١ -اى نسيم شمال،خوش خبر باشى كه با وزش خود،خبر نزديك شدن زمان ديدار را به مامىرسانى.
٢ -داستان عشق،هرگز گسسته نمىشود؛در اين جا زبان گفتار لال و بريده مىماند.
٣ -از«سلمى»و ساكنان«ذى سلم»چه خبر؟همسايگان ما كجايند و احوالشان چگونه است؟
[سلمى،از عرايس عرب است مانند ليلى در زبان فارسى و ذى سلم نام منزلگاهى است كه سلمى درآن مىزيسته است.در اين جا مقصود از سلمى،معشوق و غرض از ذى سلم،اقامتگاه اوست.بنابراينمىگويد:از معشوق ما و از ساكنان كوى او چه خبر؟]
۴ -خانه،پس از امن و آبادانى،ويران شد؛اكنون احوال آن خانهى آبادان را از ويرانهها بپرسيد!
5 -تو در اوج زيبايى به آرزوهايت رسيدى؛خداوند،چشم بد را از تو دور كند![دو نكته دربارهى اين معنى لازم به يادآورى است.نخست آن كه ضبط تمامى نسخههاى معتبر مانند متن حاضر است.فقط در برخى نسخه بدلها،به جاى«فى جمال الكمال»،«فى كمال الجمال»آمده،كه ارتباط معنايى سرراستترى دارد؛يعنى:در كمال زيبايى،در اوج زيبايى.اما«فى جمال الكمال»هم مشكل معنايىندارد كه بخواهيم نسخه بدل را ترجيح بدهيم(آن گونه كه دكتر هروى عمل كرده است.)زيرا كه«فىجمال الكمال»يعنى جمالى كه به مرحلهى كمال رسيده است.نكتهى دوم«عين كمال»است كه«چشم زخم»معنى مىدهد.براى توجيه تناسب عين كمال با چشم زخم،دكتر هروى در شرحغزلهاى حافظ،بحث مستوفايى كرده كه بسيار سودمند است و خوانندهى علاقهمند را به مطالعهىآن در جلد دوم كتاب ياد شده دعوت مىكنيم.علاوه بر آن افاضات،بايد بگوييم،«عين كمال»يعنىچشمى كه كمال را مىبيند و چون ديدن كمال هر پديده،ايجاد شگفتى مىكند.احتمال آن كه بينندهآن را«چشم بزند»زياد است. بنابراين،كمال،مسبّب چشم زدن و تحسين است.از اين رو عين كمال،يعنى چشمى كه كمال را مىبيند و شگفت زده مىشود،مجازا چشم زخم معنى مىدهد.]
۶ -اى پيامآور منزلگاه دوست،در پناه خدا باشى؛بيا،بيا كه بسيار خوش آمدهاى![حمى،به معنى جاى قرق شده و مقصود از آن،منزلگاه دوست است.]
٧ -اكنون،فضاى بزمگاه،از ياران هم پياله و هم پيمان و از جامهاى سرشار از شراب خالى مانده است!
٨ -اكنون،شب تاريك جدايى سايه بر همه جا افكنده است.بايد ديد كه در اين شب تاريك، خيالهاى شبرو،چه نقشى بازى خواهند كرد.
٩ -دلبر زيباى ما به كسى نمىنگرد و به حال عاشقان توجهى ندارد!فرياد از اين همه بزرگى و جاه و جلال[كه دلبر ما دارد و از آن رو به عاشقان التفات نمىكند!]
١٠ -اى حافظ،تا كى مىتوان در عشق يار صبور و شكيبا بود؟ناله سر كن كه نالهى عاشقان، دلنشين و خوش است.
****
دیوان حافظ بر اساس نسخه قزوینی و خانلری