معاني لغات(174)
دگر: ديگر بار، بار ديگر .
باد صبا: نسيم باد صبا ، وزش بادملايمي كه صبح و غروب از جانب شمال شرقي مي وزد.
هدهد: شانه بسر ،مرغ سليمان ، پوپك .
سبا: نام كشور و قومي در جنو ب غربي جزيره العرب در هزاره اول قبل از ميلاد.
طَرْف: به عربي به معناي چشم ، به معناي ساحل و كناره و جمع آن اطراف است .
طَرَف : با فتح اول و دوم به معناي جانب و سو و حافظ كلمه طرف با فتح اول و جزم دوم وسوم را به اضطرار وزن شعر به جاي طَرَف آورده است.
نغمه داوودي : آواز مشابه بهآواز داوود پيغمبر كه به خوش آوازي مشهور است .
سليمان گل: ( اضافه تشبيهي ) گل به سليمان تشبيه شده است.
از باد هوا باز آمد : به وسيله باد هوا برگشت . اشاره به باد كه مركب حضرت سليمان بود .
عارف : دانا ، شناسند، آگاه دل .
زبان سوسن: اشاره به گلبرگها و كاسبرگهاي مشابه گل سوسن است كه به ده زبان مشهور شده است.
مي نوشين :مي و شراب و گوارار و خوشگوار و شيرين .
داغ دل : داغ بر دل ، دل پرحسرت ، شكسته دل .
آواز دَرا: آواز زنگ بزرگ كاروان ، آواز جَرَس كه براي اطلاع مسافرين به صدا در مي آمده است. دَرِ رنجش زد: رنجيدگي نشان داد ، رنجيدگي را دستاويز خود قرار داد.
لطف : مهرباني ، مدارا و صلح و آشتي .
معاني ابيات غزل (174)
(1) اي دل، خبر خوش اينكه بار ديگر نسيم صبا وزيد و هدهد خوش خبر از جانب كشور سبا برگشت.
(2) اي بلبل، آواز خوش داوودي را از سينه بركَش چرا كه گل سرخ همانند سليمان با باد هوا بازگشت .
(3) دانا و آگاه دلي كجاست كه زبان سوسن را فهم كرده و از آن سِرّ، سَرْ در آورده كه چرا سال پيش پژمرده و چرا امسال دوباره سر از خاك برآورد.
(4) بخت واقبال خدا داده با من به لطف و جوانمردي رفتار كرد كه آن محبوب سنگدل بار ديگر با من بر سر مهر آمد .
(5) لاله از وزش نسيم سحري بوي شراب خوشگوار شنيد و چون دلش داغديده بود به اميد اينكه دارويي براي درد دل خود بيايد بار ديگر شكوفا شد و بازگشت.
(6) آنقدر چشم من در انتظار اين قافله ، در كنار راه حالت انتظار بماند تا اينكه صداي زنگ كاروان به گوش دلم رسيد.
(7) هر چند حافظ رنجيدگي خاطر را دستاويز قراداده و عهد و پيمان خود را شكست . محبت ومهرباني محبوب را ببين كه با صلح و آشتي به سوي ( حافظ ) باز گشت.
شرح ابيات غزل (174)
وزن غزل:
فاعلاتن فعلاتن فع لن
بحر غزل : رمل مثمن مخبون اصلم
*
در شرح غزل پيش از اين (166) ديديم كه حافظ در بيت دوم اظهار بي حوصلگي كرده و تلويحاً به طرف صحبت خود مي فهماند كه تاب تحمل را ازدست داده و طاقتپايداري ندارد و اين غزل در غياب شاه شجاع سروده شده بود در حالي كه تلويحاً به بازگشت شاه اميدي حاصل كرده و انتظار اورا مي كشید. در اين غزل كه در همان فرجه ايام وبه هنگامي سروده شده است كه شاه موفق به گشودن شيراز و تصاحب تاج وتخت خود شده است ، بازگو كننده عكس العمل روحيه حافظ و عذر خواهي ضمني او از اين بابت است كه قبلاً با بي حوصلگي اظهار وفايي كرده است.
شاعر در بيت اول اشاره به مرغ قاصد هدهد كه از طرف ملكه سبا براي سليمان خوش خبري آورده نمود و صراحتاً امدن سليمان گل را خبر مي دهد و در بيت سوم مي گويد كه سبب شكست شاه شجاع و بازگشت مجدد او را همه كس درك نمي كنند و در لباس كنايه مي خواهد بفهماند كه پاره ياشتباهات سياسي او كه من به آنها معرفت دارم مسسب اين تحولات بود و همه كس برآنها آگاهي ندارند . شاعر در بيت چهارم از بخت و طالع خود شاكر است كه شاه شجاع باز گشته و مي گويد من چشم به راه او بودم تا اينكه او به شيراز برگشت . لبّ مطلب در بيت مقطع غزل است كه حافظ از كم حو صلگي خود اظهار ندامت كرده و مي گويدبا اينكه حافظ اظهار نوميدي و بي وفايي كرده بود با لطف و كرم شاه شجاع مواجعه شده و از راه صلح و محبت با حافظ مواجه و برخود نموده است . در اين بيت ضمير ( ما ) به حافظ بر مي گردد( صنعت التفات ) . تو ضيح اين نكته ضروري است كه مضمون بيت دوم اين غزل را نظامي در مخزن الاسرار قبلاً چنين سروده است.
مرغ ز گل بوي سليمان شنيد نغمه داوودي از آن بر كشيد
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی