0

قضاوت های حضرت علی (ع) - تاديبات

 
assassin
assassin
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : فروردین 1393 
تعداد پست ها : 614
محل سکونت : خراسان شمالی

قضاوت های حضرت علی (ع) - تاديبات


1- نوعى داورى  
دانش آموزانى نمونه هاى خط خود را خدمت حضرت امير عليه السلام عرضه داشتند تا آن حضرت خوش خطترين آنها را انتخاب كند.
على عليه السلام فرمود: اين هم يك نوع داورى است ، و جور (428) در آن همانند جور در حكم است ، و آنگاه به آنان فرمود: به معلم خود برسانيد، اگر در مقام تاديب ، شما را بيش ‍ از سه ضربه بزند از او قصاص گرفته مى شود

2- كودك يتيم  
كودك يتيم را مانند فرزند خودت ادب كن و از هر خطايى كه به سبب آن فرزند خود را مى زنى او را بزن (430).
3- تاديب قماربازان  
اميرالمومنين عليه السلام از راهى مى گذشت چند نفر را ديد به بازى شطرنج مشغول بودند. امام عليه السلام به آنان فرمود: ما هذه التماثيل التى انتم لها عاكفون ؛ چيستند اين تمثالهائى كه شما بر آنها ايستاده ايد؟
پس آنان را تاديب نموده ، در آفتاب معلق نمود (431).
4- تنبيه  
مردى را كه استمناء كرده بود نزد اميرالمومنين عليه السلام آوردند. آن حضرت چنان بر دستش كوفت كه دستش قرمز شده و آنگاه از بيت المال به او زن داد (432).
5- از وظائف امام  
اميرالمومنين عليه السلام مى فرمود: بر امام واجب است كه دانشمندان فاسق و پزشكان نادان ، و كرايه دهندگان (433) مفلس را حبس نمايد (434).
6- جوان سفيه  
جوان سفيه بايد نگهدارى شود تا عاقل گردد. و نيز فرمود: شخص بدهكارى كه قرض خود را ادا نمى كند بايد حبس ‍ شود، و چنانچه افلاس او ثابت گردد او را آزاد مى كنند تا مالى به دست آورده و ديون خود را ادا نمايد. و كسى كه بدهيهاى خود را نمى دهد و طلبكارانش را سر مى دواند بايد زندانى شود، و آنگاه او را وادار مى كنند كه داراييش را به نسبت ديونش بين طلبكارانش تقسيم كند، و اگر امتناع ورزد امام اين كار را مى كند (435).
7- علاج  
پسرى بدون اجازه پدر وليده (كنيزى كه از مولايش فرزند دارد) پدر را به مردى فروخت ، كنيز از مشترى پسر زاييد. در اين هنگام مولاى اول با مشترى به مخاصمت برخاست و گفت : اين كنيز وليده من است و پسرم بدون اجازه ام آن را به تو فروخته است ، مشترى انكار مى كرد، خصومت به نزد حضرت امير عليه السلام بردند.
اميرالمومنين عليه السلام به مولاى اول فرمود: كنيز و پسرت را از مشترى بگير. مشترى حضرت را سوگند داد تا برايش چاره اى كند على عليه السلام به او فرمود: جوان فروشنده (پسر مولاى اول ) را نزد خودت نگهدار تا پدرش ‍ معامله را امضا نمايد؛ مشترى جوان را نگهداشت .
مولاى اول به مشترى گفت : فرزندم را رها كن .
مشترى گفت : به خدا سوگند او را به تو نمى دهم مگر اين كه پسرم را به من رد نمايى .
مولاى اول چون اين بديد تنها معامله پسر مشترى را اجازه داد بدون مادر (436).
8- افسانه گو در مسجد  
اميرالمومنين عليه السلام در مسجد مردى را ديد افسانه گويى مى كند، آن حضرت با تازيانه بر بدنش بنواخت و او را از مسجد بيرون كرد (437).
9- تازه مسلمان  
مردى نصرانى را كه تازه مسلمان شده و با او خوك بريان شده ديده بودند نزد حضرت على عليه السلام آوردند.
آن حضرت عليه السلام به او فرمود: چرا مرتكب چنين خطائى شدى ؟
گفت : بيمار شدم و به خوردن گوشت نيازمند گرديدم .
على عليه السلام : چرا از گوشت بزغاله استفاده نكردى با اينكه داشتى . و آنگاه به او فرمود: اگر گوشت خوك را خورده بودى به تو حد مى زدم . ولى اكنون تو را تاديب مى كنم . پس به قدرى او را زد كه بولش جارى گرديد (438).
10- فريادرس آمد  
در كامل جزرى آمده : على عليه السلام از قبيله همدان بيرون شد، در بين راه دو مرد را ديد زد و خورد مى كردند، آنان را از هم جدا نموده و به راه خود ادامه داد، ناگهان صداى استغاثه اى شنيد. اميرالمومنين عليه السلام به جانب او شتافت و مى فرمود: فريادرس آمد. پس دو مرد را ديد كه يكى از آنان از ديگرى شكايت داشته و گفت : يا اميرالمومنين ! پيراهنى به اين مرد فروخته ام به هفت درهم و با او شرط كرده ام كه درهمهاى سالم و بدون عيب به من تحويل دهد و او اين درهمهاى معيوب را به من داده است ، و من از گرفتن آنها امتناع ورزيده از او مطالبه دراهم سالم نمودم ، پس سيلى به صورتم زد.
اميرالمومنين به زننده فرمود: چه مى گويى ؟
گفت : راست مى گويد.
به او فرمود: به شرط خود وفا كن ، و آنگاه به مضروب فرمود: قصاص بگير! مرد گفت : يا عفو كنم ؟
امام عليه السلام فرمود: اختيار آن با خود توست .
و سپس به همراهان خود فرمود: بگيريد او را. پس مردى او را بر دوش گرفت و آن حضرت پانزده تازيانه به او زد و فرمود: اين سزاى هتك حرمت توست نسبت به آن مرد

پنج شنبه 2 مرداد 1393  3:41 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها