0

قضاوت های حضرت علی (ع) - استناد به كتب آسمانى

 
assassin
assassin
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : فروردین 1393 
تعداد پست ها : 614
محل سکونت : خراسان شمالی

قضاوت های حضرت علی (ع) - استناد به كتب آسمانى


1- نوعى مجازات  
روزى حضرت امير عليه السلام در مسجد كوفه نشسته بود، در اين هنگام چند نفر را كه در روز ماه رمضان افطار كرده بودند نزد آن حضرت آوردند.
على عليه السلام از آنان پرسيد: آيا شما در روز ماه رمضان غذا خورده ايد؟
بله .
يهودى هستيد؟
نه .
نصرانى هستيد؟
نه .
پس چه دينى داريد كه مخالف دين اسلام است ؟
مسلمان هستيم .
پس مسافريد؟
نه .
آيا بيمارى داريد كه موجب افطار شما شده و ما از آن اطلاعى نداريم زيرا خداى تعالى مى فرمايد: بل الانسان على نفسه بصيره .
هيچ بيمارى نداريم .
اميرالمومنين عليه السلام تبسم نمود و به آنان فرمود: به يگانگى خداوند و رسالت محمد صلى الله عليه و آله گواهى مى دهيد؟
يگانگى خدا را قبول داريم ولى محمد را نمى شناسيم .
محمد فرستاده خداست .
ما پيامبرى او را قبول نداريم .
اگر بر پيامبرى محمد گواهى ندهيد شما را به قتل خواهم رساند.
هر چه مى خواهى بكن .
در اين موقع اميرالمومنين عليه السلام به مامورين انتظامى دستور داد آنان را به خارج كوفه برده و دو گودال نزديك هم حفر نموده و با روزنه اى آنها را به هم ارتباط دهند، و آنگاه به آن گروه فرمود: شما را به وسيله دود خواهم كشت .
گفتند: هرچه مى خواهى بكن همانا حكم تو تنها در اين دنياست . در اين موقع امام عليه السلام آنان را به آرامى در ميان گودال انداخت و آنگاه دستور داد در گودال ديگر آتش ‍ افروختند و پيوسته بر ايشان بانگ مى زد چه مى گوئيد آيا از عقيده خود برگشته ايد يا نه ؟
مى گفتند: هر چه مى خواهى انجام بده ، تا اين كه به وسيله دود كشته شدند.
اين خبر در گوشه و كنار و در شهرها منتشر گرديد و مردم درباره آن سخن ها مى گفتند. تا اينكه يك روز كه آن حضرت در مسجد تشريف داشت ، مردى يهودى از اهل مدينه كه يهوديان مدينه به بزرگى و دانايى او و پدرانش معتقد بودند با گروهى از بستگانش وارد كوفه شده و مستقيما به طرف مسجد جامع كوفه رهسپار گرديده در بيرون مسجد بار انداختند، و به آن حضرت عليه السلام پيغام دادند كه ما قومى از يهود هستيم كه از حجاز آمده با شما گفتگويى داريم آيا شما به نزد ما مى آييد، يا ما بر شما وارد شويم ؟
اميرالمومنين عليه السلام خود به طرف آنان از مسجد بيرون رفت و مى فرمود: به زودى وارد مسجد خواهند شد (يعنى مسلمان مى شوند). پس به ايشان فرمود: مطلب شما چيست ؟
بزرگشان گفت : اى پسر ابيطالب ! اين چه بدعتى است كه در دين محمد گذارده اى ؟
حضرت فرمود: چه بدعتى ؟
يهودى گفت : شنيده ايم گروهى را كه به يگانگى خداوند اقرار داشته ولى نبوت محمد را منكر بوده اند با دود كشته اى .
اميرالمومنين به وى فرمود: تو را سوگند مى دهم به حق نه آيه اى كه در كوه طور بر موسى عليه السلام نازل گرديده ، و به حق كنائس پنجگانه قدس ... آيا مى دانى كه پس از وفات موسى كسانى را نزد يوشع بن نون آورده كه معترف به يگانگى خداوند بودند ولى نبوت موسى را قبول نداشتند يوشع آنان را به همين ترتيب به قتل رساند؟
يهودى گفت : مى دانم .
در اين هنگام يهودى گفت : گواهى مى دهم كه تو صاحب سر و رازدان موسى هستى . پس يهودى كاغذى از قباى خود بيرون آورد و به دست آن حضرت داد. على عليه السلام كاغذ را باز نموده و آن را نگاه كرد و سپس گريست .
يهودى گفت : چرا گريه مى كنى ؟ اين كاغذ كه به خط سريانى است و تو عرب هستى مگر خط آن را مى دانى ؟
فرمود: آرى ، اسم من در آن نوشته شده .
يهودى گفت : اسمت را به من نشان بده و بگو نام تو به لغت سريانى چيست ؟
آن حضرت اسم خود را به او نشان داد و فرمود: نام من به سريانى اليا مى باشد.
يهودى گفت : گواهى مى دهم كه تو پس از پيغمبر صلى الله عليه و آله اولى هستى به مردم از جهانهايشان . و همگى آنان با آن حضرت بيعت نموده ، وارد مسجد شدند.
على عليه السلام فرمود: سپاس خداى را كه هرگز مرا فراموش نكرده ، و نام مرا در طومار نيكان ، ثبت نموده است .
مؤ لّف :
از اين خبر، دو مطلب استفاده مى شود: يكى عدم جواز دخول اهل كتاب در مساجد، و ديگرى جواز قتل منكر نبوت پيغمبر صلى الله عليه و آله ولو آن كه موحد باشد (460).
2- خبر دادن از كتب اديان ديگر  
شيخ مفيد (ره ) در ارشاد آورده : گروهى از علماى يهود نزد ابوبكر آمده تا اين كه آورده و آنگاه به محضر اميرالمومنين عليه السلام شرفياب شدند، آن حضرت به آنان فرمود: آيا نه چنين است كه در بعضى از كتابهايتان آمده كه روزى موسى بن عمران نشسته بود، ناگهان فرشته اى از مشرق به نزد او آمد... تا آخر خبر به تفصيلى كه در خبر 12 از فصل 11 گذشت

پنج شنبه 2 مرداد 1393  3:43 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها