون ردیف و دارای قافیه همسان است و می توان گفت حافظ تحت تأثیر غزل سعدی یا خواجو به سرودن این غزل مبادرت ورزیده است و این احتمال که خواجو نیز تحت تأثیر غزل سعدی به سرودن غزل خود پرداخته باشد زیاد است .

مطالعه و بررسی مفاد بیت به بیت این غزل شبهه هیچ گونه ایهام یا عنایت و اتّکا به مفاهیم عرفانی در آن به چشم نمی خورد ما را به این نتیجه می رساند که این غزلی است که با مضامین و گلایه های عاشقانه ساخته و پرداخته شده است . به عبارت دیگر مضامین این غزل عاشقانه نه از سوز عشق و شیدایی بلکه به یاری ریزه کاری های علم بدیع و به منظور هنرنمایی به رشته نظم درآمده است .

در پایان تشبیه چشم به چراغ که تشبیهی متداول است، قبل از حافظ ، نظامی چنین در شعر خود آورده است :

بـــر شـــاخ نشســـته دیــد زاغــــی چشـــمی و بـه چشـــم چــون چراغـــــی
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی

 
 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

شنبه 20 تیر 1394  3:13 PM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

تعبیر غزل شماره ۳۲۲: خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم

تعبیر :

برای رسیدن به مال دنیا طمع نکن که هر چه بیشتر طمع کنی مال بیشتر از کفت بیرون می رود. نقشه هایت همه نقش بر آب شده است که تقصیر خودت می باشد ولی باز هم نسیم عنایت الهی دل پر خون تو را التیام می بخشد. اراده کرده ای که همه چیز را مثل اول کنی که موفق هم می شوی. انشاالله

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

شنبه 20 تیر 1394  3:14 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها