حضرت الیاس ع
چنانچه بعضی نوشته اند:حضرت الیاس یکی از انبیاء بنی اسراییل و اهل بعلبک لبنان بود ودر زمان اخار (احهب)می زیست .ان حضرت . مردم بنی اسراییل را به راه راست و ترک بت پرستی دعوت می کرد. ولی قوم او دعوتش را اجابت نمی کردند . عاقبت الیسع را در نبوت جانشین خود قرار داد. و به آسمان عروج کرد. البته در پارهای از روایات و تواریخ امده است که الیاس همچون خضر پیامبر از اب حیات نوشیده و همیشه زنده است و موکل بر دریاهاست همانطوریکه خضر پیامبر موکل برخشکی است.
فهرست سورههایی که در ان نام الیاس ذکر شده:انعام- صافات.
داستان حضرت الیاس (ع)
در قرآن در سوره انعام آنجا که هدایت انبیا را ذکر میکند و میفرماید: "و زکریا و یحیی وعیسی و الیاس کل من الصالحین" (۱)
و در این سوره هم از داستان او به جز این مقدار نیامده که آن جناب مردمی را که بتیبه نام"بعل"میپرستیدهاند، به سوی پرستش خدای سبحان دعوت میکرده، عدهای از آنمردم به وی ایمان آوردند و ایمان خود را خالص هم کردند، و بقیه که اکثریت قوم بودند او را تکذیب نمودند، و آن اکثریتبرای عذاب احضار خواهند شد.
و در سوره انعام آیه"85"در باره آن جناب همان مدحی را کرده که در باره عمومانبیا(ع)کرده، و در سوره مورد بحث علاوه بر آن او را از مؤمنین و محسنین خوانده،و به او سلام فرستاده، البته در صورتی که کلمه مذکور بنا بر قرائت مشهور"ال یاسین"باشد. .
در بعضی از احادیثشیعه آمده که امام(ع)فرمود: او زنده و جاوداناست (۲) .
و در کتاب بحار در داستان الیاس از"قصص الانبیا"و آن کتاب به سند خوداز صدوق، و وی به سند خود از وهب بن منبه و نیز ثعلب در عرائس از ابن اسحاق و از سایرعلمای اخبار، به طور مفصلتر از آن را آوردهاند، و آن حدیثبسیار مفصل است کهخلاصهاش این است که: بعد از انشعاب ملک بنی اسرائیل، و تقسیم شدن در بین آنان، یکتیره از بنی اسرائیل به بعلبک کوچ کردند و آنها پادشاهی داشتند که بتی را به نام"بعل" میپرستید و مردم را بر پرستش آن بت وادار میکرد.
پادشاه نامبرده زنی بدکاره داشت که قبل از وی با هفت پادشاه دیگر ازدواج کردهبود، و ۹فرزند - غیر از نوهها - آورده بود، و پادشاه هر وقتبه جایی میرفت آن زن را جانشین خودمیکرد، تا در بین مردم حکم براند پادشاه نامبرده کاتبی داشت مؤمن و دانشمند که سیصد نفراز مؤمنین را که آن زن میخواستبه قتل برساند از چنگ وی نجات داده بود.در همسایگیقصر پادشاه مردی بود مؤمن و دارای بستانی بود که با آن زندگی میکرد و پادشاه هم هموارهاو را احترام و اکرام مینمود.
در بعضی از سفرهایش، همسرش آن همسایه مؤمن را به قتل رسانید و بستان او راغصب کرد وقتی شاه برگشت و از ماجرا خبر یافت، زن خود را عتاب و سرزنش کرد، زن باعذرهایی که تراشید او را راضی کرد خدای تعالی سوگند خورد که اگر توبه نکنند از آن دوانتقام میگیرد، پس الیاس(ع)را نزد ایشان فرستاد، تا به سوی خدا دعوتشان کند و بهآن زن و شوهر خبر دهد که خدا چنین سوگندی خورده شاه و ملکه از شنیدن این سخن سخت درخشم شدند، و تصمیم گرفتند او را شکنجه دهند و سپس به قتل برسانند ولی الیاس(ع) فرار کرد و به بالاترین کوه و دشوارترین آن پناهنده شد هفتسال در آنجا به سربرد و از گیاهان و میوه درختان سد جوع کرد.
در این بین خدای سبحان یکی از بچههای شاه را که بسیار دوستش میداشت مبتلابه مرضی کرد، شاه به"بعل"متوسل شد، بهبودی نیافتشخصی به او گفت: "بعل"از اینرو حاجتت را برنیاورد که از دست تو خشمگین است، که چرا الیاس(ع)رانکشتی؟پس شاه جمعی از درباریان خود را نزد الیاس فرستاد، تا او را گول بزنند و با خدعهدستگیر کنند این عده وقتی به طرف الیاس(ع)میرفتند، آتشی از طرف خدایتعالی بیامد و همه را بسوزانید، شاه جمعی دیگر را روانه کرد، جمعی که همه شجاع و دلاوربودند و کاتب خود را هم که مردی مؤمن بود با ایشان بفرستاد، الیاس(ع)به خاطراینکه آن مرد مؤمن گرفتار غضب شاه نشود، ناچار شد با جمعیتبه نزد شاه برود.در همین بین پسر شاه مرد و اندوه شاه الیاس(ع)را از یادش برد و الیاس(ع)سالم بهمحل خود برگشت.
و این حالت متواری بودن الیاس به طول انجامید، ناگزیر از کوه پایین آمده در منزلمادر یونس بن متی پنهان شود، و یونس آن روز طفلی شیرخوار بود، بعد از شش ماه دوبارهالیاس از خانه مزبور بیرون شده به کوه رفت.و چنین اتفاق افتاد که یونس بعد از او مرد، وخدای تعالی او را به دعای الیاس زنده کرد، چون مادر یونس بعد از مرگ فرزندش به جستجویالیاس برخاست و او را یافته درخواست کرد دعا کند فرزندش زنده شود.
الیاس(ع)که دیگر از شر بنی اسرائیل به تنگ آمده بود، از خدا خواست تااز ایشان انتقام بگیرد و باران آسمان را از آنان قطع کند نفرین او مؤثر واقع شد، و خدا قحطیرا بر آنان مسلط کرد.این قحطی چندساله مردم را به ستوه آورد لذا از کرده خود پشیمانشدند، و نزد الیاس آمده و توبه کردند و تسلیم شدند.الیاس(ع)دعا کرد و خداوندباران را بر ایشان ببارید و زمین مرده ایشان را دوباره زنده کرد.
مردم نزد او از ویرانی دیوارها و نداشتن تخم غله شکایت کردند، خداوند به وی وحیفرستاد دستورشان بده به جای تخم غله، نمک در زمین بپاشند و آن نمک نخود برای آنانرویانید، و نیز ماسه بپاشند، و آن ماسه برای ایشان ارزن رویانید.
بعد از آنکه خدا گرفتاری را از ایشان برطرف کرد، دوباره نقض عهد کرده و بهحالت اول و بدتر از آن برگشتند، این برگشت مردم، الیاس را ملول کرد، لذا از خدا خواست تااز شر آنان خلاصش کند، خداوند اسبی آتشین فرستاد، الیاس(ع)بر آن سوار شد وخدا او را به آسمان بالا برد، و به او پر و بال و نور داد، تا با ملائکه پرواز کند.
آنگاه خدای تعالی دشمنی بر آن پادشاه و همسرش مسلط کرد، آن شخص به سوی آندو به راه افتاد و بر آن دو غلبه کرده و هر دو را بکشت، و جیفهشان را در بستان آن مرد مؤمنکه او را کشته بودند و بوستانش را غصب کرده بودند بینداخت (۳) .
حضرت الیاس (ع)
معنای اسم:لفظ الیاس یا الیا در زبان عبری به معنای((بزرگوار من خداست))می باشد.
پدر:یاسین
مادر:امٌ حکیم
ظهور:۴۵۰۶سال بعد از هبوط آدم
دعوت بحق:۲۲سال مردم را دعوت بحق نمود
یعثت:خداوند او را برای مردم بعلبک مبعوث کرد
محل دفن:آن حضرت به اسمان عروج کرد
بروایتی نسب ان حضرت:الیاس بن یاسین بن فنحاص بن عزاربن هارون بن عمران
تعداد فرزندان : آن حضرت ۱فرزند داشت
الیاس ، پیامبر خدا، در کنار بازار روز، در میدان شهر، بر سکویى سنگى ایستاده بود و خطاب به مردم شهر، با شور و حرارت ، سخن مى گفت :
- اى بنى اسرائیل ، چرا به تقوا و پرهیزگارى روى نمى آورید؟ آیا سزاوار است که بت (بعل ) را که از خویش هیچ اراده یا ندارد و ساخته دستان خود شماست ، بپرستید و از پرستیدن خداى بزرگ ، خداى یکتا که بهترین آفرینندگان است ، خدایى که همه ما را آفریده است و اختیار زندگى و مرگ ما در دست اوست ، خوددارى کنید!؟
یکى از کسانى که دور او جمع شده و به سخنان وى گوش مى دادند، فریاد زد:
- چرا دروغ مى گویى ؟ خدایى را که تو از آن نام مى برى چه کسى دیده است ؟
دیگرى ، سخن را از دهان اولى ربود و گفت :
- این سخنان تو، جز خیالهایى باطل نیست که از اندیشه خود تو جوشیده است .
نسیمى ملایم مى وزید و گیسوان بلند پیامبر خدا الیاس را نوازش مى کرد، امام توان آن را نداشت که قطره هاى درشت عرق را روى پیشانى بلند و گشاده پیامبر خدا خشک کند. او همچنان با حرارت و پرشور، موعظه مى کرد:
- قدرى به تاریخ قوم خویش یعنى بنى اسرائیل بیندیشید. پدران شما آیا پیامبر بزرگ حضرت موسى را نیز تکذیب نکردند؟ آیا پدرادن شما فریب سامرى را نخوردند و به پرستش گوساله تن در ندادند؟
من به شما پند مى دهم که (الله ) را که پروردگار شما و پروردگار پدران نخستین شماست ، بپرستید و از پرستیدن بت دست بردارید. مرا دروغگو مى نامید، اما بدانید که من راستگویم و اگر به سوى خداى یکتا بازنگردید و همچنان به بت پرستى ادامه دهدى ، به عذاب الهى دچار خواهید شد….
من بر عاقبت شما، بیمناکم .
بدینگونه ، سالها و سالها الیاس (ع)لیه السلام و جانشین او الیسع آن قوم را با شکیبایى پیامبرانه ، با راءفت و بردبارى ، از شرک و پرستیدن (بت بعل ) پرهیز مى دادند و به پرستش خداوند یکتا دعوت مى کردند.
جز شمارى اندک ، که فطرت الهى آنان مسخ شده بود، کسى به آنان نگروید و ایشان را تکذیب هم مى کردند…و آزار هم مى رساندند…و عذاب الهى در راه بود.
معنای اسم:لفظ الیاس یا الیا در زبان عبری به معنای((بزرگوار من خداست))می باشدپدر:یاسین مادر:امٌ حکیمظهور:۴۵۰۶سال بعد از هبوط ادمدعوت بحق:۲۲سال مردم را دعوت بحق نمودیعثت:خداوند او را برای مردم بعلبک مبعوث کردمحل دفن:ان حضرت به اسمان عروج کردبروایتی نسب ان حضرت:الیاس بن یاسین بن فنحاص بن عزاربن هارون بن عمرانتعداد فرزندان : ان حضرت ۱فرزند داشت. مختصری از زندگینامه:چنانچه بعضی نوشته اند:حضرت الیاس یکی از انبیاء بنی اسراییل و اهل بعلبک لبنان بود ودر زمان اخار (احهب)می زیست .ان حضرت . مردم بنی اسراییل را به راه راست و ترک بت پرستی دعوت می کرد. ولی قوم او دعوتش را اجابت نمی کردند . عاقبت الیسع را در نبوت جانشین خود قرار داد. و به اسمان عروج کرد. البته در پارهای از روایات و تواریخ امده است که الیاس همچون خضر پیامبر از اب حیات نوشیده و همیشه زنده است و موکل بر دریاهاست همانطوریکه خضر پیامبر موکل برخشکی است
جمعه 24 مرداد 1393 1:11 AM
تشکرات از این پست