0

غزل شماره ۲۹۵: سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ

 
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

غزل شماره ۲۹۵: سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ

سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ

که تا چو بلبل بی‌دل کنم علاج دماغ

به جلوه گل سوری نگاه می‌کردم

که بود در شب تیره به روشنی چو چراغ

چنان به حسن و جوانی خویشتن مغرور

که داشت از دل بلبل هزار گونه فراغ

گشاده نرگس رعنا ز حسرت آب از چشم

نهاده لاله ز سودا به جان و دل صد داغ

زبان کشیده چو تیغی به سرزنش سوسن

دهان گشاده شقایق چو مردم ایغاغ

یکی چو باده پرستان صراحی اندر دست

یکی چو ساقی مستان به کف گرفته ایاغ

نشاط و عیش و جوانی چو گل غنیمت دان

که حافظا نبود بر رسول غیر بلاغ

 

 

سه شنبه 28 مرداد 1393  12:33 PM
تشکرات از این پست
ma23hasan
hadis162
hadis162
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : فروردین 1393 
تعداد پست ها : 658

پاسخ به:غزل شماره ۲۹۵: سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ

۲۹۵. سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ 
• زمان : 01:06 
با صدای استاد موسوی گرمارودی

 

 

 

 

دریافت فایل 
http://rasekhoon.net/media/download/330784/۲۹۵-سحر-به-بوی-گلستان-دمی-شدم-در-باغ/

 

پنج شنبه 21 اسفند 1393  6:29 PM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:غزل شماره ۲۹۵: سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ

 ١ -سحرگاهان،با استشمام بوى گلستان به باغ رفتم تا مانند بلبل عاشق،خاطر پريشان خود راعلاج كنم.
 ٢ -به جلوه‌گرى گل سرخ كه در شب تاريك مانند چراغ روشن مى‌درخشيد،نگاه مى‌كردم.
 ٣ -گل سرخ،چنان به زيبايى و جوانى خود مغرور بود كه از دل بلبل كاملا بى‌خبر و آسوده خاطر
بود.[هزار گونه،در مقام كثرت و فراوانى آمده است.يعنى بسيار زياد و كاملا.]
 ۴ -گل نرگس زيبا از حسرت اشك مى‌ريخت و گل لاله از شدّت جنون و شيدايى،صد داغ بر جان‌و دل خود داشت.
 ۵ -گل سوسن،زبان شمشير مانند خود را به سرزنش دراز كرده بود و گل شقايق مانند مردم سخن‌
چين،دهان باز كرده بود.[گل‌برگ‌هاى سوسن را به تيغه‌ى شمشير و فضاى خالى درون برگ‌هاى‌لاله را به دهان باز شده مانند كرده است.]
 ۶ -يكى مانند مى‌پرستان،صراحى شراب در دست داشت و ديگرى مانند ساقى مستان،جام‌ شراب به دست گرفته بود.[يكى اول،همان گل سوسن و دوم گل شقايق است.]
7-اى حافظ!نشاط و شادى و جوانى را مانند گل عزيز بدار؛و بدان كه وظيفه‌ى رسول ابلاغ و رساندن پيام است![و من پيام خود را رساندم و تو را به غنيمت شمردن نشاط و جوانى آگاه كردم.مصراع دوم به آيه‌ى  ٩٩  سوره‌ى مائده اشاره دارد كه آغاز آن چنين است:
مٰا عَلَى اَلرَّسُولِ إِلاَّ اَلْبَلاٰغُ‌.]
****
دیوان حافظ بر اساس نسخه قزوینی و خانلری

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

پنج شنبه 18 تیر 1394  3:34 PM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

تعبیر غزل شماره ۲۹۵: سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ

تعبیر :

اینقدر به جوانی و شادابی و زیبایی خویش مغرور نباش. همیشه جوان و شاداب نمی مانی. فکری هم به حال پیری خود بکن، با فخر فروختن و قیافه گرفتن از اجتماع طرد می شوی و هم در جوانی و هم در پیری تنها می مانی. پس قدر جوانی خویش را بدان و شادابی خود را با دیگران تقسیم کن.

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

پنج شنبه 18 تیر 1394  3:36 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها