0

غزل شماره ۳۱۲: بشری اذ السلامه حلت بذی سلم

 
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

غزل شماره ۳۱۲: بشری اذ السلامه حلت بذی سلم

بشری اذ السلامه حلت بذی سلم

لله حمد معترف غایه النعم

آن خوش خبر کجاست که این فتح مژده داد

تا جان فشانمش چو زر و سیم در قدم

از بازگشت شاه در این طرفه منزل است

آهنگ خصم او به سراپرده عدم

پیمان شکن هرآینه گردد شکسته حال

ان العهود عند ملیک النهی ذمم

می‌جست از سحاب امل رحمتی ولی

جز دیده‌اش معاینه بیرون نداد نم

در نیل غم فتاد سپهرش به طنز گفت

ان قد ندمت و ما ینفع الندم

ساقی چو یار مه رخ و از اهل راز بود

حافظ بخورد باده و شیخ و فقیه هم

 

 

پنج شنبه 30 مرداد 1393  8:38 AM
تشکرات از این پست
hadis162
hadis162
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : فروردین 1393 
تعداد پست ها : 658

پاسخ به:غزل شماره ۳۱۲: بشری اذ السلامه حلت بذی سلم

۳۱۲. بشری اذ السلامه حلت بذی سلم 
• زمان : 1:03 
با صدای استاد موسوی گرمارودی

 

 

 

 

 

دریافت فایل 
http://rasekhoon.net/media/download/330303/۳۱۲-بشری-اذ-السلامه-حلت-بذی-سلم/

شنبه 23 اسفند 1393  7:54 AM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

شرح غزل شماره ۳۱۲: بشری اذ السلامه حلت بذی سلم

معانی لغات غزل (312)

بُشری : مصدر از باب نَصَرَ یَنصُرُ به معنای مژده و بشارت که معنای بُشری لکم را افاده می کند یعنی بر شما بشارت باد و خطاب عام است .

اِذ : اسم زمان به معنای آنگاه، هنگامی که .

اَلسَّلامَةُ : سلامت، صلح و آشتی، نام معشوقی، کنایتاً منظور شاه شجاع است .

حَلَّت : فعل ماضی مفرد مؤنث غایب به معنای حلول نمود، نازل شد، فرود آمد.

ذی سَلَم : نام جایگاه یا شهر معشوقی است و کنایتاً منظور شهر شیراز است .

لله : برای خدا .

حَمدُ : سپاس .

مُعتَرِفٍ : اقرار کننده، اعتراف کننده .

غایت : نهایت .

النَّعَم : نعمت ها .

فتح : پیروزی .

در قَدَم : در پیش پا، زیر پا .

طُرفه : نو، بدیع، تازه، دلپذیر، شگفت آور، مطبوع.

آهنگ : قصد، عزم، تصمیم .

سراپرده عدم : (اضافه تشبیهی) شبستان نیستی، عدم به سراپرده و شبستان تشبیه شده .

شکسته حال : پریشان حال .

اِنَّ : بدرستی که .

اَلعُهودَ : پیمان ها، عهدها .

عِندَ : نزدِ .

مَلیک : مالک .

اَلنُّهی : جمع نُهیَة، عاقلان، خردمندان .

ذِمَم : جمع ذَمَّه ، بر عُهده، فرض، ضمان .

سحاب : ابر .

امل : آرزو .

رحمت : بخشایش .

معاینه : به عیان، آشکارا، دیدن با چشم .

نیل غم : (اضافه تششبیهی)، غم به رود نیل تشبیه شده .

سپهر : فلک .

طنز : طعنه، سرزنش، ریشخند .

اَلآنَ : (اسم زمان) حال، اکنون، اینک .

قَد : به تحقیق، به درستی .

نَدِمتَ : فعل ماضی مفرد مذکر مخاطب به معنای پشیمان شدی .

وَ : حرف ربط .

ما : حرف نفی، لا .

یَنفَعُ : فعل مضارع مفرد مذکّر غایب به معنای نفع دارد، سود دارد .

اَلنَّدَم : (مصدر) به معنای پشیمانی .

مَهرُخ : ماهرخ، زیباروی .

اهل راز : رازنگهدار .

فقیه : عالم احکام شرعی .

معانی ابیات غزل (312)

1) به شما مژده باد که در این زمان، سَلامَه (شاه شجاع) به جایگاه سلامه (شهر شیراز) فرود آمد . آنکه همه نعمت ها را شناسا و بدان معترف است (یعنی حافظ)، خدا را سپاس می گوید .

2) آن خوش خبری که مژده این پیروزی را رسانید کجاست تا جانم را مانند زر و سیم در پایش نثار کنم .

3) به سبب بازگشت شاه به این منزلگاه دلپذیر است که دشمن او عازم شبستان نیستی شد .

4) حال کسی که عهد و پیمان خود را می شکند به پریشانی می کشد. در نزد صاحبان خرد، وفاداری به پیمان ها ضروری و فرض است .

5) (دشمن شاه شجاع = شاه محمود) از ابر آرزو انتظار باران رحمت داشت اما به رأی العین جز از دیدگانش نَمی فرود نیامد .

6) (و به ناچار) در رود غم نیل در افتاد و آسمان از روی ریشخند به او گفت : تو اکنون پشیمان شدی و پشیمانی سودی ندارد .

7) چون ساقی، معشوقی زیباروی و رازنگهدار بود (به برکت این رویداد) حافظ و پیر خانقاه و فقیه باده نوشیدند .

شرح ابیات غزل (312)

وزن غزل : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن

بحر غزل : مضارع مثمّن اخرب مکفوف محذوف

*

ظهیرفاریابی : چون برفراخت خسرو سیّارگان علم

در خاک پست گشت سراپرده ظلم

*

انـــــوری : ای زلف تابدار تُرا صد هزار خم

وی جان غمگسار مرا صدهزار غم

*

خـــواجـــو : وقت است کز ورای سراپرده عدم

سلطان گل به ساحت بُستان زند علم

*

در شرح غزل 299 گفته شد که شاه شجاع به هنگامی که در کرمان مشغول جمع آوری نقدینه و لشکر بود از حافظ برای آمدن به کرمان دعوت به عمل آورد. حافظ کسالت را بهانه و از رفتن خودداری نمود. شاه شجاع آخرالامر تصمیم به حمله به شیراز گرفت و شاه محمود نیز عازم جنگیدن با برادر بود. شاه شجاع پس از جنگی که با لشکریان محمود نموده و آن ها را فراری داد، در اطراف شهر شیراز نزول کرد و در روز شانزدهم ذی قعده 767 در پل فسا، دو برادر بار دیگر باهم جنگیدند، آخر الامر شاه محمود عقب نشینی کرده و به داخل شیراز برگشت و شاه شجاع در میدان سعادت خارج دروازه شهر فرود آمد و در 24 ذی قعده 767 شاه محمود شبانه از شیراز فراری و شاه شجاع فاتحانه وارد شیراز شد .

حافظ این غزل را در روزهایی که لشکر شاه شجاع در دروازه و میدان سعادت خارج شهر شیراز اُطراق کرده بود سروده است .

شاعر در بیت مطلع غزل خود که به استقبال شعر ظهیرفاریابی سروده است خطاب به عام می گوید:

به شما مژده باد که شاه شجاع به شیراز نزول اجلال کرده و هرکس نعمت های خدا را سپاس میگذارد برای این موهبت شکرگزار خواهد بود و منطوق کلام طوری است که شکرگزاری حافظ را می رساند. مفاد بیت دوم این مطلب را می رساند که در موقع سرودن این غزل خبر نزول اجلال عنقریب شاه به شیراز رسیده ولی هنوز شاه شجاع به شهر وارد نشده بوده است زیرا شاعر می گوید کجاست آن کسی که این پیغام خوش را آورده تا من جانم را در پایش نثار کنم و زمان سرودن این غزل درست مصادف با روزی است که شاه محمود از شیراز فراری می شود زیرا شاعر در بیت سوم می فرماید بواسطه فرود آمدن شاه شجاع در این طرفه منزل است (میدان سعادت بیرون دروازه شیراز) که رقیب و خشم آهنگ فرار از شیراز و رفتن به سراپردهه عدم را دارد. آنگاه حافظ در بیت چهارم این واقعه تاریخی را یادآور می شود که کسی که پیمان شکنی کرد عاقبت مثل شاه محمود پریشان روزگار خواهد شد و در ابیات پنجم و ششم پایان کار و ندامتِ بی نتیجه او را بازگو و در مقطع کلام می فرماید همه طبقات از عارف و عامی و شیخ و شاب و فقیه از این بابت شادمانند .

مفاد مصراع دوم بیت ششم این غزل اشارتی است به آیه شریفه 91 سوره یونس :

اَلآنَ وَ قَد عَصَیتَ قَبلُ وَ کُنتَ مِنَ المُفسِدینَ .(91) و بیت ششم این غزل تلمیحی است به قضیه حضرت موسی و فرعون و شکافته شدن نهر نیل که فرعون هنگام هلاکت به خدای واحد ایمان آورد و گفت : قالَ آمَنتُ اَنَّهُ لا اِلهَ اِلَّا الَّذی آمَنَت بِه بَنُوا اِسرائیلَ وَ اَنَا مِنَ المُسلِمینَ در این لحظه ایمان آوردم به خدای واحد و پیامبری موسی و من از مسلمین هستم و جبرئیل مُشتی گِل از کف رود نیل (بحر احمر ـ بحر قلزم) بر دهان فرعون زد و آیه یاد شده 91 بالا را خواند .

همچنین مصراع دوم بیت چهارم این غزل تضمین مصراعی از متنبی شاعر عرب است که در آن اندک تصرّفی بعمل آمده است. در پایان، در بیت سوم شاعر صنعت مراعات نظیر از اصطلاحات موسیقی به کار گرفته و بازگشت ـ آهنگ پرده ـ را در یک بیت گنجانیده است .
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی

 
 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

جمعه 19 تیر 1394  5:24 PM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

تعبیر غزل شماره ۳۱۲: بشری اذ السلامه حلت بذی سلم

تعبیر :

کسی کهبه شما جفا کرده خودش الان گرفتار است. ابرهای رحمت به سوی شما می آیند و جور و ظلم به سوی او روانه است. خبر خوش را به شما و خبر بد را به او می دهند. تو رازترا حفظ کن. عهد شکسته ات به نفعت می باشد و تجربه ای عالی برای بستن عهدی دگر هست.

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

جمعه 19 تیر 1394  5:25 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها