شهيد محمد بروجردی- فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهدا (علیه السلام) سپاه پاسداران انقلاب اسلامی



تولد و كودكي
به سال 1333 ه.ش. در روستاي «دره گرگ» از توابع شهرستان بروجرد، در خانه‌اي محقر اما مصفا به عشق و نور الهي و ولايت اهل بيت عصمت و طهارت (ع) پا به عرصه وجود گذاشت و از زمان نوزادي كه آواي حق (اذان و اقامه) در گوشش طنين افكنده بود، خود را براي مبارزه و جهاد با دشمنان خدا آماده كرد. پدر و مادرش كه انسانهاي مومن و زحمتكش بودند، درتربيت وي سعي و تلاش وافري داشتند.
در شش سالگي پدر بزرگوار خود را از دست داد و مادرش با همه مشكلات و سختي‌هايي كه وجود داشت، تمامي هم و غم خود را براي تربيت وي به كار بست.
محمد در هفت سالگي وارد مدرسه شد اما به دليل شرايط مادي خانواده، تحصيل در كلاسهاي شبانه توام با كار و تلاش روزانه را انتخاب كرد و خانواده را در تامين زندگي شرافتمندانه، مدد رساند.
در سن هفده سالگي به رسم و سنت پيامبر (ص) با خانواده‌اي متدين و معتقد به اسلام وصلت كرد و با اين كار، سنت الهي را تداوم بخشيد

شهيد و پيروزي انقلاب اسلامي
تلاش مستمر شهيد بروجردي در راه به ثمر رسيدن انقلاب اسلامي به عنوان يك نيروي مبارز و سردار آقا امام زمان(عج) در مراحل مختلف قبل و پس از پيروزي ادامه داشته است. او كه با ظاهر شدن نشانه‌هاي پيروزي مردم، سر از پا نمي‌شناخت در هر جا كه مسئولان تشخيص مي‌دادند حاضر مي‌شد و به عنوان كسي كه آموزشهاي نظامي را در دوران سربازي و مراكز آموزشي فلسطين فراگرفته و تجربيات عملي در مبارزه را نيز دارد، مورد توجه مسئولان بود. هنگامي كه بازگشت حضرت امام خميني (ره) حتمي شد، محمد به عنوان مسئول حفاظت حضرت امام (ره) از طرف شهيد بهشتي و شهيد عراقي انتخاب گرديد و در طول مسير با عشق و علاقه‌اي قلبي به اين كار مبادرت ورزيد و در مدرسه رفاه نيز در آن دوران حساس، به عنوان مسئول حفاظت، ايفاي نقش نمود.
دراين ايام او خود را در كنار امام و مراد خود مي‌ديد و نظاره‌گر به ثمر نشستن خون شهيدان و تحقق آرزوهاي مجاهدان في سبيل‌الله بود.
سرانجام دوران ستمشاهي و ظلم و بي‌عدالتي از كشور اسلامي ايران رخت بر بست و انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد. در اين مقطع اقدامات و تلاش وي ابعاد گسترده‌تري يافت. و با شناختي كه از جريانهاي فكري و سياسي موجود داشت براي افشاي چهره پليد منافقين و مبارزه ريشه‌اي با آنها از هيچ حركتي فروگذار نبود و به حق يكي از بازوهاي حزب‌الله در جهت نابودي اين جريان انحرافي بود.
پس ازمدتي سرپرستي زندان اوين را به عهده گرفت و چندي بعد او يكي از دوازده نفري بود كه در خدت حضرت آيت‌الله خامنه‌اي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي را بنيانگذاري كردند.
شهيد بروجردي با تلاشهاي شبانه‌روزي و طاقت‌فرسا، در كنار ساير برادران، از همان ابتدا در سازماندهي و نظم دادن به سپاه پاسداران شركت فعال داشت و با وجود مشكلات و نارساييها، دلسوزانه انجام وظيفه مي‌كرد.

حركت به سوي كردستان
در نخستين روزهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي، زماني كه عوامل داخلي ابرقدرتها، فتنه و آشوب را در مناطق كردنشين به راه انداختند، با فرمان تاريخي حضرت امام (ره) مبني بر مقابله و سركوب ضدانقلاب عازم پاوه شد. حضور آن شهيد در كردستان (كه تا آخرين لحظات حياتش ادامه داشت) منشا خيرات و بركات زيادي گرديد.
پس از تصويب طرح تشكيل سازمان پيشمرگان كرد مسلمان، مسئوليت اين كار از طرف شهيد مظلوم آيت‌الله بهشتي و حجت‌الاسلام والمسلمين هاشمي رفسنجاني به ايشان سپرده شد. اقدامات موثر اين تشكيلات در كردستان، سازماندهي ضدانقلاب و نقشه‌هاي مزورانه اجنبي‌پرستان را بهم ريخت و آرزوي ايجاد اسرائيل دوم در كردستان را در دل آمريكا و اياديش دفن كرد.
در كردستان تمام حركات ضدانقلاب را به عنوان فرمانده عمليات زير نظر داشت. در جريانات پاوه، درگيري سنندج و حوادث دردناك شهرهاي كردستان همواره يكه‌تاز مقابله با ضدانقلاب بود و شهرها يكي پس از ديگري با دلاوريهاي شهيد بروجردي و يارانش آزاد شد. با اين كه به او توصيه شده بود كه در خط اول نباشد، اما هميشه در پيشاپيش نيروها حركت مي‌كرد. بارها و بارها در محاصره ضدانقلاب افتاد، اما هر بار با شگفتي تمام، خود و همرزمانش را از محاصره خارج ساخت.
او كه در اين مدت با تشكيل يك ستاد عملياتي در شمالغرب، فرماندهي پاسداران و بسيجياني را كه به كردستان مي‌رفتند برعهده گرفته بود، موفق شد تا اكثر مناطق آلوده را پاكسازي كند.


نقش شهيد در امنيت كردستان:
شهيد بروجردي كار خود را در كردستان با افراد محدودي آغاز كرد. او زماني به كردستان رفت كه در اثر سياست سازشكارانه دولت موقت و خيانت هيئت به اصطلاح حس نيت، جوانان حزب‌اللهي در اين خطه به دست ضدانقلابيون ملحد، مظلومانه به شهادت مي‌رسيدند.
او در اين منطقه با مشكلات فراواني مواجه بود اما هيچگاه ناراحتي درون خود را آشكار نمي‌ساخت و با استواري و صلابت به ديگران روحيه مي‌داد و با مشغله فراوان، ساعتها مي‌نشست و به صحبتهاي برادران گوش مي‌داد.
بعد از تصدي مسئوليت در كردستان، در خيلي از مناطق (مانند پاوه، مريوان و جوانرود به مرز رسيديم، پاكسازي مناطق سنندج، بوكان، مهاباد، كامياران به فرماندهي ايشان صورت گرفت. او دوشادوش شهيد كاظمي از پاوه حركت كرد و در پاكسازي بانه و سردشت، كه نقطه اتكاي بسيار بزرگ ضدانقلاب به شمار مي‌رفت – سهم به سزايي داشت.
شهيد بروجردي پس از شهادت شهيد كاظمي و شهيد گنجي‌زاده مستقيماً فرماندهي عمليات بسيار سخت و صعب‌العبور مسير پيرانشهر و سردشت را به عهده گرفت و شجاعانه در كنار رزمندگان اسلام لرزه بر اندام ضدانقلابيون انداخت.
به راستي كه او حتي بزرگي بر گردن كردستان دارد. او بارها مي‌گفت:
«آن كس كه مردم كردستان را دوست داشته باشد مي‌تواند در كردستان كار كند.» و مي‌گفت كه «من به اين مردم محروم و ستمديده علاقه دارم.»
شهيد بروجردي با اينكه بسيار ملايم و نرم بود اما در مقابل گروهكهاي منحرف و عناصر خود فروخته و وابسته، با شدت عمل و بر مبناي «اَشِدّاءُ عَلَي‌الكُفّار» برخورد مي‌كرد.
او معتقد بود كه لحظه‌اي نبايد پاكسازي كردستان متوقف شود. گرچه به كارهاي تبليغي، فرهنگي، اقتصادي و عمراني اعتقاد بسيار داشت، مي‌گفت: ابتدا بايد منطقه را پاكسازي كرد و بعد به امور ديگر پرداخت.
شهيد بروجردي در مناطق جنوب، مخصوصاً در عمليات فتح‌المبين نيز نقش برجسته‌اي داشت. با اينكه مسئوليت منطقه غرب را عهده‌دار بود، قبل ازشروع عمليات به جنوب آمدو در عمليات شركت كرد.


خصوصيات و سجاياي اخلاقي
نيروي ايمان و تعهد شهيد بروجردي و علاقه قلبي او به انقلاب اسلامي و ارزشهاي متعالي آن باعث شده بود كه در سنگر زهد و تقوي و خدمت خالصانه از تمامي همرزمانش پيشتازتز باشد.
آن قدر با نفسانيات خود مبارزه مي‌كرد كه جايي براي خودستايي در او وجود نداشت.
شهيد بزرگوار حضرت حجت‌الاسلام والمسلمين محلاتي در وصف وي مي‌گويند:
«به قدري متواضع بود كه هيچگاه «من» نمي‌گفت و از خودي تعريف نمي‌كرد و هميشه به دنبال كار بود. آنچه براي او مطرح بود، فداكاري، ايثار و مبارزه بود. جهاد و فداكاري او در حد اعلي بود و شايد كمتر برادري به قدر اين شهيد در غرب خدمت كرده باشد ... پاك زندگي كرد و پاك از دنيا رفت.
درمقابله با ضدانقلاب و برخورد با نارساييهاي بي‌دليل و مسامحه و سستي افراد، از خود واكنش نشان مي‌داد و داراي اراده محكم و عشق به ارزشهاي متعالي اسلام بود.
سردار سرلشكر پاسدار برادر محسن رضايي فرماندهي كل سپاه اظهار مي‌دارند:
پيروزي ما در عمليات «بازي‌دراز» و همچنين «قصرشيرين» مديون اين شهيد بزرگوار است.
عشق و علاقه وصف ناشدني آن شهيد به مردم كردستان تا حدي بود كه در سخت‌ترين شرايط، به مشكلات مردم كه خطه مي‌انديشيد و چون خود فردي زجر كشيده بود، با احساس عميق ديني همواره به محرومان فكر مي‌كرد.
او يك دوست و ياور به تمام معنا براي مردم مستضعف و محروم كردستان بود. اين علاقه نه تنها در رفتار ظاهري او نمايان بود، بلكه در عمق وجودش ريشه دوانده بود.
هيچگاه در چهره او ترديد و ابهام وجود نداشت. داراي روحيه‌اي قوي و بزرگ بود و در شجاعت بي‌نظيرترين فرد در كردستان بود.
تقوي، خلوص و اعتقادش به توحيد، در او ايجاد آرامش مي‌كرد و تحمل و صبر و استقامتي كه در او بود، نشان مي‌داد كه چگونه مجاهدي است.
او هيچ‌گاه وقار و متانت خود را از دست نمي‌داد و علاوه بر ارتباط تشكيلاتي، همواره يك ارتباط معنوي با بچه‌ها داشت. نفوذش بر قلبها به گونه‌اي بود كه حتي در رابطه با مردم كردستان نيز مصداق داشت. مردم كردستان با علاقه عجيبي او را دوست داشتند. او همواره مي‌گفت: بايد حساب مردم را از ضدانقلاب جدا كنيم. اين برخورد گرم و صميمي با مردم آن منطقه بود كه به او لقب مسيح كردستان داده بودند.
همواره تبسم بر لبانش بسته بود. درحالي كه شكيبا بود، خروشان هم بود. او كه يك لحظه از تداوم عمليات غافل نبود، با تلاش همه جانبه و شبانه‌روزي، ديگران را براي خدمت هرچه بيشتر ترغيب مي‌كرد. محمد تمام وجود خود را وقف انقلاب كرده بود. كسي نمي‌توانست زماني را بيابد كه ايشان در حال استراحت باشد و يا وقفه‌اي در كارش ايجاد شد.
او با تمسك به روحانيت پيرو خط امام و تقوي سرشار خود، درمراحل مختلف مبارزهچه قبل و چه پس از پيروزي انقلاب از هرگونه چپ‌روي يا راست‌روي مصون ماند. او با همين اخلاق اسلامي و تواضع و فروتني توانسته بود تبليغات انبوه ضدانقلاب را خنثي نموده و به يك منطقه وسيع حيات دوباره بخشد.
شهيد بروجردي يك نظامي بود، ولي بشدت عاطفي و فرهنگي بود. سعي مي‌كرد كه به وسيله برخوردها و بحثهاي اعتقادي و سياسي، افراد را با عقايد و ديدگاههاي انقلابي و اسلامي آشنا كند و اين كار در كردستان كارايي خوبي داشت. با مردم‌داري و قلب مهربان خود چنان در دل نيروهاي سپاهي و بسيجي و مردم كردستان نفوذ كرده بود كه هرچند ماموريتها طولاني مي‌شد، نيروها احساس خستگي نمي‌كردند.
در زندگي شهيد بروجردي آثار رفاه‌طلبي و گرايش به ماديات مشاهده نمي‌شد و در سخت‌ترين شرايط با كمترين امكانات به خدت مشغول بود و همواره خود را مديون انقلاب و امام مي‌دانست.
در مجموع، آگاهي سياسي و ديني او، مهارتهاي نظامي و عشق و ارادتش به انقلاب از او فردي ساخته بود كه خود را همواره در خدمت به نظام مقدس اسلامي مي‌ديد و در اين راه هيچ‌گاه احساس خستگي نكرد.
بروجردي را همه مي‌شناسند و خوب مي‌دانند كه او به واقع منجي كردستان بود و حضورش در آن خطه، دل هر دشمني را مي‌لرزاند.
پاكي و بي‌آلايشي محمد به هنگام شهادتش همه را بشدت متاثر كرده و سردار محسن رضايي به هنگام تشييع پيكرش در حالي كه عكس آن شهيد را در آغوش داشت، پياده همراه جمعيت تا بهشت‌زهرا رفت.
محمد با فعاليتهاي مخلصانه‌اي همه را مجذوب خود كرده بود. خبر شهادتش، تمامي رزمندگان مستقر در منطقه را آنچنان منقلب كرد كه گويي پدر خويش را از دست داده‌اند.
شهيد بروجردي كه در حيات پربركتش منشا بسياري از خيرات بود با تقدير الهي پس از عمري كوتاه ولي سراسر مبارزه و تلاش و محروميت، با قلبي آكنده از عشق به اسلام و محرومان به شهادت رسيد و خصلتهاي بي‌شماري همچون ساده‌زيستي، تحمل مشكلات، آگاهي و بصيرت، عشق به امام و ولايت، صلابت وقاطعيت در مقابل ضدانقلاب و ستمگران را براي رهروانش به يادگار گذاشت.
سردار شهيد حاج محمد ابراهيم همت درمورد نفوذ كلام او چنين گفته است:
«بودند برادراني كه در اثر فشار كار خسته شده بودند ولي بعد از چند دقيقه صحبت با شهيد بروجردي، تمام مسائل آنها حل مي‌شد و با دلي‌گرم و اميدوار دوباره سراغ كارشان مي‌رفتند ...
ما شاگرد او بوديم. ايشان داراي يكسري ويژگيهاي اخلاقي خاصي كه شايد من در طول زندگيم از كمتر انساني ديدم و ولايت‌پذيري در اين انسان بزرگ، استقامت و پايداري، اخلاق حسنه، خصوصاً در برخوردهاي اجتماعي از ويژگيهاي خاص اوليه اين مرد بود.
او خيلي ساده از خطاي ديگران درباره خويش مي‌گذشت و به اشتباه خود اعتراف داشت و طلب عفو مي‌كرد.»
او نمونه‌اي از شيران صحراي نبرد در روز و زاهدان در دل شب بود.
سردار محسن رفيقدوست در اين خصوص مي‌گويد:
نماز شب او را در شب ورود حضرت امام (ره) كه مسئوليت حفاظت نظامي از امام را داشت، ديدم و گريه او را در پيشگاه خدا مشاهده نمودم. او در پيش از انقلاب، شهادت در راه خدا را سعادت مي‌دانست ... او چريك مسلح در قبل از انقلاب بود كه بارها به جنگ مسلحانه با طاغوت رفته بود.»

تفكر نظامي شهيد بروجردي- بخش اول
مقدمه
يكي از مسايل قابل توجه و تعمق در انقلاب اسلامي، تولد، رشد، تربيت و شكوافيي مرداني است از پيروان راستين ائمه معصومين (ع) و مبارزان و فداكاران سبيل الهي كه با سابقه مثبت و خوب در زمنيه مساعدي از مبارزه با رژيم طاغوتي به جهت ايجاد آمادگي در دفاع همه جانبه از انقلاب اسلامي خود را آماده مي‌كردند تا با تمام توان عقيدتي و نظامي و ... از انقلاب اسلامي دفاع كنند؛ اين بزرگمردان آنچنان روشن از نور الهي و اسلام ناب محمدي بوردند كه در زمان حيات مباركشان پاسداران و بسيجيان آنان را همچو خورشيدي درخشان پنداشته و در بر مي‌گرفتند و از آنان كسب فيض مي‌كردند.
دلاور مرداني كه در راه مبارزه با ضدانقلابيون و هواداران استكبار از جان و مال خود گذشتند و همه چيز خود را در كف اخلاص گذاشتند.
از جمله دلاور مردان و سرداران پرافتخار تاريخ انقلاب اسلامي و از جمله سربازان واقعي آقا امام زمان، سردار رشيد اسلام سرلشكر پاسدار شهيد محمد بروجردي بود كه با درك صحيح از ايدئولوژي اسلامي ناب و مواجه كردن تمام هستي خويش در برابر خطرات در تمامي صحنه هاي انقلاب اسلامي و در برابر تمام تهديد دشمن، بهترين و ممكن‌ترين راه‌حل‌هاي نظامي و امنيتي را اتخاذ مي‌كرد و ويژگي او در اين تدابير و تفكرات اين بود كه رنگ و بوي الهي و اسلامي از اين راه‌حل‌هاي برمي‌خاست و مطابق با خواسته‌هاي فطري انسان بود. براي بررسي يكي از افتخارات نظام اسلامي در مبارزه با عناصر خود فروخته ضدانقلاب و جيره‌خواران استكبار جهاني به بررسي تفكر نظامي شهيد بروجردي كه در عمل استراتژي نظامي و امنيتي نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران را در مناطق كردنشين شامل مي‌شود، مي‌پردازيم بعون الله تعالي.
تفكر نظامي شهيد بروجردي- بخش دوم
استراتژي حركت ضدانقلاب
براي طراحي و شناخت بهتر استراتژي خود بايد استراتژي حركت دشمن را شناخت، چرا كه حركت ما مقابله‌اي و دفاعي در برابر دشمن است و مبتني بر حركات دشمن، استراتژي مقابله با آن را بايد طراحي كرد. لذا لزوم شناخت اين حركت بيشتر نمايان مي‌شود كه به معرفي اجمالي آن مي‌پردازيم.
استراتژي ضد انقلاب در كردستان اعم از دمكرات و كومله و ... عمدتاً استراتژي حركتي گروه‌هاي چپگرا همراه با تقليد از گروه‌هاي ماركسيستي و مائوئيسي بود كه در اينجا سير حركتي و چگونگي شكل‌گيري و حركت آنها به اختصار بيان مي‌شود:
1- خلق حزب
اولين حركت براي شروع مبارزه، ايجاد حزب و تشكيلات سياسي، نظامي براي سازمان دادن و همسو كردن نيروهاي هوادار براي براندازي حكومت مي‌باشد كه عمدتاً به صورت علني و آشكار تشكيل، و در بعضي مواقع هم به صورت مخفي تشكيل مي شود و با بيان اهداف سياسي خود در جهت كسب و جذب هواداران اقدام مي‌كند.
2- فعاليت‌هاي سياسي
اولين فعاليت‌هاي حزب و تشكل‌هاي برانداز شورشگر، عمدتاً و يا غالباً از فعاليت‌هاي سياسي شروع مي شود كه با بيان اهداف و شعارهاي سياسي واجتماعي و فرهنگي در جذب مردم و جلب هواداران براي خود مي‌كوشد.
در بيان اهداف و شعارهاي سياسي به زمينه‌هاي اجتماعي در مردم و مشكلات اقتصادي يا فرهنگي بيشتر دقت مي‌شود و روي نقاط ضعف حكومت انگشت مي‌گذارند و آنها را بيشتر و بزرگتر ارائه مي‌دهند. ولي در اين مقطعه فقط به حركت سياسي و جذب هواداران تأكيد مي‌شود.
3- مبارزات ضد پليسي و پارتيزاني
در اين مرحله كه كم كم حزب و تشكل به سمت حركت نظامي و پارتيزاني ميل نشان مي دهد و به سمت آموزش‌هاي نظامي مخفي ويا آشكار مي‌رود و با ايجاد درگيري‌هاي سياسي و تبديل آن به حركات پليسي و پارتيزاني سعي در جمع‌آوري سلاح و مهمات دولتي و يا خارجي دارند، امنيت شهري را هدف قرار مي‌دهند و عمليات را شروع مي‌كنند. ويژگي اين مقطعه اين است كه عناصر شورشگر فاقد زمين و منطقه تحت اختيار، و در بين مردم مخفي هستند و در مواقع عمليات، سلاح به دست مي‌گيرند، عمليات را انجام مي‌دهند و بعد دوباره به سركار اولشان برمي‌گردند و اماكن به صورت خانه‌هاي مخفي و امن اداره مي شود.
4- حركت چريكي
در اين مقطعه عناصر شورشگر با دراختيار گرفتن زمين و جاپاي عملياتي اعم از داخل يا خارج كشور و تشكيل دادن واحدهاي كوچك نظامي، آشكارا اقدام به عمليات‌هاي دستبرد و يا ايذايي مي‌كند و مجدداً به مناطق تحت حكومت و سيطره خود برمي‌گردد. دشمن در اين مقطع، كه قسمتي از زمين تحت اشغال حكومت را دراختيار مي‌گيرد، سعي بر ايجاد حكومت هاي محلي دارد و سيستم اداري را طراحي و راه اندازي مي‌كند تا به مردم بفهماند كه اگر دولت حاكم سقوط كند من حكومت تشكيل مي‌دهم و بدين ترتيب سعي بر خدمات دادن به مردم مي‌كند.

نحوه شهادت
در تاريخ اول خرداد 1362 در حالي كه با عده‌اي ديگر از همرزمانش در مسير جاده مهاباد، نقده حركت مي‌كردند بر اثر انفجار مين به آرزوي ديرينه‌اش (كه سالها در نمازها و نيايشهاي نيمه شبش از درگاه خداوند مي‌طلبيد) رسيده و به فوز عظيم شهادت نايل شد.
يكي از افرادي كه در صحنه شهادتش حضور داشت مي‌گويد:
«پس از انفجار وقتي من بالاي سر او رسيدم مانند هميشه تبسم بر لبانش نقش بسته بود و من احساس كردم كه او كلام مولايش را تكرار مي‌كند. «فُزتُ وَ رَبّ الكَعبَه».