منم عباس دوران...


وقوع انقلاب اسلامى نه تنها كشورهاى منطقه بلكه مسلمانان سرخورده كشورهاى عرب را دچار يك خود انتقادى و سرزنش درونى كرد و با ايجاد موج انتشار جمهورى اسلامى در خاورميانه دول منطقه را به شدت دچار چالش كرد و از اين رو رژيم صدام بيشترين بهره‏بردارى را از اين روند سياسى انجام داد.
صدام با حمايت غرب و تكيه‏اى كه بر ارتش خود داشت بلافاصله پرچم رهبرى جهان عرب را به دوش گرفت و ابزارى شد براى تأمين سياست‏هاى غرب و برخى كشورهاى عرب كه همانا سركوب انقلاب ايران و يا حداقل تضعيف سياسى آن را از جمله سياست‏هاى غرب بوده خصوصاً در اوايل دهه 60 تا قبل از فتح خرمشهر كه فشار سياسى نظامى بر روى جمهورى اسلامى خيلى زياد بود و يك لحظه غفلت و يا كوتاهى هر يك از مسؤولين نظام و حتى عدم حمايت مردم مى‏توانست زحمات چند ساله اين نهضت را هدر دهد.

ماجراى تصميم عراق براى برگزارى كنفرانس غيرمتعهدها
هنگام عمليات رمضان در همان اوايل جنگ تحميلى صدام در مصاحبه با روزنامه «الدوره» عراق گفته بود؛ اين جنگ به خاطر فتح و تصرف چند صد كيلومتر اراضى خاك ايران نيست و همه‏چيز محدود به اهداف نظامى نمى‏شود، بلكه اين جنگ به خاطر سرنگونى رژيم جمهورى اسلامى ايران است. در اين شرايط به طور مسلّم يكى از ابزارهاى موجود، استفاده از فشارهاى سياسى و افزايش تحركات سياسى با هدف جلب حمايت كشورها براى كمك نظامى و سياسى و تضعيف دشمن بود. به عبارت ديگر برخوردارى هر يك از كشورهاى ايران و عراق از يك نظام سياسى برتر در منطقه مقدمات پيروزى را فراهم مى‏كرد.
قبل از فتح خرمشهر عراق در چنين جايگاهى قرار داشت و يك سر و گردن از ما بالاتر بود و مى‏توانست با فشارهاى سياسى، خود را به ما تحميل كند. ولى با فتح خرمشهر قضيه برعكس شد و نظام بين‏الملل شاهد شكست نظامى - سياسى عراق در اين منطقه استراتژيك شد و اين در حالى بود كه عراق برگ برنده خود را براى اعمال نظرات نامشروع در منطقه از دست داد.
در اين شرايط كه خرمشهر آزاد شده بود؛ كشورهاى عرب منطقه كه روى صدام و ارتش آن تكيه داشتند دچار وحشت شدند. در اين شرايط سياسى، آمريكا و برخى كشورهاى عرب توصيه كردند كه در اين فضا و شرايط حاكم، هرچه سريع‏تر بايد آتش‏بس برقرار شود.
در تشريح علل تصميم برگزارى كنفرانس غيرمتعهدها در بغداد مى‏توان گفت رژيم صدام كه در اين شرايط از لحاظ سياسى بسيار ضعيف شده بود، بهترين راه خروج از اين بحران را برگزارى اجلاس سران كشورهاى غيرمتعهد در بغداد دانست، زيرا از اين طريق موفق مى‏شد با صدور بيانيه و حربه‏هاى ديگر همه چيز را به نفع خود و به ضرر نظام جمهورى اسلامى ايران به پايان برساند.
از سوى ديگر عراق بارها اعلام كرده بود كه بغداد كاملاً امن و امان است و حتى پرنده‏اى جرأت ندارد در آسمان بغداد پرواز كند، در اين زمان بود كه ايجاد ناامنى در استان بغداد در دستور كار نظامى - سياسى جمهورى اسلامى قرار گرفت تا ضمن هدف قرار دادن تأسيسات پالايشگاهى «الدوره» در جنوب شرقى شهر بغداد از برگزارى نشست سران غيرمتعهدها جلوگيرى شود.

عباس دوران كه بود؟
عباس دوران در سال 1329 در شهر شيراز ديده به جهان گشود. وى پس از اخذ ديپلم در سال 1351 وارد دانشكده خلبانى نيروى هوايى ارتش شد و پس از طى نمودن دوره مقدماتى در ايران براى ادامه تحصيل و دوره تكميلى به آمريكا اعزام گرديد وى پس از اخذ نشان و گواهينامه خلبانى به ايران بازگشت. هنگامى كه جنگ تحميلى در تاريخ 1359.6.31 آغاز شد وى در پست افسر خلبان شكارى و معاونت عملياتى فرماندهى پايگاه سوم شكارى (شهيد نوژه) انجام وظيفه مى‏كرد. او در طول جنگ بيش از يكصد و بيست پرواز جنگى داشت.
وى بارها مى‏گفت اگر هواپيما بال نداشته باشد خودم بال در آورده و بر سر دشمن فرود مى‏آيم و هرگز تن به اسارت نخواهم داد.
دوران در تاريخ 1359.9.7 در يك عمليات متحورانه دو ناوچه نيروى دريايى عراق را در حوالى اسكله «الاميه» و «البكر» سرنگون كرد، چنانچه مى‏گفتند و به اثبات هم رسيد نيروى دريايى عراق را سرهنگ خلبان عباس دوران و سرهنگ خلبان خلعتبرى به نابودى كشاندند.
زمانى كه اسراييل به لبنان حمله كرد وى اولين خلبانى بود كه آمادگى خود را جهت نبرد با صهيونيست‏ها اعلام كرد.
در سال 1361 جنگ تحميلى هر روز شعله‏ورتر مى‏شد و صدام رئيس دولت بعث عراق براى مانور سياسى از برپايى كنفرانس غيرمتعهدها سخن مى‏گفت و از مدت‏ها قبل به كمك آمريكا بغداد را به زعم خود به دژ نفوذناپذيرى تبديل كرده و تبليغات بسيار وسيعى به راه انداخته بود تا حدى كه براى سران غيرمتعهد بنزهاى سفارشى‏اش را روى اتوبان‏هاى نوساز بغداد راه انداخت، خيلى خرج كرده بود. از يك طرف هم مدام، تبليغ مى‏كردند كه ايران نمى‏تواند بغداد را ناامن كند. در اين شرايط بود كه سرهنگ خلبان عباس دوران براى جلوگيرى از تشكيل كنفرانس سران غيرمتعهدها در تاريخ 1361.4.20 مأموريت يافت تا پايتخت عراق را ناامن نمايد.
روز 31 تيرماه 1361 سه هواپيما كه هر كدام دو سرنشين داشت مأموريت يافتند روى بغداد عملياتى انجام دهند. هدف آن‏ها بمباران پالايشگاه بغداد، نيروگاه اتمى بغداد و پايگاه الرشيد يا ساختمان اجلاس در بغداد بود.
هواپيماى شماره يك: عباس دوران - منصور كاظميان
هواپيماى شماره دو: اسكندرى - باقرى
هواپيماى شماره سه: توانگريان - خسروشاهى
ماجراى اين مأموريت كه خلبان عباس دوران در آن به شهادت رسيد از زبان همكار و همراهش منصور كاظميان خواندنى است:
قبل از اينكه اين عمليات را به ما اعلام كنند عباس دوران به «اميديه» رفته بود و قرار بود در صورتى كه در عمليات رمضان نياز شد، پرواز كند، زيرا نيروى زمينى ارتش در اين عمليات نياز به حمايت‏هاى هوانيروز داشت. در نتيجه دو روز قبل از شروع عمليات عباس دوران به ما ملحق شد و به ما توضيح دادند كه به علت حساسيت ويژه، اين عمليات با سه هواپيما انجام خواهد شد. هواپيماى شماره 1 من بودم و عباس دوران. هواپيماى شماره 2 محمود اسكندرى بود و ناصر باقرى و هواپيماى شماره 3 توانگريان و خسروشاهى كه البته قرار شده بود هواپيماى شماره 1 و 2 به عمق خاك عراق و شهر بغداد بروند و علاوه بر بمباران پالايشگاه «الدوره» ديوار صوتى اين شهر را نيز بشكنند و هواپيماى شماره 3 نزديك مرز به عنوان پشتيبان و نيروى جايگزين مستقر شود تا در صورت بروز هرگونه مشكلى براى اين دو هواپيما، عمليات را ادامه دهد.
ما به سمت بغداد پرواز كرديم. تقريباً 15 كيلومترى بغداد بوديم كه با ديوار آتش و پدافند دشمن روبه‏رو شديم و در همين فاصله چند گلوله به هواپيماى ما برخورد كرد.
وقتى اين گلوله‏ها به هواپيماى ما اصابت كرد عباس به من گفت كه چراغ موتور سمت راست روشن شده و ظاهراً موتور از كار افتاده است. به عباس گفتم چاره‏اى نيست و بايد به عمليات ادامه دهيم. زيرا در آن شرايط اگر باز مى‏گشتيم دوباره در ديوار آتش دشمن قرار مى‏گرفتيم: بنابراين به سمت جنوب شرقى شهر بغداد كه پالايشگاه «الدوره» در آنجا بود ادامه مسير داديم و با اين كه پدافند دشمن بسيار قوى بود تمام بمب‏ها را روى اين پالايشگاه تخليه كرديم.
بعد از تخليه بمب‏ها به مسيرى ادامه داديم كه دقيقاً به سمت همان هتلى ختم مى‏شد كه قرار بود كنفرانس غيرمتعهدها در آنجا برگزار شود.
زمانى كه ما بمب‏ها را روى پالايشگاه الدوره مى‏ريختيم آتش بى‏امان و شديد دشمن قطع نمى‏شد. در همان موقع بود كه هواپيما مورد اصابت چند گلوله ديگر قرار گرفت و قسمت عقب آن به طور كلى از بين رفت.
وقتى به پشت سرم نگاه كردم پالايشگاه را ديدم كه در آتش مى‏سوخت. در آن لحظه بود كه ديدم قسمت دم هواپيما تا وسط كابين از بين رفته و در آتش مى‏سوزد. ديگر حتى فرصت نشد كه به عباس اين قضيه را بگويم و نمى‏دانم چطور شد كه صندلى من به بيرون پرت شد.
درست نمى‏دانم اما قبل از اينكه بخواهم به عباس بگويم كه قسمت عقب هواپيما از بين رفته صندلى به بيرون پرت شده بود نمى‏دانم آيا عباس بود كه اين كار را كرده بود (چون چند لحظه قبل از آن به شدت اصرار داشت كه من هواپيما را ترك كنم) يا آتشى كه در قسمت وسط كابين بود باعث اين قضيه شده بود. در هر صورت چشمانم سياهى رفت و ديگر هيچ چيز نديدم. وقتى به هوش آمدم در وزارت دفاع عراق اسير شده بودم. بعد از دو ماه يك سرباز عراقى كه نگهبان وزارت دفاع عراق بود به من گفت؛ هواپيماى شما را ديدم كه آتش گرفته بود، يك چتر باز شد و بعد از چند ثانيه هواپيما به هتل محل برگزارى كنفرانس غيرمتعهدها برخورد كرد. تازه فهميدم عباس صندلى خودش را به بيرون پرت نكرده و پس از برخورد هواپيما با ساختمان هتل به شهادت رسيده است.
وقتى خبر شهادت عباس دوران را شنيدم به ياد صحبت‏هاى شب قبل از عمليات افتادم كه به من گفت: «منصور جان اگر يك وقت هواپيما دچار مشكلى شد تو خودت را به بيرون پرت كن و منتظر من نمان، چون من بايد در هواپيما بمانم و مأموريتم را به اتمام برسانم.»
كاظميان درباره عمليات‏هاى مهمى كه با عباس دوران انجام داده است مى‏گويد: من از سال 1360 كه عباس دوران به همدان منتقل شده بود با او آشنا شدم و در عمليات‏هاى زيادى با عباس شركت كرده‏ام كه مهم‏ترين آنها عمليات فتح‏المبين، عمليات بوشهر براى بمب‏باران اسكله‏هاى «البكر و الاميه» نزديك بندر بصره و همچنين آخرين عمليات با هدف ناامن كردن شهر بغداد و به هم زدن كنفرانس غيرمتعهدها بود.
وى افزود: عباس دوران بين همه معروف بود. ترس را هيچ‏گاه در وجود او نديدم. سخت‏ترين مأموريت‏ها را قبول مى‏كرد. و به تنها چيزى كه فكر مى‏كرد هدف بود. حتى يادم هست در عمليات بمب‏باران اسكله «البكر» و «الاميه» در نزديكى بندر بصره بنا به دلايلى قرار شد كه عمليات به صورت نيمه كاره متوقف شود ولى عباس دوران قبول نكرد و عمليات را به آخر رساند. او هيچ‏گاه در كابين صحبت نمى‏كرد و هميشه مى‏گفت اگر از مسير منحرف شدم و يا حالت نامتعادلى را مشاهده كرديد آن وقت علاوه بر اينكه به من اعلام مى‏كنيد مواظب اطراف باشيد.
منصور كاظميان همزمان با شهادت عباس دوران به اسارت درآمد و پس از هشت سال و دو ماه در تاريخ بيست و چهارم شهريور 1369 آزاد شد و به ميهن اسلامى بازگشت.

ناامن نشان دادن بغداد تنها راه جلوگيرى از برگزارى اجلاس سران غيرمتعهدها
سرهنگ ناصر باقرى ديگر همرزم عباس دوران است كه طى گفت‏وگويى به تشريح عمليات پرداخت. عملياتى كه به گفته او تاكنون مهجور مانده است.
ناصر باقرى مى‏گويد: اين عمليات از لحاظ سياسى براى جمهورى اسلامى ايران بسيار مهم بود، (هر چند كه تا كنون اين عمليات به اين وسعت و اهميت مهجور مانده است) اگر كنفرانس سران كشورهاى غيرمتعهد در بغداد برگزار مى‏شد صدام به مدت 8 سال رياست آن را به عهده مى‏گرفت. جمهورى اسلامى ايران اعتراض شديد خود را با تحريم كنفرانس نشان داده بود. وليكن اين امر كافى نبود و نبايستى اين كنفرانس در بغداد برگزار مى‏شد و رياست آن به مدت 8 سال در دست صدام قرار مى‏گرفت.
وى افزود: ايران از لحاظ سياسى نتوانست مانع اين امر شود و در نهايت متوسل به حربه نظامى شد، تنها راهى كه مى‏شد از برگزارى كنفرانس جلوگيرى كرد ناامن نشان دادن شهر بغداد بود كه صدام به امنيت آن خيلى افتخار مى‏كرد، از سوى ديگر در آن زمان در سال 1361 ايران موشك دوربرد نداشت كه بغداد را مورد هدف قرار دهد براى همين قرار شد اين حركت توسط هواپيماها و بمب‏باران پالايشگاه عراق صورت بگيرد. لازم به ذكر است كه اين عمليات در رديف عمليات حمله به H-3 است.
باقرى پيرامون نحوه انجام عمليات گفت:
پيش از انجام عمليات به ما اعلام كرده بودند كه درصد خطر اين عمليات بالاى 85 درصد است، شش خلبان اين سه هواپيماى (F-4) نيز توسط ستاد كل انتخاب شده بودند، من با مرحوم اسكندرى، شهيد دوران با منصور كاظميان و توانگريان و خسروشاهى خلبانان سه هواپيماى مذكور بوديم، در اين بين من و اسكندرى هر كدام شش بار بر فراز بغداد پرواز داشتيم ولى شهيد دوران اولين پرواز بود كه بر فراز بغداد انجام مى‏داد على‏رغم اينكه تنها كسى كه تا آن زمان داراى بيشترين پرواز عملياتى بود. شهيدان دوران بود.
در اين عمليات نيت، زدن شهر بغداد و مناطق مسكونى نبود بلكه قرار بود با حمله به پالايشگاه «الدوره» بغداد و زدن نقاط حساس آن و شكستن ديوار صوتى بغداد، فقط يك جو روانى و ترس ايجاد نماييم. از سوى ديگر پدافند دشمن هم خيلى قوى بود. از بدو ورود ما به خاك عراق با يك ديواره آتش روبرو شديم كه پدافند سبك آنها ايجاد كرده بود، نزديكى صبح بود كه پدافند هوايى بغداد نيز ما را ردگيرى كرد و ما در بين دو پدافند زمينى و هوايى قرار گرفتيم، به هر حال عمليات را ادامه داديم و پالايشگاه را زديم، در موقع رفتن، دوران كه ليدر ما بود جلوى ما حركت مى‏كرد وليكن پس از عمليات و موقع برگشت از سمت ديگر شهر بغداد هواپيماى من و اسكندرى جلو بود و دوران و كاظميان پشت سر ما بودند.
پدافند سبك عراق هواپيماى ما را كه شماره دو بوديم زدند و تنها يك گلوله در كابين خلبان منفجر شد ولى در عين حال هواپيما به حركت خود ادامه داد و فقط سرنشينان آن كه من و اسكندرى بوديم زخمى شديم.
در همين حين از هواپيماى شماره يك كه دوران و كاظميان در آن بودند اطلاع دادند كه هواپيما را زدند.
اسكندرى به آنها گفت عيب ندارد ما را هم زده‏اند پشت سر ما بياييد.
دوران در جواب گفت: موتور شماره دو آتش گرفته و ما نمى‏توانيم بياييم.
اسكندرى مجدداً گفت: اگر مى‏توانيد بياييد، وگرنه بپريد بيرون.
كه بعد از اين گفت‏وگو ديگر جوابى از آن طرف نيامد و ما بالاخره با وجود آتش سنگين پدافند دشمن برگشتيم و در همدان به زمين نشستيم. بعدها متوجه شديم كه در آن لحظه كاظميان توسط دوران (Eject) شده و شهيد دوران هم هواپيماى نيمه سوخته را به ساختمان هتل محل برگزارى كنفرانس كوبيده است.
صبح 31 تيرماه 1361 خلبان شهيد عباس دوران كه در تعداد پرواز جنگى در نيروى هوايى ركورد داشت و عراق براى سرش جايزه تعيين كرده بود، پس از بمباران پالايشگاه بغداد هواپيما را كه آتش گرفته بود به هتل محل برگزارى اجلاس سران غيرمتعهدها مى‏كوبد و بدين ترتيب با شهادت خود كارى كرد كه اجلاس سران غيرمتعهدها به علت فقدان امنيت در بغداد برگزار نشد. پيكر پاك شهيد عباس دوران به همراه 570 شهيد ديگر دوم مردادماه 1381 به خاك پاك ميهن بازگشت. شجاعت و نترس بودن عباس دوران باعث شده تا دوستانش به شوخى به او بگويند: عباس هميشه جوراب شانس مى‏پوشيد و بعد به عمليات مى‏رود...

درد دل خود شهيد:
هشتم تير 1360: دلم نمى‏خواهد از سختى‏ها با همسرم حرفى بزنم. دلم مى‏خواهد وقتى خانه مى‏روم جز شادى و خنده چيزى با خود نبرم؛ نه كسل باشم، نه بى‏حوصله و نه خواب‏آلود تا دل همسرم هم شاد شود... اما چه كنم؟ نسبت به همه‏چيز حساسيت پيدا كرده‏ام. معده‏ام درد مى‏كند... دكتر مى‏گويد فقط ضعف اعصاب است... چطور مى‏توانم عصبانى نشوم؟ آن روز وقتى بلوار نزديك پايگاه هوايى شيراز را به نام من كردند، غرور و شادى را در چشم‏هاى همسرم ديدم. خانواده‏ام نيز خوشحال بودند. حواله زمين را كه دادند دستم، من فقط به خاطر دل همسرم گرفتم و به خاطر او و مردم كه اين همه محبت دارند و خوبند پشت تريبون رفتم؛ ولى همين كه پايم به خانه رسيد، ديگر طاقت نياوردم. حواله را پاره كردم و ريختم زمين. يعنى فكر مى‏كنند ما پرواز مى‏كنيم و مى‏جنگيم تا شجاعت‏هاى ما را ببينند و به ما حواله خانه و زمين بدهند؟...
بايد با زبان خوش قانعش كنم كه انتقال به تهران، يعنى مرگ من. چون پشت ميزنشينى و دستور دادن براى من مثل مردن است...

همسر دوران: در حق عباس كم‏لطفى شده است
نرگس خاتون دلى روى‏فر همسر شهيد خلبان عباس دوران در گفت و گويى اظهار داشت: عباس دوران در طى دو سال اول جنگ بيش از 120 پرواز و عمليات برون مرزى داشته است كه كارشناسان مسايل پروازى اذعان داشته‏اند اين چنين آمارى حتى در جنگ هفت ساله ويتنام هم وجود نداشته است.
وى با اشاره به آخرين ديدار عباس دوران با خانواده خود گفت: آخرين مرتبه‏اى كه قرار شد عباس به عمليات بمباران پالايشگاه «الدوره» برود، «اميررضا» هشت ماه و نيم بيشتر نداشت و صحبت‏هاى ما مثل همه موارد مشابهى بود كه عباس به عمليات مى‏رفت. اما بعدها متوجه شديم فقط به يكى از دوستانش گفته بود كه احتمالاً اين آخرين پرواز من است و مى‏خواهم در صورتى كه برنگشتم تو اولين كسى باشى كه خبر شهادتم را به خانواده‏ام مى‏دهى.
در زمان جنگ عباس دوران در پايگاه بوشهر بود كه از او دعوت كردند تا به تهران برود ولى او قبول نكرد و به همدان رفت زيرا از پشت ميز نشستن خوشش نمى‏آمد و دوست داشت هميشه در تكاپو و پرواز باشد.
همسر عباس دوران با اشاره به خصوصيات اخلاقى شهيد مى‏گويد: عباس دوران هميشه ساكت و محجوب بود و در ميان هشت فرزند خانواده‏اش و حتى اقوام از محبوب‏ترين افراد بود.
وى همچنين با گله‏مندى اظهار داشت: در حق عباس دوران بسيار كم‏لطفى شده است. طى اين سال‏ها كسى چندان به موضوع شهادت او نپرداخته است و شما كمتر جايى يا برنامه و حتى نشريه‏اى مى‏بينيد كه در آن سخنى از عباس به ميان آمده باشد. حتى آخرين عمليات او كه به گفته بسيارى از صاحب‏نظران از لحاظ سياسى، بين‏المللى و نظامى در درجه بسيار بالايى از اهميت قرار داشت، هنوز هم ناشناخته مانده است.
در پايان جا دارد يادى كنيم از خلبانان شهيد نيروى هوايى ... شهيد عباس دوران كه سرآمد دوران بود، شهيد خلعتبرى، شهيد اردستانى، شهيد مرتضايى و... كه اين نوشته عرض ارادتى بود به ساحت مقدس شهيد عباس دوران... ياد او و تمامى خلبانان شهيد نيروى هوايى گرامى باد.