معانی لغات غزل(253)
فروغ رخ: تابش نورِ چهره ، كنايه از شادابي و شور ونشاط چهره است .
لاله زار: كشتزار لاله.
لاله زار عمر:لاله زارزندگي ( اضافه تشبيهي ) عمر به لاله زار تشبيه شده و بيشتر مراد از آن ، دوره جواني عمر مي باشد. گل روی :(اضافه تشبيهي) روي به گّل تشبيه شده.
بهار عمر: شكوفه در خت زندگي در اينجا معني ميدهد.
مهلت: فرصت.
دریاب کار ما: كار ما را درياب ، به كار ما عنايتي كن، دل مارا به دست آر.
می صبوح:شراب بامدادي .
بیدار گرد: هشيار شو،بيدار شو.
اختیار :بر گزيده و در اصطلاح نجوم به بهترين وقت براي انجام كارهايي مثل سفر و عروسي گفته مي شود. اختیار عمر: بخش گزيده عمر ، اوقات مساعد، امكان انتخاب خوب وبد زندگاني .
در گذار : در حال گذشتن.
گُذار عمر:1)گذشتن عمر، 2) گذشتن معشوق.
محیط فنا:فنايي كه احاطه كرده است ، نابودي كه گرداگرد را فراگرفته است.
مَدار عمر:گردش عمر ، دايره گردش عمر.
خیل حوادث: سپاه رويدادها ، دام پنهاني.
کمینگه:كمينگاه ، سنگر ، حمله ، دام پنهاني .
عنان گسسته: لجام گسيخته ، اسبي كه سراسيمه و افسار گسيخته باشد.
بی عمر:1) بدون حيات و فرجه زندگي ، 2) بدون معشوق .
نقش:نوشته ، خطّ ، اثر .
معانی ابیات غزل (253)
(1) ای آنکه از تابش نور چهره ات ، لاله زار زندگی من سبز وخرم است به سوی من برگرد که بی گل روی تو شکوفه های بهار عمر من بر زمین ریخت.
( 2) اشک اگر از دیدگان من به مانند باران فرو بارد جا دارد، زیرا زمان عمر در غم دوری توبه سرعت برق گذشت .
(3) در این یکی دو لحظه دیگر که فرصت ملاقات میسر است، توجهی به ما کن که پایان کار زندگی معلوم نیست.
(4) تا کی به نوشیدن شراب بامدادی و خواب شیرینصبحگاهي مي پردازي ! بيدار وهشيار شو كه در ساعات مساعد زندگي و ايام جواني ، سپري شد.
(5) ديروز به راهي مي گذشت و نگاهي به ما نكرد . بيچاره دل من كه از گذشتن عمر خود ( واگذار معشوق خود)نصيبي عايدش نشد . (6) هر كس كه محور گردش عمر ش بر نقطه دهان تو قرار گرفته باشد از نابودي كه گرداگرد او را ( دايره وار) احاطه كرده است ترسي ندارد. (7)انبوه پيشامدها ناگوار در هر سو دام گسترده و سنگر گرفته و بدين سبب است كه عمر چون توسن افسار گسيخته ، سراسيمه بر هر سو مي تازد.
(8) من بدون داشتن عمر، زنده هستم ، تعجب مكن . چه كسي روزهاي فراق را در شمار شمار زندگاني به حساب مي آورد؟ (9) حافظ سخني و شعري بگو، كه تنها اثر قلم تو بر صفحه روزگار به عنوان يادگار عمر باقي مي ماند .
شرح ابيات غزل (253)
وزن غزل: مفعول غاعلات مفاعیل فاعلات
بحر غزل: مضارع مثمن اخرب مکفوف مقصور
*
این غزل ، بدون ایهام و ونکات و اصطلاحات عرفانی ودر قالب مضامین عاشقانه ساخته و پرداخته شده و حاصل ایام شباب شاعر و به ظن قوی در زمان شاه شیخ ابواسحاق سروده شده است. در این غزل هیچ اثری از گرفتاری و اندوه وناراحتیهایروحی شاعر منعکس نشده و همین دلالت بر این داردکه این شعر در زمان جوانی ودوره آسایش شاعر یعنی حکومت ابو اسحاق سروده شده است. حافظ از آن دسته از شعرایی است که گفتار او آیینه ضمیر اوست و در هر قالب و هر زمینه که شعری سروده اثرات روحی او در آن برهه از زمان در کلامش باز تاب وانعکاس محسوسی دارد.
سبک شناسان با مطالعه اشعار ایام جوانی هر شاعر و طرز به کار گیری مضامین و تکیه کلامهای او وپیگیری در اشعار بعدی ، تا حد زیادی می توانند صحت انتساب شعر یا غزلی را به شاعر مدلّل دارند بعنوان مثال در این غزل (اشکچون باران و برق جهنده عمر)و ( مي صبوح و شكر خواب بامداد و ( بر نقطه دهان تو باشد مدار عمر) را حافظ بعداً در مراحل مختلفه عمر مختلفه عمر به کرات و هر دفعه به نحوی بازگو کرده است.
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی