خطبه 76
سعید بن عاص(و به روایتی سعد بن عاص) که از طرف خلیفه سوم حاکم مدینه بود قدری از غنائم را با یک نامه برای امیرالمومنین(ع) فرستاد و آن حضرت بعد از دریافت نامه و غنائم این خطبه را ایراد کرد و مرحوم سیدرضی، گردآورنده نهجالبلاغه در آخر این خطبه دو توضیح لغوی داده که به نظر خوانندگان میرسد.
خطبه 77
امیرالمومنین(ع) در این خطبه به درگاه خداوند استغفار میکند و چند بار میگوید(اللهم اغفرلی) یعنی خدایا مرا ببخشا و مضمون استغفار امیرالمومنین(ع) در این خطبه نه فقط برای هر مسلمان، بلکه برای هر کس که به خدا ایمان دارد ولو پیروی کیش دیگر باشد عبرتآور و پند دهنده است و ما وقتی در این خطبه میخوانیم که شخصی چون علی بن ابوطالب(ع) با آن پایه رفیع خداشناسی و آن مقام بزرگ داشتن تقوی، این گونه از خداوند بخشایش میطلبد باید به خود بیاییم و بدانیم:
بنده همان به که ز تقصیر خویش عذر به درگاه خدای آورد
خطبه 78
هنگامی که امیرالمومنین(ع) میخواست برای جنگ با خوارج عزیمت نماید مردی که شارحان نهجالبلاغه اسمش را عفیف بن قیس نوشتهاند به آن حضرت گفت که در آن روز از عزیمت صرف نظر کند، زیرا ستارگان آن روز را برای هر نوع مسافرت یک روز نحس میدانند و امیرالمومنین(ع) در جواب او، و هم برای آگاهی دادن به دیگران این خطبه را ایراد کرد و در این خطبه، آن حضرت، بین آنچه امروز در اصطلاح مغرب زمینیها موسوم به آسترولوژی است با آنچه موسوم به(آسترونومی) میباشد فرق گذاشته است و(آسترلوژی) یعنی علم نجوم با مفهوم تعیین طالع اشخاص و ایام سعد و نحس(که البته علم نیست و جنبه خرافی دارد) و(آسترنومی) یعنی علم نجوم با مفهوم پی بردن به حرکت ستارگان و مواقع طلوع و غروب آنها و پی بردن به کسوف و خسوف و غیره(که دارای حقیقت علمی است) و امیرالمومنین(ع)، در این خطبه، این قسمت را که امروز موسوم به(آسترونومی)میباشد مفید دانسته است و آغاز خطبه خطاب به عفیف بن قیس میباشد ولی اسم او در خود خطبه نیست.
خطبه 79
این خطبه ، بنا بر نظریه شارحان نهجالبلاغه بعد از جنگ جمل ایراد شده و در جنگ جمل، فرماندهی نیرویی را که با امیرالمومنین(ع) میجنگید، عایشه بر عهده داشت و با این که عایشه در آن جنگ شکست خورد و اسیر شد امیرالمومنین(ع) نسبت به او با جوانمردی رفتار کرد و احترامش را نگاه داشت.
خطبه 80
یک قسمت از عارفان، به خصوص عارفانی که دارای مذهب شیعه بودند عرفان را از توصیههای امیرالمومنین(ع) فرا گرفتند و عرفان را اگر بخواهیم به طور اختصار و با مفهوم نهایی معنی کنیم به این معنی میباشد که آدمی بر نفس سرکش عنان بزند و خود را مطیع خواهشهای دنیوی ننماید و به طریق اولی حتی اندیشه ارتکاب یک عمل حرام را به خاطر راه ندهد برای این که به وجود آمدن اندیشه، ممکن است که رفته رفته، آدمی را وادار به ارتکاب حرام نماید و در این خطبه امیرالمومنین(ع) اصولی را به مردم توصیه مینماید که به کار بستن آنها متضمن سعادت اخروی است.
خطبه 81
در هر جمله از این خطبه کوتاه یک جهان حکمت وجود دارد و به راستی همانطور که امیرالمومنین(ع) در این خطبه میگوید دنیایی که نوع بشر در آن زندگی میکند آغازش رنج است و پایانش نیستی زندگی دنیوی و خوشا به حال آنهایی که در زندگی این دنیا به طور عملی در فکر زندگی دنیای دیگر باشند. مرحوم سیدرضی بعد از خاتمه این خطبه راجع به دو جمله آخر آن، یکی جمله(و من ابصربها بصرته) و دیگر جمله(و من ابصر الیها اعمته) تفسیری دارد که بعد از خاتمه خطبه از نظر شما میگذرد.
خطبه 82
این خطبه را به نام خطبه(غراء) میخوانند یعنی خطبه برجسته و علت انتخاب این نام برای این خطبه طول خطبه است وگرنه در بین خطبههای امیرالمومنین(ع) خطبهای نیست که از لحاظ لفظ و معنی برجسته نباشد و در تمام خطبهها، به طوری که خوانندگان در متن عربی مشاهده میکنند سبک مخصوص بیان و نویسندگی امیرالمومنین(ع) که مبتنی بر ایجاز، و گنجانیدن حداکثر معانی در حداقل کلمات میباشد مشاهده میشود و کلماتی که از طرف آن حضرت، انتخاب شده طوری متناسب و دارای انسجام است که اگر یک کلمه را از یک جلمه بردارند تا کلمهای دیگر به جایش بگذارند بنیان فصاحت متزلزل میشود. قسمتهای مختلف این خطبه با عناوینی مشخص و از هم مجزا شده و آن عنوانها را مرحوم سیدرضی نوشته تا این که بیشتر توجه خواننده را جلب نماید.
خطبه 83
در آغاز این خطبه امیرالمومنین(ع) میگوید(شگفت از پسر نابغه) و منظور(عمروعاص) است چون مادر(عمروعاص) موسوم به نابغه بود و مورخان اسلامی از آن زن به بدی یاد کردهاند و گفتهاند که پایبند عفت نبوده است و عمروعاص، در کشور شام که امروز موسوم به سوریه است به دروغ شهادت داده بود که علی بن ابو طالب(ع) مردی است که مزاح میکند و اهل لعب میباشد و به همین جهت ما(شامیان) او را به خلافت انتخاب نکردیم و در همین خطبه امیرالمومنین(ع)از روش جنگی عمروعاص، صحبت میکند و اشاره به این موضوع است که در جنگ صفین وقتی عمروعاص خود را در معرض شمشیر امیرالمومنین(ع) دید و دانست که کشته خواهد شد خود را عریان کرد و امیرالمومنین(ع) رو برگردانید و عمروعاص با این خدعه گریخت و از مرگ جست و تاریخ صدر اسلام حاکی از این است که این خدعه را مردی به اسم طلحه بن ابو طلحه بنیاد گذاشت و در میدان جنگ احد وقتی خود را در معرض ضربت شمشیر امیرالمومنین(ع) دید ناگهان خویش را عریان کرد و آن حضرت رو برگردانید و طلحه بن ابو طلحه از فرصت استفاده نمود و گریخت. و به طوری که تواریخ اسلامی نوشتهاند بسر بن ابیارطاه نیز با همین خدعه از ضربت شمشیر امیرالمومنین(ع) فرار کرد و وقتی نزد معاویه رفت خواست عذری بیاورد و معاویه به او گفت از کار خود خیلی شرمگین مباش چون قبل از تو عمروعاص همین کار را کرد.
خطبه 84
در این خطبه امیرالمومنین(ع) باز در وصف خداوند، مضامینی بکار میبرد که قبل از او، هیچ دانشمند اسلامی به کار نبرده است و از جلمه میگوید(لاتحیط به الابصار و القلوب) یعنی چشمها و قلبها بر او محیط نمیگردد(احاطه نمیکند) و امیرالمومنین(ع) با این کلام، میگوید نه فقط چشمهای ما نمیتواند خداوند را ببیند و در بر بگیرد برای این که جسم نیست. بلکه اندیشههای قلبی هم قادر به در برگرفتن او نیست و به زبان سادهتر، قوه تخیل ما نمیتواند حتی در دنیای خیال به مختصات خداوند پی ببرد برای این که قوه تخیل ما فقط قادر به تجسم چیزهایی است که ما نظایر آن را دیده باشیم و نمیتوانیم چیزی را که نظایرش را ندیدهایم یا با عدد و حساب قادر به توهم آن نیستیم، در دنیای خیال مجسم نمائیم و به همین جهت است که حتی هیچ دانشمند بزرگ ریاضی نمیتواند فکر کند که الی غیرالنهایه، تا کجا است چون نه نظیرش را دیده، نه میتواند با اعداد، حدود آن را تعیین نماید و آنچه امیرالمومنین(ع) در وصف خدا بیان مینماید. با ترجمه به زبان فارسی وافی به بیان معنی نیست و برای هر یک از جملات توصیفی امیرالمومنین(ع) باید یک تفسیر نوشت تا به طور کافی، برای ما فارسی زبانان افاده معنی کند.
خطبه 85
در این خطبه، امیرالمومنین، ضمن توصیههای مربوط به مغتنم شمردن عمرو فراهم کردن توشه برای دنیای دیگر از ریا صحبت میکند و در نظر آن حضرت ریا به قدری ناپسند است که چون شرک میباشد و کوتاهترین و جامعترین تعریفی که دانایان از ریا کردهاند این است که آدمی کاری بکند برای این که توجه دیگران را جلب نماید بدون این که در ضمیر خود کوچکترین علاقه به آن کار داشته باشد و به خصوص در به انجام رسانیدن وظائف مذهبی، ریا، عملی ناپسند میباشد.
خطبه 86
این خطبه، مربوط است به تفاوتهایی که بین اهل حق و یقین و اهل فسق وجود دارد و در این خطبه، ما از زبان و قلم مبارک امیرالمومنین(ع) فرق بین (ثقل اکبر) و (ثقل اصغر) را هم فرا میگیریم و به پیروی از این فراگیری بهتر به مفهوم حدیث معروف که از خاتمالنبیین به این مضمون نقل شده(ترکت فیکم الثقلین) یعنی(دو چیز با ارزش برای شما باقی گذاشتم) پی میبریم و(ثقل) در زبان عربی به معنای سنگینی میباشد ولی یک معنای مجازی هم دارد که(با ارزش) و(گرانبها) است و آن دو چیز با ارزش که از طرف رسولالله(ص) برای بندگان خدا باقی مانده یکی کتابالله یعنی قرآن است و دیگری خاندان مطهر و مقدس نبوی.
خطبه 87
در این خطبه امیرالمومنین(ع) از حکمت پروردگار در مورد ستمگران و همچنین در مورد اقوام صحبت مینماید و آنچه میگوید به موجب آئینه تاریخ بر همه روشن شده است و میشود و یکی از مشخصات ستمگران این است که در نظر آنها، کار نیکو عبارت از کاری است که خود آنها آن را نیکو بدانند و بر همین قیاس کار ناپسند را فقط کاری میدانند که خود، آن را ناپسند بشمار بیاورند و هیچ شاخص و ملاکی جز سلیقه خودشان را قبول ندارند.
خطبه 88
این خطبه مربوط است به زمانی که خداوند پیغمبر اسلام را مبعوث به پیغمبری کرد و امیرالمومنین(ع) در این خطبه وضع مردم عربستان را قبل از این که حضرت خاتمالنبیین(ص) مبعوث به پیغمبری شود تشریح مینماید و آن وضع را میتوان در یک جمله خلاصه کرد و آن این است که قبل از بعثت پیغمبر، اعراب هیچ نداشتند و اسلام به آنها همه چیز را داد.
خطبه 89
این خطبه، مربوط به حمد خداوند و توصیف اوست و در هر مورد که امیرالمومنین(ع) زبان به حمد و وصف خداوند میگشاید بیانش آن قدر از لحاظ معنی وسیع میشود که در قالب ترجمه نمیگنجد و میتوان آن را لفظی ترجمه کرد، اما نمیتوان معانی را در کادر الفاظی که برای ترجمه مورد استفاده قرار میگیرد جا داد و به همین جهت است که اغلب متن عربی هر خطبه با ترجمه آن در معرض مطالعه خوانندگان قرار میگیرد تا این که به متن عربی مراجعه نمایند و عظمت و اعجاز کلام امیرالمومنین (ع) را دریابند.
خطبه 90
همه شارحان نهجالبلاغه، در سبب بیان کردن این خطبه از طرف امیرالمومنین(ع) متفقالقول هستند و میگویند هنگامی که آن حضرت در مسجد کوفه بود، مردی از او درخواست کرد که خداوند را طوری وصف کند که بتواند وی را ببیند تا این که بیشتر محبت خدا در قلبش جا بگیرد و این درخواست از طرف آن مرد امیرالمومنین(ع) را ناراحت کرد چون خداوند را نمیتوان با چشم دید و آن حضرت بعد از درخواست سایل این خطبه را که موسوم به خطبه(اشباح) میباشد ایراد کرد.
خطبه 91
این خطبه بعد از کشته شدن خلیفه سوم ایراد شده و در آن موقع عدهای زیاد به سوی امیرالمومنین(ع) رفتند تا با او بیعت کنند و او را خلیفه بدانند زیرا دیدند که امیرالمومنین(ع) که تقریبا مدت یک ربع قرن خانه نشینی را اختیار کرد جاه طلب نیست و حرص برای تحصیل مقام ندارد و اگر میداشت در مدت بیست و پنج سال اقدام میکرد و خلاصه مردم میدانستند که امیرالمومنین(ع) به اصطلاح اهل سیاست امتحان سلامت نفس خود را داده است ولی امیرالمومنین(ع)صریح به مردم گفت من کسی نیستم که جز بر طبق قرآن و سنت پیغمبر، زمامداری کنم و لذا بهتر این است که دیگری را برای خلافت انتخاب کنید و من به عنوان مشاور و وزیر هر چه را که مصلحت بدانم به آن که خلیفه شده خواهم گفت و امیرالمومنین(ع) میدانست عدهای از کسانی که میخواهند با او بیعت کنند، چشم داشت مقام و استفادههای زیاد دارند و عاقبت به طوری که همه در تاریخ خواندهاند همانها پس از اینکه با امیرالمومنین(ع) بیعت کردند، علیه او شروع به دسیسه نمودند و آتش جنگ را مشتعل کردند.
خطبه 92
بعضی از شارحان نهجالبلاغه عقیده دارند که این خطبه بعد از جنگ نهروان ایراد شده است و یک جمله از این خطبه که این میباشد(فاسالونی قبل ان تفقدونی) یعنی(از من بپرسید قبل از این که مرا از دست بدهید) در زبان عربی ضربالمثل شده است و ابن ابیالحدید شارح معروف نهجالبلاغه میگوید تا روزی که امیرالمومنین(ع) بود اتفاق نیفتاد که کسی از او پرسشی بکند وامیرالمومنین(ع) نتواند جواب بدهد و عمر بن الخطاب خلیفه دوم میگفت که خداوند آن روز را بر ما پیش نیاورد که مسالهای برای ما پیش بیاید که علی بن ابوطالب(ع) نتواند آن را حل کند و در این خطبه امیرالمومنین(ع) مظالم بنیامیه را بعد از خود پیش بینی مینماید و آنچه در این خطبه پیش بینی شد بعد از امیرالمومنین(ع) جامه عمل پوشید تا روزی که بنیعباس به خلافت بنیامیه خاتمه دادند و تا آن روز وضع اداره امور مردم از طرف بنیامیه همانطور بود که امیرالمومنین (ع) گفت بدون این که بعد از آمدن بنیعباس وضع کلی مردم بهتر بشود.
خطبه 93
حضرت امیرالمومنین(ع) نسبت به رسولالله(ص) ارادتی فوقالعاده داشت و در مقدمه این کتاب هم خواندیم که علی بن ابوطالب(ع) در طفولیت در دامان رسول الله(ص) بزرگ شد و در این خطبه امیرالمومنین(ع) با بیانی موثر از فضل پیغمبر اسلام و تاثیری که آن حضرت برای رستگار کردن مردم دارد سخن میگوید.
خطبه 94
این خطبه هم مربوط است به فضیلت پیغمبر باعظمت اسلام و تاثیر رسالت او از لحاظ تامین رستگاری نوع بشر و بعضی از شارحان نهجالبلاغه برآنند که به یک احتمال این خطبه جزو خطبه قبل است ولی مرحوم سیدرضی در ماخذهایی که قبل از او حاوی خطبههای حضرت امیرالمومنین(ع) بوده این خطبه را به طوری مجزی و مستقل دیده و گفتیم که مرحوم سیدرضی خطبهها و سایر نوشتههای امیرالمومنین(ع) را به همان شکل که در ماخذهای پیش از خود دید بدون این که در تدوین آنها تصرفی بکند در نهجالبلاغه نقل نمود.
خطبه 95
این خطبه را هم بعضی از شارحان نهجالبلاغه جزو یکی از خطبههای دیگر میدانند بدون اینکه بگویند جزو کدام خطبه است ولی همه متفقالقولند که از امیرالمومنین(ع) میباشد و اسلوب کلام منثور امیرالمومنین(ع) به طوری که تا اینجا و در همین خطبه دیدیم و میبینیم و در خطبههای دیگر خواهیم دید،(در متن عربی) اسلوبی است که منحصر به آن حضرت است و کسی نتوانسته است و نمیتواند نظیر آن را بر زبان قلم جاری کند.
خطبه 96
در این خطبه امیرالمومنین(ع) از کسانی که بایستی به دستور او به جنگ بروند شکایت مینماید و تاریخ میگوید که جاسوسان و عمال معاویه بین سپاهیان امیرالمومنین(ع) بودند و با پول یا تبلیغ آنها را وادار به عدم اطاعت میکردند و یکی از وسایل تبلیغ آنها این بود که به آنها میگفتند چرا با شامیان(سربازان معاویه) میجنگید در صورتی که آنها مثل شما مسلمان هستند و نماز میخوانند و روزه میگیرند و افراد کمهوش را با این نوع تبلیغ، وا میداشتند که سر از اطاعت بپیچند و افراد باهوش را هم با پول از فرمانبرداری و فداکاری باز میداشتند به طوری که امیرالمومنین(ع) به شرحی که در این خطبه میخوانیم سخت ناراضی گردید.
خطبه 97
زمامداران بنیامیه افرادی ستمگر بودند و از عمر بن عبدالعزیز گذشته برای تامین هوسهای خودشان از هیچ ستم فروگزاری نمیکردند و در دوره زمامداری آنها، در کشورهای اسلامی یک قسمت از شهرها و قصبات و روستاهای آباد، بر اثر ظلم خلفای اموی و حکام آنها از بین رفت و امیرالمومنین(ع) در این خطبه ستمکاری آنان را پیشبینی مینماید.
خطبه 98
در این خطبه ، حضرت امیرالمومنین(ع) به مردم اندرز میدهد که از دنیا به آنچه برای ادامه زندگی دنیوی آنها ضروری است اکتفا کنند و دنبال مازاد نروند چون وقتی آدمی برای مازاد دنیوی حرص بزند از عقبی باز میماند و افراد عاقل کسانی هستند که به دنیا و عقبی، هر دو توجه داشته باشند و در حالی که برای وسایل زندگی تلاش می کنند برای تامین سعادت اخروی هم تلاش کنند.
خطبه 99
در این خطبه به طوری که میخوانیم، امیرالمومنین(ع) میگوید که بعد از مدتی خداوند کسی را برای شما مسلمین ظاهر میسازد که پراکندگی شما را مبدل به تجمع میکند و در گذشته بعضی از شارحان نهجالبلاغه گفتهاند که منظور از آن شخص که با اراده خداوند ظاهر میشود حضرت قائم آل محمد عجلالله تعالی فرجه میباشد.
خطبه 100
در این خطبه امیرالمومنین(ع) از قول رسولالله(ص) فتنهای را که معاویه در شام به وجود آورد ذکر مینماید و از رسول خدا روایت میکند که وی آن فتنه را پیشگویی کرده بود و ممکن است که این خطبه بعد از این که حضرت امیرالمومنین(ع) به خلافت رسید ایراد شده باشد.