0

غزل شماره ۲۲۹: بخت از دهان دوست نشانم نمی‌دهد

 
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

غزل شماره ۲۲۹: بخت از دهان دوست نشانم نمی‌دهد

بخت از دهان دوست نشانم نمی‌دهد

دولت خبر ز راز نهانم نمی‌دهد

از بهر بوسه‌ای ز لبش جان همی‌دهم

اینم همی‌ستاند و آنم نمی‌دهد

مردم در این فراق و در آن پرده راه نیست

یا هست و پرده دار نشانم نمی‌دهد

زلفش کشید باد صبا چرخ سفله بین

کان جا مجال بادوزانم نمی‌دهد

چندان که بر کنار چو پرگار می‌شدم

دوران چو نقطه ره به میانم نمی‌دهد

شکر به صبر دست دهد عاقبت ولی

بدعهدی زمانه زمانم نمی‌دهد

گفتم روم به خواب و ببینم جمال دوست

حافظ ز آه و ناله امانم نمی‌دهد

 

 

شنبه 25 مرداد 1393  11:14 AM
تشکرات از این پست
hadis162
hadis162
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : فروردین 1393 
تعداد پست ها : 658

پاسخ به:غزل شماره ۲۲۹: بخت از دهان دوست نشانم نمی‌دهد

۲۲۹. بخت از دهان دوست نشانم نمی‌دهد 
• زمان : 1:03 
با صدای استاد موسوی گرمارودی

 

 

 

 

دریافت فایل 
http://rasekhoon.net/media/download/331037/۲۲۹-بخت-از-دهان-دوست-نشانم-نمی‌دهد/

 

چهارشنبه 20 اسفند 1393  8:07 PM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

شرح غزل شماره ۲۲۹: بخت از دهان دوست نشانم نمی‌دهد

معاني لغات (229)

بخت: طالع

دولت: اقبال ، كامكاري

در اين پرده: 1- درون اين سراپرده ، درون حرم . 2- در بارگاه اسرار الهي

مجل: فرصت

دوران : روزگار

زمانم نمي دهد: مجال و فرصت به من نمي دهد.

پرده دار: حاجب.

معاني ابيات غزل (229)

(1) بخت و طالع مدد نمي كند كه نشاني از دهان دوست به دست آورم و دولت و اقبال همراهي نمي كند تا از آن دهان ناپيدا راز نهاني دل دوست را بشنوم .

(2) براي بوسه يي از لب او جانم را فدا مي كنم ، نه جانم را مي گيرد و نه بوسه يي به من مي دهد.

(3) از شوق ديدار او جانم به لب رسيدو به سراپرده او راهي نيست يا اگر هم باشد نگهبان به من نشان نميدهد.

(4) دست نسيم صبا در زلف او رفت، پستي روزگار را بنگر كه به اندازه باد گذرا هم به من امكان دست يازي نمي دهد .

(5) هر چه قدر چون شاخه متحرك پرگار، در كنار ددايره، در حالت سرگرداني به سرمی بردم روزگار به من اجازه ورود به داخل دايره امكان نمي دهد .

(6) عاقبت با شكيبايي ، شيريني كاميابي حاصل خواهد شد اما روزگار ناسازگار فرصت و زمان براي صبر كردن به من نمي دهد .

(7) با خود گفتم به خواب مي روم و در عالم خواب و خيال روي دوست را مي بينم اما از آه وناله حافظ ، مجال خواب رفتن حاصل نمي شود .

شرح ابيات غزل( 229)

وزن غزل : مفعمل فاعلات مفاعيل فاعلن

بحر غزل ك مضارع مثمن اخرب مكفوف محذوف

*

در اين غزل هيچ گونه نكته عرفان وايهامي به كار نرفته است . غزلياست كه با گله از بخت و اقبال و شرح اشتياق شروع شده و به بد عهدي روزگار ختم مي شود .

آنچه از مفاد بيت آخر مستفاد مي شود اين است كه حافظ اين غزل را از زبان آرزوهاي دروني خود سروده و خواسته ها واميال باطني خود را بازگو كرده و در آخر سر هم ، ضمير باطن او مي گويد كه اكنون كه مجال ورودبه حرمسراي او و ديدار جمالش را ندارم با خود گفتم به خواب بروم وجمال او را در عالم خواب ببينم كه اين امكان را هم آه و زاريهاي حافظ از من گرفته و مجال خواب رفتن برايم حاصل نمي شود !
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی

 
 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

چهارشنبه 3 تیر 1394  3:00 PM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

تعبیر غزل شماره ۲۲۹: بخت از دهان دوست نشانم نمی‌دهد

تعبیر :

صبر کرده ای، تحمل کرده ای، عبادت کرده ای ولی نشانه ای از رسیدن به مراد نمی بینی. فکر می کنی دیگر برای جبران ضرر نداری و مدام دور خودت می چرخی بدون اینکه پیشرفتی داشته باشی، ولی عاقبت اجر صبر خود را می بینی و بد عهدی زمانه را فراموش می کنی.

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

چهارشنبه 3 تیر 1394  3:00 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها