معاني لغاني غزل ( 256)
ناصح: نصيحت كننده ، اندرز دهنده
مشفق : مهربان
تمتّع : نصيب و بهره ، فايده بردن .
كمينگه: كمينگاه ، سنگر حمله، نهانگاهي كه شكارچي خود را در آن پنهان مي كند
مكر: نيرنگ وحيله .
كه در كمينگه عمر است مكر عالم پير : مكر و حيله اين دنياي كهن در مخفيگاه به قصد جان تو كمين كرده است
نعيم : مال ، خواسته ، خوشيهاي زندگي .
دوجو: به قيمت دو دانه جو، به پشيزي
متاع قليل : كالاي اندك ، جنس كم بها
بهاي كثير:قيمت زياد
رودي بساز :عودي كوك شده وخوش صدا وآماده نواختن .
ناله بم و زير : صداي كلفت ونازك ، صدايي كه از رشته قطور عود كه از روده گوسفند تابيده درست شده و درشت است با صدايي كه از رشته نازك سيم عود برمي خيزد و ظريف است
بر آن سرم :عزم آن را دارم
تدبير: چاره انديشي .
تقدير: حكم سرنوشت .
قسمت ازلي :نصيب و بهره يي كه از روز ازل براي هركس مقدر شده و تغيير ناپذير است
نه به وفق رضاست : موافق ميل و رضايت ما نيست.
خرده مگير: بهانه گيري مكن .
نهادم قدح زكف: قدح از كف نهادم ، قدح را به زمين نهاده و از آن چشم پوشيدم .
كرشمه : ناز وادا و غمزه .
نمي كند تقصير: در اغوا وتشويق به باده نوشي متن كوتاهي نمي كند
ضمير: خاطر، صفحه دل، آينه دل .
صحبت صغير و كبير : هم نشيني و مجالست با خرد و كلان .
ساغر: پياله بلورين .
دُرِّ خوشاب: لعل چهره يي رنگ آبدار ووخوش آب و رنگ و شفاف.
آصف: نام وزير حضرت سليمان ( آصف برخيا) و كنايه از وزير است و منظور حافظ ، خواجه تورانشاه وزير شاه شجاع و شاه زين العابدين فرزند اوست .
حديث توبه : در اينجا مكراد سختن از توبه گفتن است.
بزمگه : بزمگاه ، مجلس بزم و عيش و نوش .
معانی ابیات غزل(256)
(1) به تو اندرزی می دهم ، به گوش گیر و در پی بهانه و انکار آن مباش : آنچه را که نصیحت گوی مهربان و خیر خواه تو می گوید، قبول کن.
(2) از وصال روی جوانان بهره برداری کن زیرا مکر ونیرنگ این دنیای کهنه کار در سر راه عمر تو به قصد جانت کمین کرده است.
(3) در نظر عاشقان ، همه نعمتها ی دنیا و آخرت به بهای دو جو نمی ارزد زیرا در برابر آن کالاهای کم بها ريال قیمت دو جو بیشتر است.
(4) همنشینی خوشرفتار و عودی خوش آهنگ و کوک شده می خواهم تا در دل خود را با آهنگهای بم وزیر آن ، باز گو کنم. ( 5 ) عزم آن دارم که باده ننوشیده و گناه نکنم، اگر این چاره انديشي من با حکم سرنوشت مطابقت داشته باشد.
(6) چون در روز ازل که سرنوشت و نصیب وقسمت ما را رقم زده و معین می کردند ما حضور نداشتیم ، اگر آنچه به ما رسیده کمی مورد رضایت ما نیست بهانه گیری مکن .
(7) صد بار به قصد توبه از شرابخواری ، پیاله را به کناری نهادم اما چه کنم که ناز و کرشمه ساقی در تشویق من به باده نوشی کوتاهی نمی کند.
(8) ساقی ، می و مشک سوده را ممزوج کرده و به مانند آنچه گل لاله در پیاله خود دارد، در قدح من بریز ، زیرا نقش خال سیاه دلبرم از لو ح سینه ام محو نمی شود.
(9 ) برای من همین دو مصاحب شراب کهنه دوساله و محبوب نوجوان چهارده ساله به عنوان دوست وخرد و بزرگ کفایت می کند.
(10) ساقی پیاله بلورین پر از شراب زلال لعل مانند بیاور و به حسود بگو که بزرگواری و زیررا ببین و از حسادت بمیر . (11) حافظ در این مجلس بزم ، سخن از توبه به میان نیاور که ساقیان کمان ابرو تورا به تیر خواهند زد.
شرح ابیات غزل (256)
وزن غزل : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلات بحر غزل : مجتث مثمن مخبون مقصور
*
خواجو کرمانی : فتاده ام من دیوانه در غم تو اسیر بیا و طره بر افشان که بشکنم زنجیر
سلمان : جهان جان بگرفتی به حسن عالمگیر جهان چه باشد و جان چیست ؟ هر چه خواهی گیر
انوری ( قصیده): 1- بر من آمد خورشید نیکوان شبگیر به قد چو سرو بلند وبه رخ چو بدر منیر
2-به فال نیک در امد به شهر موکب میر به طالعی که سجودش همی کنند تقدیر کمال الدین اسماعیل : ( قصیده)
زهی ز رفعت تو خورده آسمان تشویر زهی ندیده تورا چشم روزگار نظیر
این غزل در حین صدرات خواجه تورانشاه وزیر سروده شده و بازگو کننده دورویی است که حافظ تا اندازه یی با خاطر آسوده می زیسته و ظاهراً وصف یک شب نشینی و مجلس نیمه رسمی است چرا که ما مشاهده می کنیم که شاعر بیت دهم غزل خود را در تعریف آصف و بازگویی از کرم و لطف او در حق خود اختصاص می دهد . بنابراین می توان حدس زد که پس از ارتحال شاه شجاع و ریدن به سلطنت شاه زین العابدین این غزل سروده شده باشد و ما می دانیم که بر طبق وصیت شاه شجاع ، خواجه تورانشاه همچنان در منصب صدرات فرزندش ابقاشده و تا آخر عمر خود به وزارت اشتغال داشت.
اجمالاً در این غزل بدون شکوه و گلایه ، شاعر مکنونات قلبی خود را به صورت نصیحت بازگو می کند و با احتمال زیاد به صورت غیر مستقیم طرف خطاب شاعر شاه زین العابدین است زیرا :
اولاً – او جوان بود وبی تجربه و به نصیحت محتاج بود .
ثانیاً– با مشکلاتی مانند تهدیدات تیمور و احتمال بازپس گیری شیراز توسط شاه یحیی که با آن مواجه بود از این پیشامد ها شکایت داشت و لذا می توان ایهام ابیات اول و ششم را به اونسبت داد .
بیت نهم این غزل که به صورت تکیه کلام خوشحالان باده پیما از یکطرف و مورد استناد عرفا، مبنی بر اشاره به قرآن کریم و حضرت رسول اکرم ( ص) از طرف دیگر در آمده، توجه عمیق همه طبقات را به اشعار حافظ می رساند که هر کسی بر وفق سلیقه خود و در طرفداری از حافظ اشعار اورا معنا و تعبیر می کند و این نکته یی است که حسن انتخاب سبک غزلسرایی حافظ را می رساند چه سخن در ایهام گفتن، عمق کلام را بیشتر و به سلیقه های مختلف نزدیکتر می سازد. بیت مقطع این غزل دلالت دارد که در مجلس بزمی ، حافظ شرکت داشته و احتمالاً میزبان آن خواجه تورانشاه بوده و حافظ به عنوان سپاسگزاری این غزل شاد را به نام او کرده است.
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی