0

لیست ترتیبی خطبه های نهج البلاغه : 31 تا 45

 
taha25
taha25
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1393 
تعداد پست ها : 1411
محل سکونت : آذربایجان شرقی

لیست ترتیبی خطبه های نهج البلاغه : 31 تا 45

خطبه 31

این خطبه مربوط است به ماموریتی که حضرت امیرالمومنین(ع) به عبدالله بن عباس می‏دهد برای این که نزد زبیر برود و در این خطبه بر طبق نظریه شارحان نهج‏البلاغه معنای تشبیه(کالثور عاقصا قرنه) یعنی مانند گاوی با شاخهای پیچیده این است که طلحه مردی است خشن و تندخو و نیز این استعاره که او سوار بر شتر نافرمان می‏شود و می‏گوید شتری است فرمانبردار به این معنی می‏باشد که طلحه کارهای دشوار را پیش می‏گیرد بدون این که از قبل راجع به آنها مطالعه کرده باشد و تصور می‏نماید که کاری است آسان و دیگر این که زبیر با حضرت امیرالمومنین(ع) خویشاوندی داشت و مادرش موسوم به صفیه، خواهر ابوطالب بود و لذا مادر زبیر، عمه حضرت امیرالمومنین(ع) می‏شد و در آخر خطبه مرحوم سید رضی راجع به آخرین جمله خطبه متشکل از چهار کلمه اظهار نظریه می‏نماید.

 

خطبه 32

این خطبه را به خطا، منسوب به معاویه کردند و بعضی گفتند که این خطبه را معاویه ایراد کرده است و به همین جهت مرحوم سیدرضی در انتهای این خطبه انتساب آن را به معاویه رد کرده و اگر هم آن مرحوم این نظریه را ابراز نمی‏نمود هر کس که این خطبه را می‏خواند در انتساب آن به حضرت امیرالمومنین(ع) کوچکترین تردید پیدا نمی‏کرد زیرا سبک بیان و بلاغت جملات و ایجاز کلمات و در عین حال وسعت معانی سبک مخصوص حضرت امیرالمومنین(ع) است و دیگر این که معاویه، اهل فضل نبود تا بتواند یک چنین خطبه‏ای را ایراد نماید و فقط کور سوادی داشت و حتی نمی‏توانست در موقع ضرورت خود نامه بنویسد و نامه‏ها را کاتب می‏نوشت. اما پسرش یزید که بعد از معاویه حکمران شام و خلیفه شد با سواد بود و شعر هم می‏سرود و در هر حال این خطبه از مردی کورسواد چون معاویه نیست و توضیح دیگر را در این خصوص مرحوم سیدرضی در آخر خطبه می‏دهد.

 

خطبه 33

شارحان نهج‏البلاغه راجع به این خطبه چنین گفته‏اند که عبدالله بن عباس روایت می‏کند که روزی در ذی‏قاره که محلی است بین واسط و کوفه بر امیرالمومنین(ع) وارد شدم و با تعجب دیدم که مشغول وصله زدن بر کفش خود می‏باشد و او از من پرسید این کفش چقدر می‏ارزد من جواب دادم هیچ ارزش ندارد و او گفت به خدا سوگند که این کفش بی‏ارزش، در نظر من از خلافت کردن بر شما بیشتر می‏ارزد و من برای این خواستم خلافت کنم تا اینکه حقی را پابرجا نمایم و از باطلی جلوگیری کنم و عبدالله بن عباس بیش از این چیزی از جواب حضرت امیرالمومنین(ع) ذکر نمی‏نماید و معلوم است که منظور مولی این بوده که آن خلافت که در آن حقی پابرجا نگردد و از باطلی جلوگیری نشود خلافت نیست و عبدالله بن عباس روایت می‏کند که حضرت امیرالمومنین(ع) پس از آن پاسخ، خارج شد و این خطبه را ایراد کرد.

 

خطبه 34

این خطبه در کوفه ایراد شده و سبب ایراد خطبه این است که حضرت علی بن ابوطالب(ع) به مردان کوفه دستور داده بود که برای جنگ آماده شوند و در نخیله که محلی است خارج از کوفه مجتمع گردند تا از آنجا به جنگ بروند و کسی نباید از نخیله که معسکر یعنی اردوگاه بود خارج شود، اما عده‏ای زیاد از مردان که در نخیله بودند، شبانه از آنجا خارج شدند و به کوفه نزد زن و فرزندان خود برگشتند و حضرت امیرالمومنین(ع) از این نافرمانی آزرده‏خاطر شد و به کوفه رفت و این خطبه را ایراد کرد و در این خطبه، جمله‏ای است که این دو کلمه در آن دیده می‏شود(انفراج‏الراس) یعنی جدا شدن سر از تن و راجع به مفهوم این دو کلمه، از طرف سیدرضی تفسیری شده که در آخر خطبه، خوانده می‏شود.

 

خطبه 35

این خطبه، از طرف حضرت امیرالمومنین(ع) در کوفه بعد از واقعه حکمیت ایراد شد و واقعه حکمیت چون بسیار معروف است و در مقدمه این کتاب هم می‏خوانیم که چگونه عمرو عاص در روز حکمیت ابو موسی اشعری را فریب داد و معاویه را به خلافت منصوب کرد در اینجا تکرار نمی‏نماییم و می‏گوییم که در این خطبه از طرف حضرت امیرالمومنین(ع) دو ضرب‏المثل ذکر گردیده که برای فهم کلام حضرت مولی بایستی از مفهوم ضرب‏المثلها اطلاع حاصل کرد و به همین جهت مرحوم سیدرضی در پایان خطبه، آن دو ضرب‏المثل را مورد توضیح قرار داده که یکی(لو کان یطاع لقصیر امر) است و دیگری توقف در(منعرج‏اللوی).

 

خطبه 36

این خطبه، قبل از جنگ نهروان ایراد شد و آن جنگ در روز 9 ماه صفر سال 1308 هجری درگرفت. نهروان یک نهر(یک کانال) آبیاری بود که برای مشروب کردن مزارع احداث شد و آن نهر در دشت موسوم به(حروراء) به وجود آمد و شارحان نهج‏البلاغه محل آن شهر را در دوازده میلی شهر کنونی بغداد تعیین کرده‏اند و جنگی که در دشت حروراء کنار نهروان در سال 1308 هجری بین سپاه امیرالمومنین(ع) و مخالفان آن حضرت به اسم خوارج درگرفت یکی از جنگهای معروف دوره خلافت حضرت امیرالمومنین(ع) می‏باشد و علت شعله‏ور شدن آتش آن جنگ در تمام تواریخ اسلامی نوشته شده و خوارج کسانی بودند که بعد از واقعه حکمیت با امیرالمومنین(ع) مخالفت کردند در صورتی که قبل از حکمیت اندرز آن حضرت را نپذیرفتند و شماره آنها 12000 تن بود و 8000 تن از آنها پشیمان شدند و به حضرت پیوستند ولی 4000 تن دیگر در مخالفت باقی ماندند و امیرالمومنین(ع) در جنگ نهروان آنها را به کلی سرکوب کرد و این خطبه قبل از آغاز جنگ نهران از طرف امیرالمومنین(ع) ایراد شد.

 

خطبه 37

شارحان نهج‏البلاغه بر این عقیده هستند که این خطبه را امیرالمومنین(ع)بعد از جنگ نهروان ایراد کرده است و آنچه در این خطبه راجع به خود می‏گوید حقایقی است که مورخان اسلامی(از هر فرقه) تصدیق کرده‏اند و به راستی در صدر اسلام، در زمان حیات حضرت رسول‏الله(ص) علی بن ابوطالب(ع) همواره برای پیشرفت دین پیش قدم بود و اگر بعد از رحلت رسول‏الله(ص) علی بن ابوطالب(ع) مدتی طولانی، از امور سیاسی کناره‏گیری کرد آن هم برای اطاعت از دستور رسول‏الله(ص) بود و در همین خطبه امیرالمومنین(ع) این نکته را ذکر می‏نماید و آخرین جمله خطبه، با این مضمون(و اذا المیثاق فی عنقی لغیری) یعنی عهدی که پیغمبر از من گرفته بر گردن من است(بر ذمه من است)تصریح این موضوع می‏باشد که پیغمبر(ص) از من عهد گرفت تا بعد از او اقدامی نکنم که سبب ایجاد تفرقه بین مسلمانان بشود و شارحان نهج‏البلاغه در مورد مفهوم این جمله، به همین شکل موافقت دارند.

 

خطبه 38

این خطبه مربوط است به معنای کلمه شبهه و امیرالمومنین(ع) در این خطبه نشان می‏دهد که برای یک دین‏دار با تقوی شبهه به وجود نمی‏آید زیرا آن که متدین است راه راست را می‏یابد و دچار تردید و شبهه نمی‏شود و آنهایی گرفتار شبهه می‏شوند که راه راست را نمی‏توانند پیدا کنند و آن هم ناشی از این است که ایمان آنها چنان قوی نیست که راه مستقیم را پیدا نمایند.

 

خطبه 39

(منطقه عین‏التمر) نزدیک کوفه به اصطلاح امروز یک پایگاه استراتژیکی بود و امیرالمومنین(ع) فرماندهی آن منطقه را به مالک بن کعب سپرد و نعمان بن بشیر از افسران بلند پایه معاویه با 2000 سرباز درصدد حمله به عین‏التمر برآمد در صورتی که مالک بن کعب در آن موقع برای دفاع از آن موضع بیش از 100 سرباز نداشت و به همین جهت از امیرالمومنین(ع) کمک خواست و آن حضرت به مردم گفت برای کمک به پادگان عین‏التمر آماده جهت رفتن به میدان جنگ شوند و بیش از 300 نفر دعوت حضرت را اجابت نکردند و آن عده برای جلوگیری از تهاجم 2000 سرباز نعمان بن بشیر کافی نبود و به همین جهت امیرالمومنین(ع) ناراضی شد و این خطبه را ایراد نمود لیکن پس از ایراد این خطبه ابن‏حاتم رئیس قبیله طائی گفت یا امیرالمومنین قبیله من دارای 1000 مرد است که من آنها را آماده برای رفتن به میدان جنگ می‏کنم و امیرالمومنین(ع) گفت شایسته نیست که سنگینی وظیفه جهاد که بر عهده همه مسلمین است فقط بر دوش یک قبیله بیفتد و خطبه امیرالمومنین(ع) در مردم موثر واقع گردید و 1000 مرد در نخیله نزدیک کوفه، برای رفتن به کمک مالک بن کعب آماده شدند اما قبل از اینکه آن سپاه حرکت کند، مالک بن کعب به حضرت اطلاع داد که مهاجمان عقب رانده شده‏اند و مراجعت کردند و آن مرد دلیر با همان 100 سرباز که داشت توانسته بود سپاه نعمان بن بشیر را عقب براند و این است خطبه‏ای که حضرت به سبب آن واقعه ایراد نمود.

 

خطبه 40

در مقدمه این خطبه این جمله بر زبان حضرت امیرالمومنین(ع) جاری شده است(کلمه حق یراد بها باطل) یعنی کلمه حقی است که منظور باطل را بیان می‏نماید و 14 قرن است که اهل صدق و صفا این جمله را مورد استناد قرار می‏دهند و شارحان نهج‏البلاغه می‏گویند که امیرالمومنین(ع) این خطبه را موقعی ایراد کرد که شنید خوارج می‏گویند(لاحکم الا لله) یعنی کسی را جز خدا نمی‏سزد که حکم صادر نماید و حضرت این خطبه را ایراد کرد تا اینکه به خوارج بفهماند احکام اسلامی علاوه بر قرآن از سنت رسول‏الله(ص) نیز استخراج می‏شود.

 

خطبه 41

حضرت علی بن ابیطالب(ع) مردی بود راستگو و درست کردار و متنفر از هر نوع دغلکاری و خدعه و زیرکی را در راستی و درستی می‏دانست بر خلاف اشخاص نادان و بی‏اطلاع و احیاناً ساده که تصور می‏نمایند آن که دغلکار است، زیرک می‏باشد و ناگفته نماند که در بین افراد نادان، کسانی هستند که وجدان تربیت شده دارند و آنها هم از دغلکاری و حیله‏گری متنفر هستند ولو نتوانند نام خود را بنویسند یا بخوانند و در این خطبه حضرت امیرالمومنین(ع) دغلکاری و حیله‏گری را نهی می‏نماید.

 

خطبه 42

مردی چون امیرالمومنین(ع) که غذایش نان خشک است و برای اینکه نرم بشود آن را در آب فرو می‏برد کفش خود را وصله می‏زند دارای هوی و هوس نیست و آرزوهای دنیوی ندارد و او مایل است که دیگران هم هوی و هوس را از سر دور کنند و آرزوهای دنیوی نداشته باشند و این خطبه، به همین سبب از طرف آن حضرت ایراد شده است.

 

خطبه 43

این خطبه از طرف علی بن ابوطالب(ع) هنگامی ایراد گردیده که آن حضرت جریر بن عبدالله بجلی را به دمشق نزد معاویه فرستاد تا از او دعوت به بیعت نماید و قبل از اینکه جریر بن عبدالله مراجعت کند یا راجع به ماموریت خود نامه‏ای به امیرالمومنین(ع) بنویسد، اصحاب حضرت به او گفتند که به جنگ معاویه برویم چون آنها پیش بینی می‏کردند که معاویه، دعوت حضرت را برای بیعت نخواهد پذیرفت ولی امیرالمومنین(ع) به صلاح نمی‏دانست که هنوز جریر بن عبدالله مراجعت نکرده یا نتیجه ماموریت خود را گزارش نداده، مبادرت به جنگ نماید.

 

خطبه 44

موضوع این خطبه مربوط است به یکی از وقایع بزرگ دوره خلافت امیرالمومنین(ع) که شرح آن واقعه مفصل می‏باشد و خلاصه‏اش این است که ابن رشید رئیس قبیله بنی‏ناجیه سر طغیان برافراشت و به مدائن حمله کرد و چندین نفر را در آنجا کشت و آنگاه بر اثر این که امیرالمومنین(ع) نیرویی را برای سرکوبی وی فرستاد، گریخت و از بین‏النهرین خارج شد و راه اهواز را پیش گرفت و امیرالمومنین(ع) برای اینکه ابن رشید را به کلی سرکوب کند نیرویی متشکل از 2000 تن به فرماندهی معقل بن قیس شیبانی به خوزستان فرستاد و در جنگی که بین نیروی معقل و نیروی ابن رشید درگرفت، رئیس قبیله بنی‏ناجیه و عده‏ای زیاد از مردان قبیله که فرصت و توانایی فرار را داشتند، گریختند و 500 نفر از افراد قبیله که بین آنها زنان و کودکان نیز بودند اسیر معقل بن قیس شیبانی شدند و او مراجعت کرد و هنگامی که به شهر اردشیرخره در خوزستان رسید زنها و کودکان نزد حاکم شهر موسوم به مصقله بن هبیره که از طرف امیرالمومنین(ع) به حکمرانی آن شهر منصوب شده بود گریه و شیون کردند و از او خواستند که اسیران را آزاد کند و او هم اسیران را به 500000 درهم خرید و آزاد کرد و به معقل بن قیس هم گفت بهای خریداری اسیران را به علی بن ابوطالب(ع) خواهد پرداخت و لذا مصقله پولی به معقل بن قیس نداد ولی آن پول را خود از بیت‏المال برداشت نمود و بعد از اینکه علی بن ابوطالب(ع) به مصقله تذکر داد که پولی را که از بیت‏المال برداشته به کوفه(مرکز خلافت) منتقل کند و 200000 درهم را به کوفه منتقل کرد و برای اینکه 300000 درهم دیگر را ندهد گریخت و نزد معاویه رفت و به او ملحق شد و در تواریخ نوشته‏اند که معاویه حکومت طبرستان را به او داد و امیرالمومنین(ع) بعد از وقوف از فرار مصقله این خطبه را ایراد کرد.

 

خطبه 45

بنا بر نظریه شارحان نهج‏البلاغه این خطبه در روز عید فطر از طرف امیرالمومنین(ع) ایراد گردیده و بعضی از آنها برآنند که چون این خطبه در روز عید فطر ایراد شده، طولانی بوده اما مرحوم سیدرضی که خطبه‏های حضرت امیرالمومنین(ع) را جمع‏آوری کرده نتوانسته است تمام قسمتهای این خطبه را به دست بیاورد و در مقدمه این کتاب گفتیم که مرحوم سیدرضی مردی امین بود و خطبه را به همان شکل که در کتابها نوشته بودند اقتباس و ثبت می‏کرد بدون هیچ نوع مداخله از لحاظ تدوین خطبه‏ها.

"دسترسی سریع"برای حسینیان عزیزراسخونی:

۩۞۩ منتظر حضور گرم شما در هیت حسینی راسخون هستیم ۩۞۩

شنبه 4 مرداد 1393  7:21 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها