0

غزل شماره ۲۶۹: دلا رفیق سفر بخت نیکخواهت بس

 
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

غزل شماره ۲۶۹: دلا رفیق سفر بخت نیکخواهت بس

دلا رفیق سفر بخت نیکخواهت بس

نسیم روضه شیراز پیک راهت بس

دگر ز منزل جانان سفر مکن درویش

که سیر معنوی و کنج خانقاهت بس

وگر کمین بگشاید غمی ز گوشه دل

حریم درگه پیر مغان پناهت بس

به صدر مصطبه بنشین و ساغر می‌نوش

که این قدر ز جهان کسب مال و جاهت بس

زیادتی مطلب کار بر خود آسان کن

صراحی می لعل و بتی چو ماهت بس

فلک به مردم نادان دهد زمام مراد

تو اهل فضلی و دانش همین گناهت بس

هوای مسکن مؤلوف و عهد یار قدیم

ز ره روان سفرکرده عذرخواهت بس

به منت دگران خو مکن که در دو جهان

رضای ایزد و انعام پادشاهت بس

به هیچ ورد دگر نیست حاجت ای حافظ

دعای نیم شب و درس صبحگاهت بس

 

 

یک شنبه 26 مرداد 1393  12:48 PM
تشکرات از این پست
hadis162
hadis162
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : فروردین 1393 
تعداد پست ها : 658

پاسخ به:غزل شماره ۲۶۹: دلا رفیق سفر بخت نیکخواهت بس

۲۶۹. دلا رفیق سفر بخت نیکخواهت بس 
• زمان : 01:31 
با صدای استاد موسوی گرمارودی

 

 

 

 

دریافت فایل 
http://rasekhoon.net/media/download/330858/۲۶۹-دلا-رفیق-سفر-بخت-نیکخواهت-بس/

 

پنج شنبه 21 اسفند 1393  10:55 AM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

شرح غزل شماره ۲۶۹: دلا رفیق سفر بخت نیکخواهت بس

معانی لغات غزل (269)

گلعذار : گل چهره، زیباروی

سروِ روان : سرو متحرّک، کنایه از معشوق بلند اندام .

زین چمن : از این چمن، از این باغ جهان .

هم صحبتی : هم نشینی، معاشرت .

اهل ریا : ریاکاران

گرانانِ جهان : اشخاص نامطبوع و غیر متعارف، اشخاص غیر قابل تحمّل .

رطل ِ گران : پیمانه بزرگ

قصر فردوس : کاخ بهشت .

مَشرَب : آبشخور .

قسمت : بهره .

مشربِ قسمت : آبشخور بهره مقسوم، سهم مقدّر شده از چشمه مشیّت الهی .

طبع چون آب : قریحه روان مانند آب .

معانی ابیات غزل (269)

1) از گلزار دنیا گل چهره یی برای ما بس و از باغ دنیا سایه آن معشوق بالا بلند ما را کفایت می کند .

2) از من دور باد که با ریاکاران همنشین شوم . از ریاکاران که همنشینی آن ها بر انسان گران می آید پیمانه گران سنگ برای ما کافی است .

3) کاخ بهشت را به پاداش کارهای نیک می بخشند . ما که قلندری وارسته و مستمندیم دیر مغان برایمان بس است .

4) بر لب جوی آب بنشین و به گذشت آن که همانند گذشتِ عمر است بنگر و همین اشاره از دنیای در حال گذر، برای ما کفایت می کند .

5) به سود و دریافت های نقدی که از بازار دنیا به دست می آوری بنگر و بنگر که چه رنجهایی در برابر آن می کشی ! اگر این سود و زیان نابرابر برای شما کافی نیست برای ما کافی است .

6) یار پیش ماست نیازی نیست که بیشتر از آن چیزی طلب کنیم . این خوشبختی که از نعمت همنشینی آن هم نَفَس بهره مندیم برای ما بس است .

7) برای خاطر خدا، از آستان خود مرا به بهشت هم روانه مکن زیرا از همه آنچه در این عالم هستی وجود دارد ما به سر کوچه تو بَسَنده کرده ایم .

8) حافظ اظهار نارضایتی از سهمیه ازلی بی انصافی است . قریحه و طبع روان و غزل های لطیف و ناب ما را بس است .

شرح ابیات غزل (269)

وزن غزل : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لان

بحر غزل : رمل مثمّن مخبون اصلم مُسبغ

*

اگر به تعداد غزل هایی که حافظ به منظور جلب نظر شاه شجاع و تغییر رأی او بر تبعید خود سروده است توجه کنیم درمی یابیم که این دوست یکرنگ و فداکار شاه شجاع بیشترین غزل های معروف خود را در بحرانی ترین دوره زندگی خود سروده و بدون هیچگونه دستاوردی در آخر سر مجبور به رفتن به تبعید شده است .

لحن کلام شاعر در این غزل ها متفاوت است اما محور کلام همۀ غزل ها گرد سه موضوع است : 1- اظهار دوستی و تجدید ارادت و یادآوری خدمات گذشته خود، 2- گله و شکایت از بی اعتنایی های شاه و 3- اظهار بی نیازی و بی اعتنایی ظاهری و مقاومت . اما در هیچ کدام از این غزل ها ما به اظهار ندامت و پشیمانی از اعمال و رفتار گذشته خود که دستاویز دشمنان او و سبب تبعیدش شده برنمی خوریم . او در هیچکدام از غزل هایش از خوردن شراب و حمله به متولیان متظاهر شریعت توبه و اظهار ندامت نکرده است.

این مطلب مهم باید برخوانندگان امروزی اشعار حافظ روشن شود که حافظ با آن همه سابقه دوستی و نزدیکی با شاه و دربار و تورانشاه وزیر و سایر دست اندرکاران حکومتی اگر اهل مماشات و معامله بود به آسانی می توانست به آن ها قول تغییر رویه خود داده و زبان در کام کشیده به مخالفین و رقیبان و حسودان طعنه و کنایه نزند و بطور مسلّم از او چنین چیزی خواسته شده و او از آن به لطایف الحیل سر باز زده است . شاعر عارف و مطّلع و با سوادی که کسی در مجموع یارای برابری با او را نداشته چرا نان را به نرخ روز نخورده و خود را از این همه زحمت و مشقّت نرهانیده است ؟

جواب این سؤال این است که هیچ مردی زیر بار نامرد نمی رود و هیچ عارف دل آگاهی به ریا و تظاهر و مردم فریبی روی نمی آورد و این آزمایش بزرگی است که حافظ از آن رو سفید بیرون آمده است .

این همه از برای این گفته شد تا خوانندگان جوان تنها به لطف کلام شاعر توجه نکنند بلکه بیش از آن به شخصیت اخلاقی و مردانگی او بیندیشند و باور داشته باشند که ما هنوز همتای او را در تاریخ ادب خود نیافته ایم .

شاعر در این غزل و در مطلع غزل، ایهامی به تجدید ارادت با شاه شجاع دارد ایهامی که ابداً با گذشت زمان برای ذهن خوانندگان امروزی قابل درک نیست . در بیت دوم از اینکه با اهل ریا کنار بیاید اظهار امتناع و باز به باده نوشی خود صحّه می گذارد . در بیت سوم به صاحبان شریعت طعنه زده می گوید آن ها بهشت را به پاداش ثواب به بندگان می بخشند اما من که قلندری یک لاقبا و لاقید و تهیدستم همان گوشه دیر مغان و میخانه برایم کفایت می کند . باید دانست منظور شاعر از آوردن کلمه دیر مغان در اینجا، اشاره به خانقاه شیخ تقی الدّین محمد داداست که آن روز در یزد توسط پسر شیخ دادا اداره می شد و در جهان عرفان و عرفا شهرتی به سزا داشت و چنین مقرر شده بود که حافظ به یزد رفته و در آنجا معتکف شود و چنین هم شد .

شاعر در ابیات چهارم و پنجم از بی وفایی و گذشت زمان صحبت کرده و می فرماید این دو روزه از عمر ارزش آن را ندارد که انسان تن به هر پستی و خواری بدهد و خطاب به درباریان می گوید (گر شما را نه بس این سود و زیان ما را بس).
شاعر در بیت ماقبل آخر یکبار دیگر تقاضای لغو دستور تبعید خود را دارد و در مقطع کلام همه رویدادها را قسمت ازلی لایتغیّر دانسته و از اینکه از نعمت آزادی گفتار و سرودن غزل های آبدار بهره مند است خدا را سپاسگذار است .
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

چهارشنبه 17 تیر 1394  4:50 PM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

تعبیر غزل شماره ۲۶۹: دلا رفیق سفر بخت نیکخواهت بس

تعبیر :

برای بدست آوردن پول و مقام منت دیگران را نکش. اگر خدا بخواهد همه چیز به تو می دهد، بنابراین خدا را شکر کن. خود را با دیگران مقایسه نکن. اگر دیگران مال و مکنت دارند تو هم هنر داری پس دو رنگی نکن. همان باش که هستی. به حاجتت می رسی اگر با خدا و با ایمان باشی.

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

چهارشنبه 17 تیر 1394  5:38 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها