0

وحی ، جهت دهنده عقل انسان اولیه و حامی عقل انسان مدرن

 
m_salehy
m_salehy
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آبان 1388 
تعداد پست ها : 443
محل سکونت : اصفهان

وحی ، جهت دهنده عقل انسان اولیه و حامی عقل انسان مدرن

وحی ، جهت دهنده عقل انسان اولیه و حامی عقل انسان مدرن **

      بشر اولیه که زیستی حیوانی داشت و در غارها زندگی می کرد ، تنها دغدغه اش نجات از شر حیوانات و احیانا افراد دیگر و همچنین بلایای طبیعی و از طرف دیگر ، تهیه مایحتاج خود جهت زنده ماندن بود و این باعث می شد که حتی فرصتی برای فکر کردن به چیزهای دیگر را نداشته باشد و چه بسا قوه عاقله او در مراحل نوزادی خود بود .

      به مرور زمان و بعضا با اتفاقاتی که می افتاد ، متوجه شد که می تواند وسائل و ابزار مطمئن تری برای انجام فعالیت های خود و یا حتی دفاع خود بیابد . و این خود باعث شد که فکر خود را بکار گرفته و توسعه داده و در جهت تولید و استفاده بهتر از ابزار و یا بکارگیری روشهای بهتر انجام کارهایش ، تلاش نماید .

      این مرحله ، او را وارد عصر مهارتهای مختلف فردی و سپس اجتماعی نمود ( عصر کشاورزی و یکجانشینی و روستانشینی) ، و او را به یک انسان ماهر تبدیل نمود .

       او دیگر دغدغه ترس از حیوانات و یا بلایای طبیعی و یا احیانا همنوعان خود را نداشت . چرا که خانه ای داشت و ابزار دفاعی مطمئن تر و حامیاني از اطرافیان خود .

      او دیگر دغدغه فقط  شکار برای تغذیه خود و خانواده اش نداشت ، چرا که کشاورزی و شاید دامداری داشت .

      او دیگر دغدغه آب و برکه خود نداشت ، چرا که یاد گرفته بود ، آب را ذخیره کند و برای کشاورزی و آشامیدن استفاده نماید .

      ....

      و همه اینها ، یک آسایش نسبی برای او فراهم کرده بود و فرصت کافی برای تفکر در مورد چیزهای جدید به او داده بود .

      در عرصه های فردی ؛

  • در تنهائیهایش ، از تغییرات جوی ، آب و هوایی ، شب و روز و ... می ترسید و هزاران سوال که علت این اتفاقات چیست ؟
  • مرگ ، او را می ترساند که چه بر سر من و یا بازمانده های من می آید ؟
  • جسم مرده ، او را می ترساند که او را چه شده است ؟ او که تا لحظاتی پیش همانند خودش سخن می گفت و آرزوها داشت !
  • او زمانی بدست حیوانات دیگر شکار می شد و شاید پیر شدن و مرگ طبیعی را تجربه نکرده بود ، ولی الآن ، این مراحل را نیز پشت سر می گذارد و میمیرد ! حال سوال برایش پیش می آید :
  • او که اکنون مرده است ، اصلا چرا بدنیا آمده بود ؟ و چرا نمی توان جلو مرگ را گرفت ؟
  • چه چیزی با او بود که اکنون نیست ؟ او غیر از این جسم مادی که مشهود است ، چه چیز دیگری داشته که الآن ندارد ؟
  • آن چیز الآن به کجا رفته است ؟
  • آیا به زندگی خود ادامه می دهد ؟ آیا ما را می بیند ؟ آیا در آسایش و آرامش است و یا ....
  • و هزاران سوال دیگر ، که ترس بشر را به سطحی بالاتر و به اموری فراتر از جسم و ماده سوق داده بود .

    آرام آرام ، برای نجات خود از ترسهایش ، به چیزهای دست نایافتنی مختلفی که می توانست تصور و یا تجسم کند ، پناهنده شد .

    به رعد و برق ، به خورشید و ماه ، به زلزله ها ، به حیوانات بزرگ ، به اشباح و ناديده ها و  ...

    به آنها جان داد ، برایشان قدرت ما فوق بشری قائل شد و برای نجات خود از خشم آنها ، به التماس و قربانی برای آنها پناه برد و کم کم شکل نیایش و دعا به آنها داد .

آنجا که خداوند می فرماید :

" وَ يَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ يَضُرُّهُمْ وَ لاَ يَنفَعُهُمْ " 1

    " به جاى خدا چيزهايى را مى‏پرستند كه نه به آنان زيان مى‏رساند و نه به آنان سود مى‏دهد ."

    ولی اینها نیز مشکل او را حل نمی کرد .

  • اینکه ، من برای چه بدنیا آمده ام ؟ اگر قرار است بمیرم ، چرا بدنیا آمدم ؟ و اگر هدفی بوده ، آن چیست ؟ چه کسی در خلقت من موثر بوده و آن هدف را برای خلق من در نظر داشته است ؟

    و در راستای آن هدف ، چه انتظاری از من داشته و دارد ؟

و این ، او را بر آن داشت که برای خلقت خود و جهان پیرامونی خود به چیزهایی فراتر از خورشید و ماه و رعد و برق و .. فکر کند .

    حال ؛

  • او کیست ؟
  • کجاست ؟
  • چگونه است ؟
  • چه قدرتهایی دارد ؟
  • چگونه می توان با او رابطه برقرار کرد ؟
  • چگونه می توان به او نزدیک شد ؟
  • از ما چه می خواهد تا همان کنیم ؟
  • آیا پس از مرگ جسمانی ، روح ما را به جایی دیگر و برای شلاق و یا انتقام می برد ؟
  • آنجا کجاست ؟
  • ما چه کنیم که به انتقامش دچار نگردیم ؟
  • و یا شاید مهربان است و بخشنده ؟

     این سوالها و سوالهای دیگر ، او را به جایی نمی برد ؛ او وارد دنیای تعقل شده بود و به انسانی خرد ورز تبدیل گشته بود .

     آنجا که خداوند این دوران را اینگونه بیان می دارد  :

" و لقد خلقناکم ثم صورناکم ثم قلنا للملائکة اسجدوا لادم فسجدوا الا ابليس لم يکن من الساجدين – 2

" در حقيقت‏شما را خلق كرديم سپس به صورتگرى شما پرداختيم و سپس به فرشتگان گفتيم براى آدم سجده كنيد پس [همه] سجده كردند جز ابليس كه از سجده‏كنندگان نبود . "

اما همه چیز و همه سوالهایش ، نتیجه ای جز عمیق تر شدن تحیر و سرگردانی او نداشت !!

     او وارد دوران تحیر و سرگردانی شده بود و بدنبال اصل و هویت و انتهای راه خود می گشت . 3

و اما در عرصه های اجتماعی ؛

  • اگر به او ظلم می شد و حقی از او پایمال می شد و کاری نمی توانست بکند و توسط زورمندان ، از بسیار خوبیها و خوشیها محروم می شد ، کجا و کی جبران می شود ؟
  • اگر برای احقاق حق خود و یا نجات جان خانواده و یا دفاع از جامعه خود ، جان خود را از دست بدهد ، کجا و کی جبران می شود و پاداش می گیرد ؟
  • و اصلا ، آیا کسی ناظر اعمال و رفتار او و جامعه هست ، تا جبران ایثار و تلاشهایش را بکند ؟
  • و آیا او از ما ، اعمال و رفتارهایی خاص را خواسته که انجام دهیم و یا از رفتارهایی کناره بگیریم ، ( اخلاق ) ، که روزی به محاکمه مان بکشد ؟ و آیا راهی برای جبران اشتباهاتمان هست که به قهر او دچار نشویم ؟ و اصلا ، آیا او قهار و انتقامجو است و یا مهربان و بخشنده ؟

و همه این سوالات نیز ، او را در مشکل بزرگ تحیر و سرگردانی ، عمیق تر کرده بود .

شاید افرادی پیدا شده بودند که از دیگران باهوشتر بودند و برای آنها خدایانی خاص و دست نایافتنی با قدرتهایی عجیب و غریب و هر لحظه آماده انتقام ، مجسم و متصور کرده بودند و برای رهایی آنها از چنگال آن خدایان ، کم کم خود را واسطه و یا فرستاده آنها ، معرفی کرده و قواعد و روشهایی را خلق کرده بودند ، در جهت تامین منافع شخصی خود ،

     آنجا که خداوند می فرماید :

" يا ايها الذين امنوا ان کثيرا من الاحبار و الرهبان لياکلون اموال الناس بالباطل و يصدون عن سبيل الله " 4

" " اى کسانى که ايمان آورده‏ايد! بسيارى از دانشمندان (اهل کتاب) و راهبان ، اموال مردم را بباطل مى‏خورند، و (آنان را) از راه خدا بازمى‏دارند! "

      و یا عیسی ابن مریم می فرماید :

" ای علمای دین که بر مسند موسی نشسته اید . شما خود را به مردم ، پارسا نشان می دهید ، اما در باطن ، مملو از ریاکاری و شرارتید . وای برشما ای علمای ریاکار دین ! شما برای پیامبران ، مقبره می سازید . ای ماران ! چگونه از مجازات جهنم خواهید گریخت ؟ " 5

و اما بشر به جایی نمی رسید و راه به جایی نمی برد ، جز آنکه یا در تحیر و سرگردانی خود عمیق تر می شد و یا برای نجات خود از دست آن مدعیان ، به همه چیز به دیده شک می نگریست و بعضا حتی به عناد یا انکار خدای موجود .

آنجا که می فرمایند :

" هل أتي علي الانسان حين من الدهر لم يکن شيئا مذکورا " 6

" آیا روزگارانی بر بشر نگذشت که چیز قابل توجهی برای گفتن و ضبط کردن ندارد ؟ "

و اين لحظه ابتداي دوران آموزش پذيري بشر بود ، كه به مدرسه و معلم نيازمند شد تا انديشه معنوي او را هدايت كند .

اینجا بود که خداوند ، عقل بشر را بالغ یافت و بر اساس " قاعده لطف " خود ، او را آماده و مستحق دریافت هدایت و رهنمونی به حقیقت مکنون هستی دید .

به سرگردانی بیشتر او و یا سو استفاده ای که مدعیان دروغین از جایگاه خدایی او می کردند ، راضی نبود و اینچنین بود که تصمصم به هدایت و پالایش اندیشه او از خرافات ، کوته نگریها ، نافهمیها و پاسخ به انبوه سوالهایش گرفت ، که بتواند راه خود را ار آن همه سنگلاخ و پر پیچ و خم افکار و باورهای عجیب و بی معنا ، پیدا نماید و عقل خود را برای پیشبرد زندگی بهتر و اخلاقی تر ، بکار گیرد .

از بین آنها ، آدم را برگزید ،

آنجا که حضرت حق می فرمایند :

      " ان الله اصطفی آدم و ... علی العالمین " 7

      " خداوند آدم را ...... انتخاب نمود . "

      و پاسخ سوالهایش را داد ،

آنجا که می فرمایند :

 " علم ادم الاسما کلها " 8

 " سپس علم اسماء را همگى به آدم آموخت. "

    و بعنوان اولین انسان موحد ، برای تبیین هستی و جایگاه انسان در آن ، به میان آنها فرستاد.

آنجا که می فرماید :

" قلنا اهبطوا منها جميعا فاما ياتينکم مني هدى فمن تبع هداي فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون " 9

گفتيم : همگى از آن ، فرود آييد ! هرگاه هدايتى از طرف من براى شما آمد، کسانى که از آن پيروى کنند، نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگين شوند ."

و تنها از او ، دعوت مردمان به ایمان موحدانه را خواستار شد ،

 

آنجا که می فرمایند :

" و ما ارسلنا من قبلک من رسول الا نوحي اليه انه لا اله الا انا فاعبدون " 10

" ما پيش از تو هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر اينکه به او وحى کرديم که: «معبودى جز من نيست؛ پس تنها مرا پرستش کنيد.» "

و البته سیطره ای برای اجبار آنها به این ایمان ، برای او قائل نشد ،

   آنجا که می فرماید :

" قل هذه سبيلي ادعوا الى الله على بصيرة انا و من اتبعني و سبحان الله و ما انا من المشرکين " 11

" بگو : اين راه من است كه من و هر كس كه پيرو من است با بصيرت و بينايى به سوى خدا دعوت مى‏كنيم و خدا منزه است و من از مشركان نيستم "

و این بود که بشر وارد دوران جدیدی به نام " دوران وحی " شد که به حقیقت جهان هستی دست یافته بود ، حقیقتی که هرگز به تنهایی ، با تفکر و تعقل خود به آن دست پیدا نمی کرد .

و البته ، شاید روزی به خدای خالق هستی پی می برد ولی اینکه :

  • او چگونه است ؟
  • چه رابطه ای با جهان هستی دارد ؟
  • آیا با واسطه امر را مدیزیت می کند و یا بدون واسطه ؟
  • آیا چه هدفی از خلقت جهان هستی و انسان داشته و دارد ؟
  • برای رسیدن به آن هدف ، چه انتظاری از او دارد ؟
  • کی و کجا می تواند بفهمد که به آن هدف رسیده است یا نه ؟
  • با مرگ ، این مسیر خاتمه میابد و یا به شکلی دیگر تداوم دارد ؟
  • آیا او با بندگانش رابطه ای دو سویه دارد و مهربانانه و یا قهری است و منتقمانه ؟
  • آیا برای اعلام انتظارات خوذ از بشر و یا اعلام نحوه برخوردش با عکس العمل بشر به انتطارات او ، چه راهی را در پیش گرفته و یا می گیرد ؟
  • آیا فردی از جنس خود بشر را بر می گزیند و بسویش می فرستد و یا رهایش می کند و هرکس از راهی و از گمان خود به آن می رسد؟ که قهرا به چیزی جز ابداع مکاتب جدید و سرگردانی بیشتر منجرنخواهد شد .!

آنجا که می فرماید :

" وَ قَالُوا مَا هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَ نَحْيَا وَ مَا يُهْلِكُنَا إِلَّا الدَّهْرُ وَ مَا لَهُم بِذَلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ " 12

" گفتند غير از زندگانى دنياى ما [چيز ديگرى] نيست مى‏ميريم و زنده مى‏شويم و ما را جز طبيعت هلاك نمى‏كند و[لى] به اين [مطلب] هيچ دانشى ندارند [و] جز [طريق] گمان نمى‏سپرند ."

  • و دیگر آنکه ، آیا او جهان هستی را خلق کرده و به استراحت پرداخته و همه چیز بر پای خود به پیش می رود ؟

....   "  

آنجا که خداوند مردود می دارد :

" کل یوم هو فی شأن " 13

" خداوند تعالى هر زمانى در آفرینش جدیدى است و هر زمانى طرحى نو در مى‏اندازد . "

و همه این سوالهاست که عاقلانه می نماید که بدانيم :

خداوند با جهان هستی رابطه عینیت و اتحاد داشته و این جهان ، جلوه ای از حضور اوست که اینسان رخ نموده است .

و هدایت وحیانی او ، برای گذر بشر از وادی تحیر و سرگردانی به وادی حقیقت بود و نجات عقل او از بیراهه های بی ابتدا و انتها یی است که به آنها گرفتار آمده بود و رهنمونی آن به گزاره ها ، مفاهیم و موضوعاتی است که بشر امروز مدعی است خود به آنها رسیده است  ، از قبیل : خدای خالق واحد ، خدای ناظر و حاکم ، خدای حکیم ، خدای اخلاقی و عادل و ... ،

آنجا که امام علی ( ع ) می فرماید :

            " و اصطفي سبحانه من ولده انبياء ..... يثيروا لهم دفائن العقول " 14

           " خداوند سبحان از ميان فرزندان آدم ، پيامبرانى برگزيد ....تا خردهاشان را که در پرده غفلت ، مستور گشته برانگيزاند . "

و در حقیقت ، اندیشه معنوی بشر امروز که در سرتاسر جهان ساری و جاری است و اگر چه در ظاهر متفاوت بنظر می رسند ولی در باطن به یک امر مشترک می رسند ، از سرچشمه همان هدایت وحیانی نشئت گرفته و همچون یک رودخانه عظیم در عالم هستی به راه افتاده و پیش می رود .

آنجا که مرحوم آیه الله منتظری می فرماید :

اصولا عنوان و لفظ "شرع و شريعت" به معناي نهر يا راهي است كه از يك رودخانه بزرگتر يا بزرگ راهي ، جدا ميشود، به گونه اي كه مناطقي خاص از آن بهره مند ميشوند; و در اصطلاح ، نهر و راهي است كه از بزرگراه يا رودخانه عظيم دين خدا سرچشمه ميگيرد، و لذا در قرآن كريم آمده است : " لكل جعلنا منكم شرعة و منهاجا - سوره مائده (5)، آيه 48 " 

"براي هر قوم از شما انسانها يك شريعت و راه قرار داديم ."

 

       و البته هدایت خداوند از جنس دو مقوله مختلف که یکی اصل و دیگری فرع بر اولیست می باشد :

یکی ؛ مقوله هدایت اندیشه معنوی بشر و پاسخ به سوالهای اوست ، که دین را معرفی می کند و راه ارتباط خالق و مخلوق و نحوه رسیدن به مطلوب خداوند را بیان میکند ،

 

آنجا که حضرت حق می فرمایند :

 " ان الذين امنوا و الذين هادوا و النصارى و الصابئين من امن بالله و اليوم الاخر و عمل صالحا فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون " 15

" کسانى که ( به پيامبر اسلام ) ايمان آورده‏اند ، و کسانى که به آئين يهود گرويدند و نصارى و صابئان ، هر گاه به خدا و روز رستاخيز ايمان آورند ، و عمل صالح انجام دهند ، پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است ؛ و هيچ‏گونه ترس و اندوهى براى آنها نيست ."    

و دیگری ؛ مقوله هدایت و کمک به ساماندهی رفتارهای فردی و اجتماعی بشر در جهت زیست مومنانه اخلاقی ، که شریعت را معرفی می کند ،

آنجا که خداوند می فرماید :

" شرع لکم من الدين ما وصى به نوحا و الذي اوحينا اليک و ما وصينا به ابراهيم و موسى و عيسى ... " 16

" آيينى را براى شما تشريع کرد که به نوح توصيه کرده بود؛ و آنچه را بر تو وحى فرستاديم و به ابراهيم و موسى و عيسى .. "

و در این مقوله دوم ، که عمدتا مصداقهای رفتار اخلاق مدار و یا روش های اجرا و تثبیت آنهاست ، خداوند گام به گام با بشر پیش می آید و با عقل او مدارا کرده و همراه می گردد ، تا آنجا که او را در مقامی از فهم و بلوغ عقلی میابد که خود می تواند جامعه را بر اساس آموزه ها و انتظارات خداوند از او ، در جهت برقراری عدالت اجتماعی و اخلاق پایه ریزی کند ،

آنجا که خداوند می فرماید :

" لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الکتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط و انزلنا الحديد فيه باس شديد و منافع للناس و ليعلم الله من ينصره و رسله بالغيب ان الله قوي عزيز  " 17

" ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم، و با آنها کتاب (آسمانى) و ميزان (جهت شناسايى حقّ از باطل و وضع قوانين عادلانه) نازل کرديم تا مردم خود قيام به عدالت کنند؛ و آهن را نازل کرديم که در آن نيروى شديد و منافعى براى مردم است، تا خداوند بداند چه کسى او و رسولانش را يارى مى‏کند بى‏آنکه او را ببينند؛ خداوند قوّى و شکست‏ناپذير است! "

و آنجا بود که خاتمیت شریعت وحیانی را اعلام کرد ،

آنجا که خداوند می فرماید :

" الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا " 18

" امروز، دين شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم "

و دیگر ، فرستاده مستقیمی را لازم به ارسال نمیابد و هدایت باطنی خود به نام عقل را که در وجود بشر به ودیعت گذاشته بعنوان مکیال و معیار برداشت او از آموزه های وحیانی در راستای کمک به معنوی و اخلاقی تر کردن جامعه خود کافی می داند .

آنجا که امام موسی بن جعفر (ع) می فرماید :

" یا هشامُ! إنَّ لله علی­النّاس حجّتین، حجّةً ظاهرةً و حجّةً باطنةً؛ فامّا الظّاهرةُ فالرّسلُ و الأنبیاءُ و الائمةُ: و أمَّا الباطِنةُ، فَالعقولُ . " 19

" ای هشام خدای را بر مردم دو حجّت و راهنماست. حجتی آشکار و حجتی پنهان؛ حجّت آشکار الهی رسولان، انبیا و ائمه  هستند، و حجّت پنهان عقل­هاست . "

و یا آنجا که امام هادی  در پاسخ ابن سکیت که پرسید :

ما الحجه علی الخلق الیوم ؟ امروز حجت خدا  بر خلق چیست ؟

فرمود :

العقل ، یعرف به الصادق علی الله فلیصدقه و الکاذب علی الله فلیکذبه 20

عقل است ، همان كه بوسيله آن راستگو را مى‏شناسد و تصديقش مى‏كند و دورغگو را مى‏شناسد و تكذيبش مى‏نمايد.

و اين لحظه ، زمان فارغ التحصيلي بشر و شروع دوران تحقيق و توسعه او به كمك اندوخته هاي پيشين ، در ادامه مسير حيات كمال معنوي خود بود .

و قطعا آگاهي هاي معنوي بشر امروز ، مرهون حضور چند هزار ساله رسولان الهي در جامعه بشري ديروز است .

زیرنویسها :

  1. یونس آیه 18
  2. اعراف ، آیه 11 (درآیه ، پس از بیان خلقت از خاک ، می گوید " سپس مدتی گذشت " ، و این خود دلیل فاصله زمانی بین خلقت از مرحله خاک تا مرحله انتخاب آدم و تعلیم او بعنوان اولین پیامبر می باشد . همانطور که مشاهده می شود ، این فاصله را با دوبار کلمه " ثم " که افاده دوره زمانی در کلام عرب دارد ، بیان می کند .
  3. مولوی :

روزها فکر من این است و همه شب سخنم        که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود                       به کجا می روم ؟ آخر ننمایی وطنم

مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا    یا چه بود است مراد وی از این ساختنم

  1. سوره توبه - آیه 34
  2. انجیل متی ، فصل 23 ، آیه های 2 و 28 و 29 و 33
  3. سوره انسان ( دهر ) – آیه 1 – تفسیر مجمع البیان
  4. سوره ال عمران – آیه 33
  5. سوره بقره – آیه 31
  6. سوره بقره – آیه 38
  7. سوره انبیا ، آیه 25
  8. سوره یوسف ، آیه 108
  9. جاثیه ، آیه 24

مولوی : همچنين هر يك به جزوي كه رسيد   فهم آن مي‌كرد هر جا مي‌شنيد

از نظرگه گفتشان شد مختلف                     آن يكي دالش لقب داد اين الف


چشم حس همچون كف دستست و بس       نيست كف را بر همهء او دست‌رس

  1. رحمن ، 29
  2. نهج البلاغه – خطبه 1
  3. سوره بقره - آیه 62
  4. سوره شوری ، آیه 13
  5. سوره حدید، آیه 25
  6. سوره مائده ، آیه 3
  7. اصول كافى جلد 1 صفحه: 28 رواية: 20
  8. کافى، ج 1، ص 16

 

** آيات و احاديث مورد استفاده در متن مقاله ، نه براي دليل مطلب كه صرفا بعنوان تاييدي بر آن مي باشد .

 

تحقیق : محمد صالحی – 27 / 4/ 91 مصادف با شب قدر  –  http://mahsan.parsiblog.com

سه شنبه 21 مرداد 1393  5:20 PM
تشکرات از این پست
alirezaHmzezadh
دسترسی سریع به انجمن ها