0

قضاوت های حضرت علی (ع) - قواعد فقهى

 
assassin
assassin
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : فروردین 1393 
تعداد پست ها : 614
محل سکونت : خراسان شمالی

قضاوت های حضرت علی (ع) - قواعد فقهى


1- ماهى بدون پولك  
اميرالمومنين عليه السلام در كوفه بر استر رسول خدا صلى الله عليه و آله سوار شد و به بازار ماهى فروشان تشريف برد و به آنان فرمود: نخوريد و نفروشيد از اقسام ماهى ، آن قسمى را كه پولك ندارد (405).
2- پرنده حرام گوشت  
بپرهيزيد از خوردن گوشت پرنده اى كه سنگدان و چينه دان و خار پشت پا ندارد (406).
3- حيوان حرام گوشت  
بپرهيزيد از خوردن گوشت حيوان درنده اى كه دندان نيش ‍ دارد و پرنده اى كه داراى چنگال است (407).
4- صيد  
پرنده هرگاه قادر بر پرواز گردد صيد است و براى هر كس كه او را بگيرد حلال مى باشد (408).
5- آلت ذبح  
ذبح روا نمى باشد مگر به وسيله آهن (409) (وسيله ذبح بايد از جنس آهن باشد).
6- استصحاب  
هر كس نسبت به چيزى يقين داشته باشد، پس در آن شك كند بايد طبق تفتيش عمل نمايد، زيرا شك يقين را دفع نمى كند و آن را نمى شكند (410)
7- نيت خير  
دو شتر از مردى فرار كرده ، ديگرى آنان را گرفته هر دو را به يك ريسمان ، يكى از آن دو خفته شد و مرد ماجرا نزد امير المومنين عليه السلام مطرح گرديد، آن حضرت گيرنده را ضامن نكرد و فرمود: او جز اصلاح قصدى نداشته است (411)
و در اين باره نيز كلياتى از عترت طاهرين آن حضرت عليه السلام وارد شده ، چنانچه زراره مى گويد: به خدا سوگند من هرگز كسى مانند ابى جعفر امام محمد باقر نديده ام ، زيرا از آن حضرت عليه السلام پرسيدم ، پرندگان حلال گوشت چه نشانه اى دارند؟
فرمود: بخور گوشت پرنده اى را كه به هنگام پرواز بالهايش را حركت مى دهد، و نخور گوشت پرنده اى را كه در آن حال بالهايش رامى گستراند
پرسيدم ، تخم هايى كه در جنگل مى بينم كدام نوعش حلال و كدام نوعش حرام مى باشد؟
فرمود: نخور آن را كه دو طرفش مساوى است و بخور آن را كه دو طرفش بزرگ و كوچك است (412)
و نيز ابن ابى ليلى نقل شده كه مى گويد: دو نفر كه با هم نزاع داشتند به نزد من آمده ، يكى از آنان گفت : اين مرد اين كنيز را به من فروخته و هنگامى كه او را برهنه نمودنم ديدم موى زهار ندارد و گمانم كه در اصل خلقت چنين بوده است .
ابن ابى ليلى به وى گفت : مردم در اين باره چاره جويى مى كنند، تو از چه چيز كراهت دارى ؟!
مرد گت : اگر اين عيب است به نفع من حكم كنى .
ابن ابى ليلى پاسخش را ندانست ، به او گفت : صبر كن مى روم بر مى گردم و پاسخ تو را مى گويم ، كه الان در شكم خود احساس ناراحتى مى كنم ، سپس داخل خانه شد و از در ديگر خارج گرديده به نزد محمد بن مسلم رفت و مساله را به او در مطرح كرد و پرسيد، آيا در اين باره از ابى جعفر امام محمد باقر حديثى در نظر دارى ؟
محمد بن مسلم گفت : در اين خصوص چيزى به خاطر ندارم ، وليكن يك اصل كلى از آن حضرت عليه السلام در نظرم هست كه فرمود: هر چه كه از اصل خلقت زياد يا كم باشد عيب است .
ابن ابى ليلى گفت : كافى است و آنگاه نزد آنان بازگشته ، و حكم به عيب بودن آن نمود (413) و نيز در كافى درباره آيه شريفه ان تبدوا الصدقات فنعما هى ، اگر به مستحقان انفاق صدقات آشكارا كنيد كارى نيكوست .از آن حضرت نقل شده است كه فرمود: مقصود از آن زكات واجب است
راوى مى گويد: گفتم پس مقصود از: وان تخفوها و توتوها الفقراء و اگر در پنهانى به فقيران آبرومند رسانيد.چيست ؟
فرمود صدقات مستتحب و ائمه عليهم السلام در فرائض ‍ اظهار نمودن را و در نوافل كتمان كردن و پوشيده نگهداشتن را مستحب مى دانسته اند (414)
و از جمله قواعد فقهى كه از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل شده : لاضرر و الاضرار است ، كه آن بابى است از علم كه هزار باب از آن گشوده مى شود، و داستان آن چنين است كه : سمرة بن جندب درخت خرمايى در باغستانى متعلق به براى رفتن به سوى درخت خرماى خود از منزل انصارى مى گذشت و از او اجازه نمى گرفت انصارى نخست با زبانخوش به او تذكر داد و از او خواست تا موقع عبور از خانه اذن بگيرد سمره براى رفتن به سوى درخت خرماى خود از منزل انصارى مى گذشت و از او اجازه نمى گرفت .انصارى نخست با زبان خوش به او تذكر داد و از او خواست تا موقع عبور از خانه اذن بگيرد سمره سربرتافت ، و چون انصارى اين بديد به نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله شكايت برد و جريان را عرضه داشت رسول خدا موضوع شكايت داشتن انصارى را از اين كار خلاف سمره به او پيغام داد و از او خواست تا به هنگام ورود استيذان نمايد، سمره ابا كرد، تا اين كه رسول خدا در مقام قيمت گذارى درخت بر آمده ولى او همچنان امتناع مى ورزيد تا اين كه حاضر شدند چند برابر قيمتش را به او بدهند ولى با هم قبول نكرد، سرانجام رسول خدا صلى الله عليه و آله آن را با نخلى در بهشت مورد معاوضه قرار داد، سمره نپذيرفت ، در اين موقع رسول خدا صلى الله عليه و آله به انصارى رو كرده و فرمود: برو درخت را بكن و آن را به نزد او بينداز فانه لاضرر ولاضرار، حقا كه ضرر رساندن و زير با ضرر رفتن روا نيست (415)
مؤ لّف :
جاى شگفت نيست اين كه كسى داراى نفسى خبيث و سرشتى ناپاك باشد، آن همه پيشنهادات پيغمبر صلى الله عليه و آله را نپذيرد.
و در تاريخ طبرى در ضمن وقايع سال 50 آمده ، زياد حكم ولايت بصره را به سمره داد و او به كوفه آمد و هشت هزار نفر را كشت .
زياد به او گفت : هيچ نترسيدى يك تن از آنان بى گناه باشد؟!
سمره پاسخ داد: از كشتن افرادى مانند آنان هيچ ترسى ندارم

پنج شنبه 2 مرداد 1393  3:39 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها