تو آمریکا مراسم روضه گرفته بودیم
شب اول ی سیاه پوست هم اومد مراسم
براش ی مترجم گذاشتیم
شبای بعد همین جور هی تعداد سیاه پوست ها زیاد میشد تا مجبور شدیم
ی جای دیگه رو هم برا مراسم بگیریم
شب آخر 150 تا سیاه پوست گفتن که میخوان شیعه بشن!
پرسیدم برا چی میخواهین شیعه بشین؟!
همه نگاه کردن به سیاه پوستی که شب اول اومده بود روضه!
ازش پرسیدم برا چی شیعه؟!!
گفت شب اول ی تیکه از روضه جون رو خوندی غلام سیاه امام حسین
همونی که موقعی که وقتی امام حسین سرش رو گذاشت رو پای خودش سه بار سرش رو انداخت گفت جایی که سر علی اکبر بوده جای سر جون نیست!!
ولی امام حسین سرش رو گذاشت رو پاهاش و جون شهید شد!!
من رفتم به این سیاه پوستا گفتم بیاید که دینی رو پیدا کردم که توش سیاه و سفید فرقی نداره