خطبه 46
این خطبه را شارحان نهجالبلاغه یک دعای سفر میدانند که از طرف امیرالمومنین(ع) خوانده شده و مرحوم سیدرضی میگوید که قسمت اول این دعا از رسولالله(ص) است یعنی هنگامی که آن حضرت میخواست به سفر برود آن دعا را میخواند و امیرالمومنین(ع) روزی که خواست به سوی شام سفر کند، دعای رسولالله(ص) را بر زبان آورد و در دنبال آن جملههای دیگر را که در این خطبه میخوانیم ایراد نمود و هر مرد که دارای عائله است و سفر کرده یا بعد از این سفر خواهد کرد وقتی این جمله از خطبه را میخواند(و سوء المنظر فیالاهل و المال و الولد) متاثر میشود چون میفهمد که امیرالمومنین(ع)با تمام عظمت روحی که داشته دارای احساسات عادی یک پدر خانواده است و کدام پدر خانواده بود که بعد از یک سفر طولانی با تشویش به خانه بر نمیگشت که مبادا در غیاب او آسیبی بر جان یکی از اعضای خانواده یا بر مال وی وارد آمده باشد و از امروز که وسایل ارتباطات زیاد و سریع است و یک مسافر، میتواند در تمام طول سفر همه روز از وضع خانواده خود کسب اطلاع کند، بگذرید در گذشته مسافری که به یک سفر طولانی میرفت در تمام مدت سفر شاید یک بار هم نمیتوانست از حال خانواده اش اطلاعی به دست بیاورد و به همین جهت در پایان سفر، وقتی به خانهاش نزدیک میگردید مشوش بود و میترسید که در غیاب وی اتفاقی ناگوار افتاده باشد.
خطبه 47
حضرت امیرالمومنین(ع) در این خطبه کوفه را شبیه به چرم عکاظ کرده و عکاظ (بر وزن بغاز بدون تشدید) بازاری بود که هر سال چهار ماه، در ماههای حرام(که اعراب در آن مدت نمیجنگیدند) در محلی نزدیک مکه دایر میشد و در حالی که مردم در بازار عکاظ مشغول خرید و فروش بودند شعرای عرب اشعار خود را در آن بازار میخواندند و به طوری که بازار عکاظ، یک فرهنگستان ادبی بود برای خواندن و شنیدن اشعار و اما چرم عکاظ یک چرم مرغوب بود که در آن بازار فروخته میشد و در این خطبه، امیرالمومنین(ع) به کوفه اطمینان میدهد که هر کس نسبت به آن سوء قصد نماید دچار عاقبتی وخیم خواهد شد و سید محمد عسگری جعفری بدین مناسبت در پاورقی خطبه از چندتن که به کوفه سوء قصد کردند و دچار عاقبت و خیم شدند نام میبرد.
خطبه 48
این خطبه بنا به نظریه شارحان نهجالبلاغه در روز 5 ماه شوال سال 37 هجری در منطقه نخیله در حالی که امیرالمومنین(ع) عازم جنگ صفین بود ایراد شده و جنگ صفین در روز 25 ماه شوال همان سال آغاز گردید و منظور حضرت علی بن ابوطالب (ع) از اینکه جلوداران سپاه خود را فرستادم، 12000 سرباز به فرماندهی شریح بن هانی و زیاد بن نصر است که به عنوان جلودار و به قول اعراب(مقدمهالجیش) فرستاده شد و میدانیم که جنگ صفین در ساحل رود فرات درگرفت و سیدرضی گردآورنده نهجالبلاغه میگوید که در این خطبه کلمه ملطاط از لحاظ لغوی به معنای زمین مسطح میباشد و به طور مجازی بر ساحل دریا یا ساحل رود اطلاق میشود و منظور امیرالمومنین(ع) از بکار بردن کلمه ملطاط، ساحل رود فرات است و نیز سیدرضی میگوید که در این خطبه منظور از کلمه نطفه آب رود فرات میباشد و این کلمه، از مختصات سبک ادبی امیرالمومنین(ع) است و کسی قبل از او این کلمه را به معنای آب رودخانه فرات به کار نبرده است.
خطبه 49
حضرت امیرالمومنین(ع) در این خطبه برای تفهیم قسمتی از صفات خداوند مضمونهایی به کار میبرد که جالب توجه است و این مضمونها در قرون بعد، خیلی مورد استفاده اندیشمندان و حکما، برای توصیف خداوند قرار گرفت و یکی از نکات مورد توجه این خطبه این است که حضرت میگوید که حتی قلب یک کافر که به زبان، منکر وجود خداوند، میباشد بر هستی او اقرار دارد و این حقیقتی است روشن چون محال میباشد که یک انسان عاقل بتواند در ضمیر خود منکر وجود خداوند شود و عقلش به او میگوید که این جهان دارای آفرینندهایست که جهان را بعد از آفریدن اداره مینماید و به موجب این خطبه که حقیقتی است غیر قابل تردید، هیچ موجود بشری نمیتواند منکر وجود خداوند شود.
خطبه 50
در این خطبه، حضرت امیرالمومنین(ع) در مورد بدعت و تداخل حق و باطل صحبت میکند و بدعت عبارت از این است که احکامی را وضع نمایند که در اسلام نیست و مغایر با احکام اسلامی میباشد ولو واضعان آن احکام دعوی کند که مطابق با اسلام است و اختلاط حق و باطل سبب میشود که نتوانند به سهولت باطل را از حق تمیز بدهند و شیطان از این فرصت استفاده مینماید و به وسیله القاآت خود بر هواخواهانش مستولی میگردد.
خطبه 51
این خطبه، طبق نظریه تمام شارحان نهجالبلاغه از طرف امیرالمومنین(ع) در ساحل رود فرات، قبل از جنگ صفین(که در ساحل همان رود در گرفت) ایراد شد و سبب ایراد خطبه این بود که سپاه امیرالمومنین(ع) وقتی به رود فرات رسید 40000 سرباز معاویه ساحل فرات را اشغال کرده بودند و سپاه تشنه امیرالمومنین(ع) احتیاج به آب داشت و حضرت شخصی را نزد معاویه فرستاد تا از او بخواهد که به سربازانش دستور بدهد راه را بگشایند تا سربازان سپاه او آب بردارند و معاویه جواب داد من به سپاه دشمن آب نمیدهم. امیرالمومنین(ع) میتوانست در منطقهای واقع در قسمت علیای رودخانه، از شط فرات آب بردارد اما برای رسیدن به آن منطقه بایستی از اراضی بسیار ناهموار، مستور از تپه و دره عبور نمایند و از اشکال راهپیمایی گذشته اگر سپاه امیرالمومنین(ع) منتقل به قسمت علیای رودخانه میشد نمیتوانست برای جنگ، با سپاه معاویه تماس داشته باشد و لذا حضرت با ایراد این خطبه به سربازان خود گفت که آب را از دم شمشیر بگیرند و سربازان حمله کردند و قشون معاویه را از ساحل فرات دور نمودند و آن منطقه به اشغال سپاه امیرالمومنین(ع)درآمد و آنگاه سپاه معاویه، از دسترسی به آب محروم شدند و معاویه نمایندهای را نزد امیرالمومنین(ع) فرستاد و درخواست راه، برای برداشتن آب کرد و آن حضرت که مظهر جوانمردی و ترحم بود اجازه داد که سپاه دشمن هر قدر میخواهد آب بردارد.
خطبه 52
بنا بر نظریه بعضی از شارحان نهجالبلاغه شاید آن قسمت جزو این خطبه بوده و مرحوم سیدرضی چون این خطبه را در جای دیگر دیده به شکل یک خطبه جداگانه ثبت کرده و گفتیم سیدرضی، در مورد وصل و قطع خطبهها کوچکترین مداخله ننموده و هر خطبه را به همان شکل که در ماخذها یافته در نهجالبلاغه ثبت کرده است و همین دقت، در نقل آنچه در ماخذها یافته کار او را در مورد جمعآوری نهجالبلاغه به طور کامل قابل اعتماد کرده است.
خطبه 53
این خطبه مربوط است به شرایط گوسفندی که بایستی قربانی شود و علت بیان این خطبه از طرف امیرالمومنین(ع) این است که مسلمین، گوسفند نزار و بیمار را قربانی نکنند و تصور ننمایند که قربانی کردن گوسفند بیمار از طرف خداوند پذیرفته میشود و مرحوم سیدرضی میگوید که در این خطبه کلمه(منسک) به معنای محل قربانی است و بنا بر گفته سیدرضی کلماتی مخصوص میباشد که امیرالمومنین(ع) به کار برده است.
خطبه 54
شارحان نهجالبلاغه میگویند که قسمتی از این خطبه که در پایان آن میباشد از طرف مرحوم سیدرضی در یکی از خطبههای گذشته حضرت امیرالمومنین(ع) آورده شده است و موضوع این خطبه همچنان طبق نظریه شارحان نهجالبلاغه توضیحی است که در صفین، حضرت امیرالمومنین(ع) به سربازان خود داد و لزوم جنگ را بیان کرد.
خطبه 55
در مقدمه خطبههای گذشته گفته شد که بعد از این که سپاه حضرت امیرالمومنین(ع) قبل از جنگ صفین به رود فرات رسید معاویه که ساحل رود را اشغال کرده بود موافقت نکرد که سربازان امیرالمومنین(ع) آب بردارند و حضرت فرمان حمله را صادر کرد و سربازان معاویه از ساحل رودخانه رانده شدند و سپاه امیرالمومنین(ع) آنجا را اشغال نمود. لیکن وقتی معاویه درخواست کرد که امیرالمومنین(ع) اجازه بدهد که سربازان او آب بردارند حضرت از روی جوانمردی و ترحم فطری موافقت نمود و سربازان معاویه آب برداشتند از آن پس مدت چند روز سربازان معاویه، آزادانه به رودخانه نزدیک میشدند و آب بر میداشتند بدون این که بین دو سپاه، جنگی در بگیرد و این فترت، برای قسمتی از افسران و سربازان سپاه امیرالمومنین(ع) این تصور را به وجود آورد که آن حضرت از مرگ میترسد یا بدون این که از کشته شدن وحشت داشته باشد، نمیخواهد با معاویه بجنگد و حضرت پس از وقوف از این موضوع این خطبه را ایراد کرد.
خطبه 56
این خطبه بنابر نظریه عدهای از شارحان نهجالبلاغه بعد از این که طایفه بنیتمیم در بصره نخواستند به هواخواهی امیرالمومنین(ع) قیام کنند ایراد شد و چگونگی واقعه نیز به اختصار از این قرار است که پس از این که محمد بن ابوبکر حاکم امیرالمومنین(ع) در مصر به تحریک معاویه کشته شد ، معاویه یکی از معتمدان خود را به بصره فرستاد تا این که مردم بصره و به خصوص طایفه بنیتمیم را که با عثمان خلیفه سوم وابستگی داشتند به عنوان خونخواهی عثمان علیه امیرالمومنین (ع) بشوراند در صورتی که آن طایفه بعد از کشته شدن عثمان با امیرالمومنین(ع) بیعت کردند. وقتی فرستاده معاویه برای تحریک مردم بصره به شورش، وارد آن شهر شد عبدالله بن عباس که از طرف امیرالمومنین(ع) به حکومت بصره منصوب شده بود در آنجا حضور نداشت و به کوفه رفت تا کشته شدن محمد بن ابوبکر را به امیرالمومنین(ع) تسلیت بگوید و میدانیم که امیرالمومنین(ع) محمد بن ابوبکر پسر خلیفه اول را مانند فرزند خود دوست میداشت و عبدالله بن عباس قبل از رفتن به کوفه، زیاد بن عبید را در بصره نایب الحکومه کرد تا در غیاب او به کارها رسیدگی کند. زیاد بن عبید به امیرالمومنین(ع) گزارش داد که طایفه بنیتمیم، به سبب وابستگی که با عثمان داشتند تحت تاثیر تحریکات فرستاده معاویه قرار گرفتهاند و در نتیجه امیرالمومنین(ع) این خطبه را ایراد کرد و در این خطبه امیرالمومنین(ع) میگوید که ما، در صدر اسلام با رسولالله برای پیشرفت دین حتی با پدران و فرزندان و برادران و عموهای خود میجنگیدیم و این برای متنبه کردن کسانی است که با عثمان وابستگی داشتند تا بدانند که یک مسلمان واقعی نباید به وابستگی خود به یک کانون باطل پایبند باشد.
خطبه 57
بعضی گفتهاند که منظور حضرت امیرالمومنین(ع) در این خطبه حجاج بن یوسف است و بعضی گفتهاند که منظورش مغیره بن شعبه میباشد اما ابن ابیالحدید شارح نهجالبلاغه اظهار میکند صفاتی که امیرالمومنین(ع) در این خطبه برای آن مرد ذکر مینماید تردیدی باقی نمیگذارد که منظور امیرالمومنین(ع) از این شخص معاویه بن ابوسفیان است که خیلی شکمباره بوده و روایت میکنند که رسولالله(ص) نزد معاویه فرستاد تا به او بگویند که نزد پیغمبر برود و فرستاده پیغمبر مراجعت کرد و گفت معاویه مشغول خوردن است و در آن روز پیغمبر(ص) برای بار دوم و بار سوم، معاویه را احضار کرد و هر بار مراجعت کردند و گفتند که هنوز معاویه، از خوردن فارغ نشده است و در این خطبه امیرالمومنین(ع) میگوید که ناسزاگویی شما به من سبب نجات شما میشود و منظور حضرت این است که معاویه اگر دریابد که شما به من ناسزا نمیگویید شما را به قتل میرساند و در مورد مهر ورزیدن به امیرالمومنین(ع) در صفحه 131 جلد سوم عقدالفرید این روایت نوشته شده است: (امالمومنین امسلمه نامهای به معاویه نوشت و در آن گفت تو علی را دوست نمیداری و دوست داران علی را مورد آزار قرار میدهی ولی من شاهد هستم که خدا و پیغمبر، علی را دوست میداشتند).
خطبه 58
وقتی خوارج دریافتند که در موضوع حکمیت فریب خوردهاند به خطای خود اعتراف کردند ولی به امیرالمومنین(ع) گفتند که تو نیز به خطای خود اعتراف کن ولی امیرالمومنین(ع) که قبل از حکمیت خوارج را برحذر نمود خطایی نکرده بود که اعتراف به خطا نماید و از گفته خوارج متاثر گردید و این خطبه را ایراد کرد و آنچه امیرالمومنین(ع) در این خطبه راجع به عاقبت خوارج گفت، جامه عمل پوشید و بعد از امیرالمومنین(ع) خوارج روز آسایش را ندیدند و همه به قتل رسیدند و مرحوم سیدرضی در مورد معنای کلمه(آبر) که در جلمه دوم این خطبه(و لابقی منکم آبر) خوانده میشود میگوید بعضی این کلمه را آثر دانستهاند و(آبر) یعنی کسی که عهدهدار پرورش دادن درخت خرما باشد و آن را به ثمر برساند و(آثر) یعنی کسی که واقعهای را حدیث کند(حکایت کند) و به گمان من(یعنی سیدرضی) این کلمه بایستی(آثر) باشد نه(آبر) و حضرت میگوید(از شما خبر دهندهای باقی نماند) و اگر این کلمه را(آبر) بدانیم معنای جمله این طور میشود(از شما ذیحیاتی باقی نماند) و به قول سیدرضی این کلمه را به شکل(آبز) هم آوردهاند که در آن صورت به معنای هالک(هلاک کننده) یا جهنده و دو معنای مختلف میشود.
خطبه 59
قبل از این که سپاه امیرالمومنین(ع) در نهروان با خوارج بجنگد به آن حضرت گزارش دادند که خوارج از پل نهروان گذشتند و رفتند و حضرت بعد از دریافت آن گزارش گفت(مصارعهم دون النطفه) یعنی محل کشته شدن آنها این طرف آب است و مرحوم سیدرضی میگوید که در کلام حضرت امیرالمومنین(ع) نطفه به معنای آب رودخانه است و در یکی از خطبههای گذشته نیز به این موضوع اشاره شد و حضرت بعد از دریافت گزارش مذکور، خطاب به سپاه خود گفت که به خداوند سوگند که از آنها(از خوارج) زیادتر از 10 نفر از مرگ رهایی نخواهند یافت و همین طور شد و فقط 9 نفر از خوارج توانستند که با گریختن خود را از مرگ نجات بدهند و 2 تن از آنها به امان گریختند و 2 تن به جزیره فرار کردند(جزیره بر اراضی شمال بینالنهرین اطلاق میشد) و 2 نفر خود را به سجستان رسانیدند و 2 نفر هم به کرمان گریختند و 1 نفر هم به یمن گریخت و از سپاه امیرالمومنین(ع) فقط 8 تن به درجه شهادت رسیدند و آنچه امیرالمومنین(ع)در این خطبه در مورد خوارج و مقتولین سپاه خود گفت به طور کامل جامه عمل پوشید.
خطبه 60
به طوری که در این خطبه میخوانیم امیرالمومنین(ع) گفت: که بعد از من خوارج را به قتل نرسانید چون فرق است بین کسی که در طلب حق است اما خطا میکند و آن کس که در طلب باطل است و به آن دسترسی پیدا مینماید و مرحوم سیدرضی در تفسیر این خطبه گفته که منظور امیرالمومنین(ع) از کسی که در طلب باطل است و به آن دسترسی پیدا میکند معاویه میباشد. و نیز سیدرضی میگوید که بعد از جنگ نهروان به امیرالمومنین(ع) گفتند که خوارج از بین رفتند چون همه در آن جنگ کشته شدند اما آن حضرت میدانست که عدهای از خوارج هستند که در آن جنگ شرکت نکردند و از آن گذشته مقتولین زن و فرزندان داشتند و به همین جهت در پاسخ کسانی که گفتند که خوارج از بین رفتند این خطبه را ایراد کرد.