«این سربازانی که هم اکنون در مصادف با دشمن بعثی هستند همگی فرزندان من اند و وظیفه دارم که در کنار آنها باشم. همراه آنها بجنگم. دشمن را ناکام کنم و پیروزی را برای اسلام و مردم فداکار خود به ارمغان بیاورم.»
جملات بالا که با یک دنیا خلوص ادا شدهاند، کلماتی هستند که شهید سرافراز ارتش اسلام امیر سرلشکر مسعود منفر دنیاکی به هنگام درگذشت فرزندش که با آغاز عملیات بیتالمقدس مصادف شده بود و در پاسخ به همسر خود بیان کرده است. آن شهید با احساس مسئولیت نسبت به وظیفه خطیر خویش و به رغم اندوه سنگین خود و غم جانگاه مرگ دختر جوان و عزیزش و در برابر اصرار خانواده از او برای ترک منطقه و حضور در مراسم تشییع و تدفین میافزاید:« آن فرزندم کسانی را دارد که در کنارش باشند ولی من نمیتوانم در این بحبوحه جنگ، فرزندان سرباز خود را تنها بگذارم.»
روز ششم مردادماه سالروز شهادت امیر سرلشکر مسعود منفر دنیاکی است.
شهید نیاکی بعد از گذشت یک ماه از درگذشت فرزندش و بدون این که موفق به دیدار او شده باشد به منزل باز میگردد و خدمت به وطن را به وداع با دخترش ترجیح میدهد.
مسعمود منفردنیاکی در سال 1308 در شهرستان« آمل» چشم به جهان گشود. در سال 1331 و پس از اخذ دیپلم طبیعی با علاقه به خدمت در لباس سربازی در دانشکده افسری استخدام و پس از طی دوره سه ساله دانشکده به درجه ستوان دومی نائل و با انتخاب رسته زرهی به خدمت مشغول شد. او در طول خدمت با نظمی مثال زدنی جدیت و صداقت در سمتهای مختلف فرماندهی در یگانهای رزمی به انجام وظیفه پرداخت و مدارج تحصیلی را از دوره مقدماتی و عالی زرهی تا دوره فرماندهی و ستاد و دانشکده پدافند ملی با موفقیت پشت سر گذاشت.
در سال 1355 به درجه سرهنگی نائل شد. وی در انقلاب شکوهمند اسلامی همچون بدنه مومن و خدمتگزار ارتش به دریای بیکران ملت پیوست و پس از پیروزی انقلاب به شکرانه استقرار نظم اسلامی، خود را وقف دفاع از انقلاب نو پای اسلامی کرد. نیاکی به پاس فداکاری و خدمات ارزشمند خود در سال 1359 به سمت فرماندهی لشکر 88 زرهی زاهدان و در سال 1360 به سمت فرمانده لشکر قدرتمند 92 زرهی اهواز منصوب شد و در این مسئولیتها و در همه میدانهای دفاع از میهن اسلامی در برابر دشمنان انجام وظیفه کرد.
شهید این بود که همواره در خط مقدم و در کنار سربازان خود میجنگید، به آنها روحیه میداد، آنها را تشویق به پیشروی میکرد و با تک تک سربازان تماس نزدیک داشت
حضور مداوم نیاکی در خط مقدم جبهه و مسئولیتشناسی عمیق از ویژگیهای بارزش بود. او با حضور پدرانه در کنار افسران، درجهداران و سربازان به آنها روحیه میداد. کارنامه او در دوران دفاع مقدس مشحون از افتخارات و قهرمانیها است.
وی در مسئولیتهای فرماندهی در عملیاتهای بزرگ طریقالقدس،فتحالمبین،بیتالمقدس، والفجر و رمضان خدمت کرده و در سمت فرماندهی لشکر 92 زرهی خوزستان و فرمانده قرارگاه فتح بارها به قلب دشمن تاخته و شکستهای سنگینی بر پیکر دشمن وارد آورد.
« نیاکی» به واسطه لیاقت و شجاعت وافر خود طی حکمی از سوی امیر سپهبد «صیاد شیرازی» به جانشینی فرمانده نیروی زمینی ارتش در جنوب منصوب شد و در طراحی عملیاتهای بزرگ رزمی در جنوب نقش موثری ایفا کرد. در سال 1363 با کوله باری از تجربیات گرانبها در سمت جانشین اداره سوم سماجا منصوب و آماده ایفای مسئولیتهای سنگین و جدید دیگری شد
در تاریخ 1364/5/6 به عنوان ناظر آموزش در رزمایش لشگر 58 تکاور ذوالفقار که در شرایط واقعی جنگی لشگر اجرا شد شرکت کرد و تقدیر الهی بر آن شد که پس از 33 سال خدمت پرافتخار سربازی، در میدان آموزش و تمرین نظامی به درجه رفیع شهادت نائل شود.
یکی از ویژگیهای آن شهید این بود که همواره در خط مقدم و در کنار سربازان خود میجنگید، به آنها روحیه میداد، آنها را تشویق به پیشروی میکرد و با تک تک سربازان تماس نزدیک داشت، گرفتاریهای آنها را میشناخت و تا سر حد امکان آنها را رفع میکرد.
ابراهیم نیکو منش از همرزمان شهید می گوید: سرهنگ نیاکی فرمانده لشکر ما بود. اما با آنکه مشغله زیادی داشت، در همه شرایط به یگانها سر میزد. یک بار در معیت ایشان به جبهه سوسنگرد رفتیم. آن وقتها عراقیها سوسنگرد را دور زده بودند و سوسنگرد نسبتا به محاصره عراقیها در آمده بود. نیروهای ما در مقابل نیروهای عراقی خیلی کم بود.
به من گفت: «ما چه بخواهیم و چه نخواهیم وضعیت همین است و ما وظیفه داریم که با این نیرو به مقابله با دشمن بعثی بپردازیم. حالا من به عنوان فرمانده لشکر، نفر اول حرکت میکنم شما هم با یگان خود پشت سر من حرکت کنید.»
دقیقا ساعت 4 صبح بود که او به سوی نیروهای عراقی حرکت کرد و نیروهای ما با دیدن ایشان روحیه گرفتند و با دیدن شجاعت و مردانگی فرمانده لشکر خود، همه به هیجان آمدند و ما توانستیم حدود ساعت 7 صبح یعنی ظرف 3 ساعت محاصره را شکسته و سوسنگرد را از تیررس دشمن رها کنیم.
سهم زیادی در به اسارت گرفتن هزاران تن مزدور بعثی داشت و همواره نام او در دل دوستان، امیدواری و در دل دشمنان یاس به همراه داشت. او افتخار این را داشت که در عملیاتهای طریقالمقدس، تنگ چزابه، فتحالمبین، بیتالمقدس، والفجر مقدماتی و والفجر یک در سمت فرماندهی لشگر 92 زرهی اهواز به قلب دشمن بتازد و شکستهای سنگینی بر پیکر ارتش تا دندان مسلح رژیم بعثی وارد کند.