معاني ابيات غزل( 173 )
نماز : خدمت وبندگي ، اطاعت ، فرمانبردار ي ، سر فرو آوردن براي تعظيم ، تكريم ، تعظيم و در اصطلاح صوفيه : توجه باطن است الي الله و اعراض از ماسوي الله.
خم ابرو: انحناي ابرو ، كمان ابرو .
با يادآمد: به يادآمد .
حالت: حال خوشي ، خوشي و سرمستي .
دل: دل وجرأت ، شهامت.
بر باد آمد : بر باد رفت.
صافي شد: زلال شد ، صاف شد.
كار به بنياد آمد: كار به اساس و اسلوب خود ، آمد.
شادمانه : شادمانه از راه رسيد.
عروس هنر: ( هنر اضافه تشبيهي ) هنر به عروس تشبيع شده.
حجله حسن: ( اضافه تشبيهي ) حسن به حجله تشبيه شده.
داماد : زوج مذكر ، مقابل عروس و در اينجا طالب و خواستار معني مي دهد.
دلفريبان نباتي :گلهاي زيبا و دلفريب .
زيور بستند : زيور به خود بستند ، آرايش كردند .
تعلق: دلبستگي ، علاقه.
نَغز: نيكو ، بديع هر چيز عجيب و بديع كه ديدنش خوش آيد، شيوا ، طرفه.
عهد طرب: ايام شادي .
معاني ابيات غزل(173)
(1) در نماز ، به ياد منحني ابروي توافتادم . چنان حاي خوشي به من دست داد كه فرياد از محراب بلند شد. (2) حاليا از من چشم داشت شكيبايي و دل وجرات و هوشياري نداشته باش ، چرا كه آن بردباري كه در من ديده بودي از ميان رفته است .
(3) شراب رسيده و روشن و زلال شده و مرغان چمن سرمست و شادان شده اند . زمان عاشقي فرا رسيده و كارها بر روال خود قرار گرفت .
(4) گردش زمانه را روبه بهبود مي بينم . گل ، شادي آفريده و نسيم صبا شادمانه از راه رسيده است.
(5) اي صاحب هنر ، از بخت بسته شكايت مكن . به حسن و زيبايي هنر خود بيفزا ودل قوي دار كه خواستار از راه خواهدرسيد.
(6) گل وگياهان باغ همگي به آرايش خود پرداخته اند . تنها محبوب ماست كه با حسن خداداد خود به باغ آمده است.
(7) درختها كه دلبستگي به ميوه و بار خود دارند ، زير بار ِبارِ خودند . خوشابه حال سرو ، كه از كشيدن بار تعلقات آزاد و سر افراز است.
(8) اي مطرب، غزلي نيكو و بديع از سروده هاي حافظ برخوان تا مرا به گريه وادارد . زيرا به ياد روزهاي شادي و خوشي گذشته خود افتادم
شرح ابيات غزل(173)
وزن غزل فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن
بحر غزل: رمل مثمن مخبون اصلم
*
چنانكه پيش از اين اشاره شد ، غزلهاي دوران نوميدي شاعر پر از شكوه و گلايه و در سروده هاي دوران اميدواري اوهمه صحبت از گل و بلبل و بهار و باده است.
به نظر مي رسد كه شاعر خط مشي زندگاني خود را چنان با روش و رفتار اجتماعي شاه شجاعتطبيق داده بود ه كه به ناچار در ايام گرفتاري و در بدري او در مضيقه و فشار و به هنگام كامروايي شاه كامروا بوده است . اين غزل نيز ديگر از غزلهايي است كه حافظ براي شاه شجاع سروده و مفاد ابيات آن و ايهامات آن حكايت از آن دارد كه در زماني كه شاه محمود بر شيراز مسلط بوده و در اواخر آن دوره سروده شده است و احتمالاً با پاسخ نامه يي كه حافظ از شاه دريافت كرده بوده براي او فرستاده است .
اين استنباط از اينجا ناشي مي شود كه شاعر در مطلع غزل پس از اظهار اشتياق و ذكر چشم انتظاري بلافاصله مطلبي را عنوان مي كند كه مي تواند پاسخي به دستور توصيه صبر و شكيبايي از طرف شاه شجاع بوده باشد. شاعر مي فرمايد ديگر در حال حاضر بيش از اين از توقع نمي رود كه صابر وشكيبا و خونسرد و مسلط بر خود باشم . آن صفات و مشخصات را كه قبلاً ديده بودي در غياب تو همگي از دست رفته است . خلقِ چنين مضموني در بيت دوم غزل حكايت از اين داردكه غزل ، ايهام دارو پاسخ گویي مطالب ردّ و بد شده در مكاتبه فيما بين است . همچنين مفاد بيت چهارم غزل مي رساند كه مفاد اين غزل بازگو كننده اوضاع سياسي آن روز است .
زيرا شاعر صراحتاً مي گويد : بوي بهبود ز اوضاع جهان مي شنوم و نسيم صبا و قاصد براي من خبري خوش آورده كه بزودي روبراه خواهد شد.
خطاب شاعر در بيت پنجم به خودش است و خود را دلداري مي دهد كه اينقدر شاكي وبي صبر مباش بزودي شاه فاتحانه باز مي گردد . شاهي كه با زور بازوي خود وبدون كمك ديگران برنده بازي خواهد بود . توضيحاً اشعار مي دارد پس از اين كه شاه شجاع برادر خود شاه محمود را بخشيده و به حكومت اصفهان منصوب كرد. شاه محمود قلباً از برادر ناراضي و به منظور تسلط بر شيراز با سلطان اويس جلاير در خفا همدست شد و به كمك قواي امدادي سلطان اويس به سال 765 از اصفهان بيرون آمده روبه شيراز نهادو و پس از يكسري كشمكشها محمود بر شيراز مسلط شد و شاه شجاع به ابرقو رفت و از آنجا به طرف سيرجان و كرمان حركت كرد و پس از يك سلسله اقدامات كه شرح آن در تواريخ ضبط است شيراز را از برادر باز پس گرفت. حافظ، شاه محمود وهمدستان اورا به دلفريبان نباتي تشبيه كرده كه به كمك هم چندصباحي خود نمايي كردند و دلبر خود شاه شجاع را كه با تدبير خود بر اوضاع مسلط شده ( عنقريب خواهد شد) مي ستايد و مي گويد دلبر ماست كه حسن خداداد آمد .
بالاخره حافظ در بيت هفتم مي گويد آنها كه زير بار منت ديگران رفتند اكنون در بندگي آنها هستند ولي شاه شجاع كه به كمك تدبير خود بر اوضاع مسلط شده هميشه آزاد است . مفادد و ايهامات اين ابيات كاملاً باز گو كننده دقايق تاريخي اين برها از زمان است كه به اختصار ياد شد.
شرح جلالی بر حافظ