خطبه 16
بر طبق نظریه شارحان نهجالبلاغه این خطبه زمانی از طرف حضرت امیرالمومنین(ع) ایراد شده که مسلمین در مدینه با آن حضرت بیعت میکردند. در این خطبه حضرت امیرالمومنین(ع) مردم را از لحاظ معتقدات آنها و دارا بودن تقوی یا نداشتن آن به چند دسته تقسیم مینماید.
خطبه 17
در این خطبه بحث حضرت امیرالمومنین(ع) مربوط به کسانی است که بدون این که برای صدور احکام بین مسلمین صالح باشند بر مسند قضاوت مینشینند و حضرت در این خطبه از دو دسته از مردم که طرف نفرت خداوند هستند انتقاد میکند و این دو دسته بنا بر گفته حضرت امیرالمومنین(ع) دیگران را هم به وادی ضلالت میکشند و لذا بار گناه دیگران هم بر دوش آنان میباشد.
خطبه 18
این خطبه مربوط است به انتقاد حضرت امیرالمومنین(ع) در مورد احکامی که از طرف بعضی از فقیهان صادر میشود و بین آنها مغایرت یا تضاد وجود دارد. دانشمندان اسلامی به سبب بیان این خطبه از طرف حضرت امیرالمومنین(ع) نظریههایی ابراز کردهاند که مفتی جعفر حسین پاکستانی بعضی از آنها را در پایان خطبه، به نقل از همان دانشمندان ذکر نموده و معلوم است که آن نظریهها از مترجم نیست.
خطبه 19
این خطبه مربوط است به واقعه معروف حکمیت در جنگ صفین و حضرت امیرالمومنین(ع) در کوفه بر منبر، مشغول سخن راندن بود که اشعث بن قیس نکتهای را بر زبان آورد و حضرت به او جوابی تند داد و مفتی جعفر حسین پاکستانی راجع به سوابق اشعث بن قیس در پاورقی نهجالبلاغهای که ترجمه کرده شرحی نوشته که ما در پایان این خطبه آن شرح را برای مزید اطلاع خوانندگان این کتاب نقل میکنیم.
خطبه 20
حضرت امیرالمومنین(ع) در این خطبه، از موضوعی صحبت میکند که برای عبرت گرفتن آدمی هیچ موضوعی موثرتر از آن نیست و آن مرگ و بخصوص دنیای بعد از مرگ است و به حقیقت اگر آدمی دنیای بعد از مرگ را ببیند، محال است که در این دنیا یک گام از جاده راستی و درستی و احکام و نواهی خداوند منحرف گردد.
خطبه 21
سیدرضی علیهالرحمه در مقدمه این خطبه مینویسد کلام حضرت امیرالمومنین(ع) در فصاحت و بلاغت و بکار بردن کلماتی اندک برای بیان معانی وسیع بینظیر است و من در همه عمر کلامی چون(تخففوا- تلحقوا) که در این خطبه خوانده میشود ندیدهام که این گونه کوتاه و دارای معانی وسیع باشد و فقط امیرالمومنین(ع) قادر است دریایی از معنا را در این دو کلمه جا بدهد.
خطبه 22
در این خطبه حضرت علی بن ابوطالب(ع) در مورد واقعه قتل عثمان صحبت میکند و از بیگناهی خود در مورد آن قتل دفاع مینماید و طلحه و زبیر که خود به طور موثر در قتل عثمان دست داشتند، به ناحق، حضرت امیرالمومنین(ع) را متهم به قتل عثمان میکردند و ابن ابیالحدید شارح نهجالبلاغه مینویسد در زمان محاصره خانه عثمان طلحه برای این که شناخته نشود بر صورت خود نقاب زده بود و رو به جانب خانه عثمان تیر پرتاب میکرد و زبیر، علنی مردم را تحریک به قتل عثمان مینمود و مردم به او گفتند تو به ما میگویی که عثمان را به قتل برسانیم در حالی که پسرت در مقابل خانه عثمان نگهبانی میکند و زبیر گفت چون عثمان دین شما را بر باد داد باید او را به قتل برسانید ولو پسرمن کشته شود.
خطبه23
در این خطبه که حضرت امیرالمومنین(ع) توصیه میکند به خویشاوندان و اهل عشیره و دیگران کمک بکنند کلمه غفیره وجود دارد و مرحوم سیدرضی گردآورنده نهجالبلاغه میگوید کلمه غفیره به معنای زیاد و بسیار است و وقتی میگویند جمالغفیر یعنی جمعیت بسیار و جماءالغفیر نیز به معنای جمعیت بسیار میباشد و کلمه دیگر از بیان حضرت امیرالمومنین(ع) که در این خطبه هست و مرحوم سیدرضی آن را معنی کرده کلمه عفوه است و سیدرضی میگوید عفوه یعنی قسمت خوب هر چیز و در زبان عربی وقتی میگویند اکلت عفوه الطعام یعنی قسمت خوب غذا را خوردم(آن قسمت که از سایر قسمتهای دیگر غذا پسندیدهتر و لذیذتر بود) و نیز مرحوم سیدرضی میگوید در این خطبه جمله(و من یقبض یده عن عشیرته...) از کلمات گهربار و پر معنای حضرت است و به این معنی میباشد(اگر کسی کمک یک دست را از عشیره خود دریغ کند...) یعنی(اندک کمک را دریغ نماید...) در روز احتیاج که نیازمند کمک عشیره خود میباشد کسی به او مساعدت نخواهد کرد و مرحوم سیدرضی میگوید که معنای وسیع کلام حضرت این است آن کس که از تنگ چشمی فقط از کمک با یک دست دریغ کرده در روز احتیاج از کمک صدها دست محروم میماند.
خطبه 24
در این خطبه نکتهای خوانده میشود که برای ارادتمندان حضرت مولای متقیان جالب توجه است و آن نکته این است که حضرت امیرالمومنین(ع) وجود خود را ضامن رستگاری آنهایی که راه حق را پیش میگیرند کرده است و ایمان حضرت امیرالمومنین(ع) آن قدر محکم است که خود را ضامن رستگاری سالکان راه حق میکند و این خطبه هم مثل اکثر خطبه آن حضرت از لحاظ کلمات و جملات، موجز، اما از حیث معنی بسیار وسیع است.
خطبه 25
حضرت امیرالمومنین(ع) در این خطبه از کسانی که مجریان اوامر او هستند اظهار عدم رضایت میکند چون آنها حس ایثار ندارند و آماده برای فداکاری نیستند و این خطبه هنگامی ایراد شد که دو تن از صاحب منصبان حضرت امیرالمومنین(ع) یکی موسوم به عبدالله ابن عباس و دیگری به نام سعد بن نمران که در یمن بودند پس از این که در آنجا از بسر بن ارطاه شکست خوردند، نزد حضرت رفتند که او برای شکست آنها چارهاندیشی نماید و لحن این خطبه عدم رضایت حضرت را از صاحب منصبان و آنچه امروز به اسم کادر خوانده میشود میرساند.
خطبه 26
در قسمت اول این خطبه حضرت علی بن ابوطالب(ع) وضع زندگی اعراب را قبل از اسلام بیان مینماید و همانطور که حضرت میگوید، اعراب قبل از اسلام یکی اقوام عقب افتاده و جاهل بودند و در فقر و جهل غوطه میخوردند و آن قدر فقیر بودند که بعضی از آنها توانایی تهیه یک جامه را در سال نداشتند و خرافات بر تمام شئون زندگی آنها حکومت میکرد و بعثت حضرت رسولالله(ص) و اسلام آنها را وارد شاهراه ترقی کرد و چنان با سرعت پیش رفتند که هنوز 25 سال از هجرت نگذشته بود که بر شرق و غرب دنیا حکومت کردند و قسمت دوم این خطبه مربوط به شکیبائی و قسمت سوم مربوط است به جنگی که معاویه بر حضرت امیرالمومنین(ع) تحمیل کرد.
خطبه 27
در مورد این خطبه دو روایت وجود دارد یکی این که حضرت امیرالمومنین(ع) این خطبه را در شهرک نخیله ایراد کرد و دوم این که آن حضرت چون کسالت مزاجی داشت و نمیتوانست که این خطبه را خود بیان نماید خطبه را نوشت و به غلام خود گفت که آن را برای مردم بخواند و راجع به علت ایراد این خطبه، در پاورقی همین خطبه توضیح داده شده است.
خطبه 28
در پنجمین جمله این خطبه، حضرت امیرالمومنین(ع) میگوید(الا وان الیوم المضمار) یعنی ای مردم آگاه باشید که اینک روز مضمار است و مضمار در زبان عربی یعنی محل تمرین برای ضمر و ضمر در زبان عربی یعنی پرورش اسب برای اسب دوانی و به طوری که شارحان نهجالبلاغه گفتهاند اعراب برای پرورش اسب جهت اسب دوانی برنامهای مخصوص داشتهاند و مدت برنامه به روایتی چهل روز و به روایتی شصت روز بوده و بعد از آن مدت، که هر روز، اسب تحت پرورش قرار میگرفته آنرا وارد میدان اسب دوانی میکردند و البته موضوع خطبه مربوط به اسب دوانی نیست و حضرت امیرالمومنین(ع) مضمار را فقط برای تشبیه بیان کرده است.
خطبه 29
بعد از جنگ نهروان، معاویه بن ابوسفیان برای این که حضرت امیرالمومنین(ع)را از لحاظ سیاسی و هم از لحاظ روحی ناراحت کند، یکی از سرداران خود موسوم به ضحاک بن قیس را با سه هزار و به روایتی با چهارهزار مامور تاخت و تاز در قلمروی حکومت حضرت امیرالمومنین(ع) کرد و دستور داد هر کس را که توانستی به قتل برسان و او هم در منطقه ثعلبیه به یک کاروان از زوار حج حمله کرد و عدهای را کشت و هر چه کاروانیان داشتند غارت نمود و آنگاه در منطقه قطانه برادرزاده عبدالله بن مسعود را با تمام کسانی که با وی بودند به قتل رسانید و میدانیم که عبدالله بن مسعود یکی از اصحاب رسولالله(ص) بود. پس از این که آن خبرهای ناگوار به حضرت امیرالمومنین(ع) رسید به مردم گفت برای جنگ آماده شوید لیکن مردم برای اجرای دستور آن حضرت تمایلی نشان ندادند و امیرالمومنین(ع) بر منبر رفت و این خطبه را ایراد کرد و پس از این خطبه در مردم هیجان بوجود آمد و(حجر بن عدی) با چهار هزار تن به جنگ ضحاک بن قیس رفت و او نتوانست پایداری نماید و بعد از این که نوزده تن از سربازانش به قتل رسیدند گریخت و به شام که قلمرو حکومت معاویه بود مراجعت کرد و از سپاه حجر بن عدی دو تن کشته شدند.
خطبه 30
عثمان در روز اول محرم سال 24 هجری به خلافت رسید و روز هیجدهم ذیحجه سال 35 هجری کشته شد و لذا دوازده سال خلافت کرد و روزی که خلیفه شد هفتاد سال از عمرش میگذشت و روزی که به قتل رسید هشتاد و دو ساله بود ولی به موجب تواریخ تمام فرق اسلامی با استبداد و تبعیض خلافت میکرد و در حالیکه عدهای زیاد از مسلمانها با فقر به سر میبردند او افراد قبیله بنیامیه را که افراد قبیله او بودند طوری سیر نگاه میداشت که نعمتهای خدا را تفریط مینمودند و در سالهای آخر خلافتش چند بار برای رفع مشکلات سیاسی متوسل به حضرت امیرالمومنین(ع) شد و آن حضرت اشکالات را رفع مینمود تا این که بر اثر سوء حکومت عثمان، بین مسلمین تفرقه به وجود نیاید و بعد از این که روش استبدادی و تبعیض عثمان مسلمین را به ستوه آورد باز هم به سبب سالخوردگی عثمان نمیخواستند او را به قتل برسانند و به او گفتند از خلافت کنارهگیری کند تا دیگری که برای خلافت صالح است اداره امور مسلمین را بر عهده بگیرد ولی عثمان گفت او از طرف خدا مامور خلافت شده و نمیتواند آن وظیفه را بر زمین بگذارد و آخرین واقعهای که مسلمین را نسبت به عثمان خشمگین کرد این بود که بعد از این که خانه خلیفه سوم از طرف مسلمانها محاصره شد یکی از اصحاب پیغمبر به نام نیر بن ایاز به خانه عثمان رفت که از او بخواهد که از خلافت کنارهگیری نماید و عثمان، بر لب بام خانه آمد و در حالی که نیر بن ایاز در کوچه با وی صحبت میکرد یکی از سربازان عثمان از بام خانه تیری به سوی نیر پرتاب کرد و او را به قتل رسانید و مسلمین از عثمان خواستند که قاتل را به آنها تسلیم نماید و عثمان گفت او را تسلیم نمیکند و آنگاه محاصرهکنندگان به خانه عثمان حمله کردند و او را به قتل رساندند و در این خطبه ، حضرت امیرالمومنین(ع) با بیانی صریح میگوید که دخالتی در قتل خلیفه سوم نداشته است.