0

غزل شماره ۲۷۸: شراب تلخ می‌خواهم که مردافکن بود زورش

 
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

غزل شماره ۲۷۸: شراب تلخ می‌خواهم که مردافکن بود زورش

شراب تلخ می‌خواهم که مردافکن بود زورش

که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش

سماط دهر دون پرور ندارد شهد آسایش

مذاق حرص و آز ای دل بشو از تلخ و از شورش

بیاور می که نتوان شد ز مکر آسمان ایمن

به لعب زهره چنگی و مریخ سلحشورش

کمند صید بهرامی بیفکن جام جم بردار

که من پیمودم این صحرا نه بهرام است و نه گورش

بیا تا در می صافیت راز دهر بنمایم

به شرط آن که ننمایی به کج طبعان دل کورش

نظر کردن به درویشان منافی بزرگی نیست

سلیمان با چنان حشمت نظرها بود با مورش

کمان ابروی جانان نمی‌پیچد سر از حافظ

ولیکن خنده می‌آید بدین بازوی بی زورش

 

 

سه شنبه 28 مرداد 1393  11:17 AM
تشکرات از این پست
hadis162
hadis162
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : فروردین 1393 
تعداد پست ها : 658

پاسخ به:غزل شماره ۲۷۸: شراب تلخ می‌خواهم که مردافکن بود زورش

۲۷۸. شراب تلخ می‌خواهم که مردافکن بود زورش 
• زمان : 01:19 
با صدای استاد موسوی گرمارودی

 

 

 

 

دریافت فایل 
http://rasekhoon.net/media/download/330830/۲۷۸-شراب-تلخ-می‌خواهم-که-مردافکن-بود-زورش/

پنج شنبه 21 اسفند 1393  11:16 AM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

شرح غزل شماره ۲۷۸: شراب تلخ می‌خواهم که مردافکن بود زورش

معانی لغات غزل(278)

شراب تلخ : شراب قوی، شراب تند مزّه، کنایه از شراب کهنه که در اثر ماندن مزّه تند و گَس دارد.

مرد افکن : نیرومند، از پای درآرنده مردان و پهلوانان

زور : قدرت، کنایه از قدرتِ مستی شراب .

شر و شور : جار و جنجال، فتنه و آشوب .

سِماط : سفره پر از غذا .

شهد : شیرینی، عسل .

مذاق : ذائقه، قوّه چشیدن .

مذاقِ حرص : (اضافه تشبیهی) حرص به جایگاه قوه ذائقه یعنی دهان تشبیه شده .

مکر: فریب، حیله .

ایمن : در امان بودن، با خیال آسوده و خاطر جمع، مصون، محفوظ .

لعب : بازی .

زهره چنگی : ستاره زهره یا ناهید که به چنگ نوازی و مطرب فلک شهرت دارد .

مریخ سلحشور : ستاره مریخ یا بهرام که به خدای جنگ و خونریزی مشهور است و سلحشور به معنای مرد جنگی یا کسی که با سلاح به شورش دست می زند .

کَمَند : تنابی که یکسر آن حلقه وار بوده و در شکار حیوانات با چرخش آن، آن را به گردن دام انداخته او را صید می کنند .

بهرام : بهرام گور، پانزدهم پادشاه ساسانی که پیوسته به شکار گورخر می پرداخت و آخر در یکی از شکارگاه ها گم شد و گور و قبرش نامعلوم است .

مـی صاف : شراب زلال .

دل کور : کور دِل، کور باطن، کُند ذهن .

مُنافی : نفی کننده، باطل کننده، مخالف .

حشمت : جاه و جلال

نظر : نگاه، نگاه از روی عنایت، نظرِ لطف .

نمی پیچد سر : سرپیچی نمی کند .

معانی ابیات غزل (278)

1) شرابی قوی و تند مزه می خواهم که مستی اش مرد را از پای درآورد تا زمانی کوتاه از گرفتاری های دنیا و جار و جنجال آن آسوده شوم .

2) در سفره رنگارنگ این دنیای سفله پرور، شیرینی آسایش وجود ندارد. ای دل دهان آزمند خود را از تلخی ها و شوری های آن ببند و پاک نگهدار .

3) شراب بیاور که نمی توان از حیله و فریب آسمان و بازیگری های زُهره چنگ نواز و مریخ جنگجوی آن در امان بود .

4) ریسمانِ کمندِ شکارِ بهرام گوری را به دور انداخته ساغر جمشیدی را برگیر، چرا که من این صحرا را در نوردیده ام نه بهرام وجود دارد و نه شکار گورِخر او و نه گور او .

5) بیا تا به تو راز این دنیا را در جام شراب زلال نشان دهم به شرط آنکه آن را به کج اندیشان بی ذوق در میان ننهی .

6) با نگاه لطف و عنایت به درویشان نگریستن با بزرگی منافاتی ندارد . چراکه سلیمان با آن همه بزرگی و حشمت هم به مور ناتوان عنایت ها داشت .

7) کمانِ ابروی محبوب، سر از فرمان حافظ نمی پیچد اما به بازوی بی زور حافظ (که قادر به کشیدن این کمان نیست) لبخند تمسخر می زند .

شرح ابیات غزل (278)

وزن غزل : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن

بحر غزل : هزج مثمن سالم

*

اوحــــــدی : در این همسایه شمعی هست و جمعی عاشق از دورش

که ما صد بار گم گشتیم همچون سایه در نورش

*

کمال خجندی : دل مسکین که می بینی از اینسان بی زر و زورش

به کوی میکده کردند خوبان مفلس و عورش

*

بعضی از حافظ شناسان محترم معتقدند این غزل پس از قتل عام اهالی اصفهان به دست تیمور سروده شده است. مفاد سه بیت اول غزل و لحن کلام شاعر نیز بر این موضوع دلالت دارد که پیش آمدی ناگوار شاعر را دستخوش غم و اندوه نموده است. چه حافظ در زمان ناکامی و هجوم مشکلات به فلسفه خیّامی پناه می برد و بر آن پای استقامت می فشارد. لیکن در سه بیت بعدی غزل معلوم نیست روی سخن شاعر با چه کسی است . این احتمال نیز هست که حافظ به پیروی از معانی کلمات قافیه انتخابی، مضامینی کلّی که همیشه باب طبع و سلیقه و عقیده اوست در این ابیات گنجانیده باشد و دلیل این احتمال در بیت مقطع مشهود است که شاعر برای (زورش) مضمونی ساخته که با ابیات دیگر غزل قرابت مضمون و همخوانی ندارد .
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی

 
 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

پنج شنبه 18 تیر 1394  2:05 PM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

تعبیر غزل شماره ۲۷۸: شراب تلخ می‌خواهم که مردافکن بود زورش

تعبیر :

از فرصتی که داری استفاده کن وگرنه کسی دیگر از این فرصت سود می برد. به زیردستان خود هم توجه کن. اگر در عین مفام و ثروت، به زیردستان محبت کردی مردی. دامی برایت گسترده اند.

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

پنج شنبه 18 تیر 1394  2:06 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها