0

غزل شماره ۱۸۲: حسب حالی ننوشتی و شد ایامی چند

 
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

غزل شماره ۱۸۲: حسب حالی ننوشتی و شد ایامی چند

حسب حالی ننوشتی و شد ایامی چند

محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند

ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید

هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند

چون می از خم به سبو رفت و گل افکند نقاب

فرصت عیش نگه دار و بزن جامی چند

قند آمیخته با گل نه علاج دل ماست

بوسه‌ای چند برآمیز به دشنامی چند

زاهد از کوچه رندان به سلامت بگذر

تا خرابت نکند صحبت بدنامی چند

عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگو

نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند

ای گدایان خرابات خدا یار شماست

چشم انعام مدارید ز انعامی چند

پیر میخانه چه خوش گفت به دردی کش خویش

که مگو حال دل سوخته با خامی چند

حافظ از شوق رخ مهر فروغ تو بسوخت

کامگارا نظری کن سوی ناکامی چند

 

 

یک شنبه 5 مرداد 1393  6:49 PM
تشکرات از این پست
hadis162
hadis162
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : فروردین 1393 
تعداد پست ها : 658

پاسخ به:غزل شماره ۱۸۲: حسب حالی ننوشتی و شد ایامی چند

۱۸۲. حسب حالی ننوشتی و شد ایامی چند 
• زمان : 1:41 
با صدای استاد موسوی گرمارودی

 

 

 

دریافت فایل 
http://rasekhoon.net/media/download/331336/۱۸۲-حسب-حالی-ننوشتی-و-شد-ایامی-چند/

سه شنبه 19 اسفند 1393  6:38 PM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

شرح غزل شماره ۱۸۲: حسب حالی ننوشتی و شد ایامی چند

معاني لغات غزل(182)

حَسب حال: گزارش حال ، شرح حال ، رويدادها .

گل افكندنقاب: گل نقاب از چهره بر افكند ، گل از نقاب غنچه در آمد.

فرصت نگهدار:فرصت را غنيمت شمر.

قندآميخته باگل:گلقند ، شربت قند آميخته با برگ گل سرخ كه براي ضعف دل تجويز مي شده است گل شكر، شربت گلاب و قند.

برآميز:در هم بياميز ، باهم تركيب كن.

حكمت:دانش ، فلسفله.

گدايان خرابت:مستمندان معتاد به شراب كه بر درميكده مي نشسته و از واردين دولتمند ميخانه تقاضا مي كرده اند كه دُرد شراب مصرفي خودشان را به آنها حواله دهند

.انعام:احسان و نيكويي

.انعام:چهار پايان

.دردي كشان:مستمندان معتاد به شراب كه به جاي شراب درد شراب مي آشامند ، گدايان خرابت.

كامگار:كامروا ، به كام دل رسيده .

معاني ابيات غزل( 182)

(1) چندي گذشت كه حال و رويدادها را ننوشته ايم ( براي اينكه ) راز داري نيست كه پيغامي چند را به تو برسانم . (2) ما نمي توانيم به منزلگاه و الاي شما برسيم مگر آنكه لطف شما چند قدمي به سوي ما بر دارد ) نگاهي به زير پاي خود كند). (3) به آن هنگام كه شراب رسيده از خم به سبو ريخته و غنچه گل شكفته شد، فرصت شادي را غنيمت شمرده جامي چند بنوش . (4) شربت قند و گلاب علاج درد دل ما نمي كند. چند بوسه را با دشنام درهم بياميز و به ما بده. (5) اي زاهد از كوچه رندان لاابالي با حتياط عبور كن تا معاشرت اين بد نامان آبروي تورا بر باد ندهد .(6) حالا كه معايب شراب را تمامي بر شمردي هنر و فضليتش را هم برگو و براي رضايت خاطر چند ساده دل نادان ، در شرح حكمت اين دستور مغالطه مكن. ( 7) اي باده نوشان مستمند خراباتي ( كه چشم انتظارتان به دست ديگران است)، دل به احسان چند حيوان انسان نما مبنديد كه خدا يار و ياور شماست. (8) پير ميكده چه اندرز خوبي به دردي كش فقير در ميخانه خود داد و به او گفت كه هرگز درد دل و شرح پريشاني خود را با بي دردان ناپخته در ميان مگذار. (9) حافظ در اشتياق ديدار خورشيد رخسار تو گداخته شد اي كامروا نگاهي به مشتاقان ناكام خود بينداز.

شرح ابيات غزل( 182)

وزن غزل: فاعلان فعلاتن فعلاتن فع لان

بحر غزل: رمل مثمن مخبون اصلم مسبغ

*

عبید زاکانی : ساقیا باز خرابیم بده جامی چند پخته یی چند فرو ریز به ما خامی چند

*

شاه نعمت الله ولی : به علی رغم عدو باز زدم جامی چند توبه بشکستم و وارستم از این خامی چند

*

در نسخه هاي قديمي كه حافظ شناسان به استناد آنها ، در تصحيح غزلهاي حافظ در اتخاذ سند كرده اند تنها در 2 نسخه ، مطلع اين غزل: (حسب حالي ننوشتيم وشد ايامي چند، و به اين صورت صحیح خود آمده است . پيش از اين در شرح يكي دو غزل گفته شد كه حافظ در غياب شاه شجاع از او نامه و دستور العمل در يافت و به او پاسخ و پيغام ارسال مي داشته و بعضاً با پاسخ خود شعري هم براي شاه شجاع مي فرستاده تا مطربان در محضرش بخوانند و در اين مطلع غزل مي بينيمكه حافظ صراحتاً مي گويد و عذر تقصير خويش را مي خواهد كه به سبب اينكه قاصد مطمئن و محرمي پيدا نمي شد چندی است که حَسَب حال و گزارشات وقايعرا نتوانسته ام كه براي شما بفرستم. ما مي دانيم كه روابط حافظ و در بار شاه شجاع در بدو امر صميمي و حافظ به شاه نزديك بوده است اما نمي دانيم كه اين مكاتبات و ارسال اخبار از سر صداقت ودوستي فيما بين بوده يا بر حسب وظيفه اداري كه شاعر برآن وظيفه و مقرر دريافت مي كرده است . بهر حال چون بعضي در گذشته توجه به اين نكته انجام وظيفه يا فداكاري حافظ نداشته اند عبارت ( حسب حالي ننوشتيم ) را در غزل عاشقانه از عاشق بعيد دانسته و به صورت ( ننوشتي) در آورده اندو با اينكه نسّاخ اين تسامح يا تداخل را روا داشته اند . بايد گفت كلمه حسب حال ( تركيبي اضافي) به معناي وقايع روز ، حوادث جاريه ، احوال كنوني، در لغت نامه دهخدا آمده و نوشتن شرح وقايع و ارسال آن به مقام مافوق توسط قاصد محرم دلالت براين دارد كه ننوشتيم صحيح است.

اين غزل همانطور كه در غزلهاي ديگر ي كه حافظ در زمان تسلط شاه محمود به شيراز به شاه شجاع نوشته، در آن ايام سورده شده است . شاعر در بيت دوم به شاه شجاع مي گويد كه ما نمي توانيم پيش تو بيايم توهمت كن و با تصرف شيراز پيش ما بيا . اين ناتوان را عقيده را بر اين است كه حافظ با ارسال غزلهاي ايهام دار براي شاه شجاع پاره يي مطالب را با او در ميان مي نهاده مثلاًَ در بيت دوم اين غزل منطوق كلام حافظ اين است كه هم اينك وقت حمله به شيراز است قدم جلو بگذار واحتمال مي دهد كه در بعض ابيات ديگر هم و استعاره نهفته باشد كه بر شاه شجاع معلوم و بر ما در اين زمان نامعلوم است.

شاعر بيت ششم اشاره به مفاد آيه 216 سوره بقره دارد : ( يَسئَلوُنَكَ عَن الخَمرِ وَ المِيسِر قُل فيهِما اِثمُ كَبيرُ وَ مَنافِعُ للناس و اِثمُهُما اَكبَرُ مِن نَفعِهمِا …) ( از تو مي پرسند از شراب وقمار ، بگو در آندو و گناهي بزرگست و سودها از براي مردمان و گناه آندو تا از سودشان بزرگتر است …)

و مي خواهد به واعظ نصيحت گو بفمهاند كه تو كه از مضارّ شراب سخن گفتي اين نكته آيه شريفه را هم كه در شراب منافعي براي مردم نهفته است باز گو كن و به خاطر عوام مغالطه مكن چرا كه اين نفي حكمت است و علم ودانش هم گواهي مي دهد كه شراب خواصي هم دارد . ابوعلي سينا در قطعه زير اين مطلب را نيكو شكافته:

بـه طعم ، چـو پند پدر ، وليك مفيد بـه نـزد جال باطل بـه نـزد دانا حـق

حـلال گشـته بـه تـجويز عقل بر دانا حـرام گـشته به فتواي شـرع بر احمق

می از جهالت جهال شد به شرع حرام چو ماه كز سبب منكران دين شد شقّ

شاعر دربيت هفتم وهشتم اشاره به معتادان مستمند و فقيري دارد كه به سبب تهيدستي بردرميخانهمي نشستند و از ثروتمنداني كه وارد ميخانه مي شدند تقاضا مي كردند كه به عمله شراب سفارش كنند تا در موقع صاف كردن شرابي كه براي آنها مي آوردند دُردهاي آن را به اين بينوايان حواله و هديه كنندو آنها را اندرز مي دهد كه قدر ومنزلت خود را در نزد خامان و ناپختگان مشكنيد و اسرار حال خود را با آنها در ميان ننهيد و عزت نفس داشته باشيد كه خدايار ومدد كار بينوايان است.
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی

 
 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

چهارشنبه 6 خرداد 1394  6:52 PM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

تعبیر غزل شماره ۱۸۲: حسب حالی ننوشتی و شد ایامی چند

تعبیر :

به مقصود خودت نمی رسی.مگر با خدا باشی. حاجات تو زمانی برآورده می شوند که نماز حاجات بخوانی. تو باید خوبی خودت را به همگان ثابت کنی. حس خودت را نشان بده اگر در عین نداری به مستمندان کمک کنی مردی.

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

چهارشنبه 6 خرداد 1394  6:53 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها