1- معناى جزء
مردى به جزئى از مال خود وصيت كرد، پس از مرگش ورثه در معناى جزء اختلاف كردند در اين باره از امير المومنين عليه السلام نظر خواستند، آن حضرت عليه السلام فرمود: يك هفتم اموالش را در مورد وصيت صرف كنند و به آيه شريفه استشهاد نمود: لها سبعه لبواب لكل باب منهم جزء مقسوم ؛ جهنم داراى هفت در است ، براى هر درى گروه معنى از گمراهان . (343)
2- معناى سهم
مردى به سهمى از مال خود وصيت كرد، پس از فوتش ورثه در معناى سهم اختلاف كردنداميرالمومنين عليه السلام فرمود: يك هشتم مالش را بيرون بياورند و اين آيه را تلاوتفرمود: انما الصدقات للفقراء و المساكين . و آنان هشت صنفند براى هركدامشان يك سهم (344) 3- معناى قديم
مردى به آزاد نمودن غلامان قديم خود وصيت كرد، وصى معناى قديم را ندانست ، آن را از حضرت امير عليه السلام پرسش نمود. امام فرمود: هر غلامى كه شش ماه در ملك او بوده بايد آزاد شود، و اين آيه را تلاوت فرمود: والقمر قدرناه منازل حتى عاد كالعرجون القديم ؛ براى ماه منزلها مقرر داشتيم (تا در آخر ماه ) چون چوب خوشه خرماى خشكيده برگردد. و آب كش خرما پس از شش ماه از چيدن ميوه اش باريك و خميده مى شود (345)
4- معناى حين
مردى نذر كرده بود حينى روزه بگيرد، حضرت امير عليه السلام فرمود: بايد شش ماه روزه بگيرد به دليل آيه شريفه توتى اكلها كل حين باذن ربها؛ ميوه اش را در هر وقتى به فرمان پروردگارش مى دهد و آن شش ماه است (346)
5- معناى شى ء
مردى به شى ء (چيزى ) از مالش وصيت كرد، معناى شى ء را از امام سجاد عليه السلام پرسيدند، آن حضرت فرمود: شى ء در كتاب على عليه السلام يك ششم است (347)
6- معناى سفله
مردى نزد عمر آمده و گفت : همسرم به من گفته سفله (فرومايه )، من به او گفته اگر سفله باشم تو طلاق هستى . عمر به وى گفت اگر دنباله رو افراد قصه گو و معركه گير هستى ، و به دربار پادشاهان مى روى سفله اى و زنت از تو جداست .
حضرت امير عليه السلام به وى فرمود: اگر از آنچه كه مى گويى و يا در باره ات مى گويند باكت نيست ، سفله مى باشى (348)
7- معناى زمان
مردى نذر كرد زمانى روزه بگيرد، اميرالمومنين عليه السلام فرمود: زمان پنج ماه است و حين ششماه (349)
8- معناى لا شى ء
از جمله سوالات كتبى پادشاه روم از معاويه يكى معناى لا شى ء بود معاويه پاسخش را ندانست . عمروبن عاص از قضيه با خبر گرديد، به معاويه گفت : اسب خوبى براى فروش به لشكرگاه على عليه السلام بفرست و به فرستاده بگو اگر قيمت اسب را از تو پرسيدند بگو لا شى ء اميد است بدين وسيله مشكل حل مى شود از اين رو مردى اسبى برداشت و به لشكرگاه على عليه السلام رهسپار گرديد، اتفاقا حضرت امير با قنبر از كنار مرد عبور مى كردند، على عليه السلام به قنبر فرمود: برو اسب را از اين مرد بخر. قنبر نزد مرد رفت و به وى گفت : اسبت را به چند مى فروشى ؟
گفت : به لا شى ء.
على عليه السلام به قنبر فرمود: اسب را از او بگير، مرد گفت : پس لا شى ء را به من بده .
اميرالمومنين عليه السلام او را در بيابان برد و سراب را به وى نشان داد و به او فرمود: اين لا شى ء است .
مرد گفت : از كجا مى گوئى ؟
على عليه السلام : بدليل آيه قرآن يحسبه الظلمان ماءا حتى اذا جاءه لم يجده شيئا ؛ تشنه سراب را آب مى پندارد و چون بدان نزديك شود نمى يابد او را چيزى (350)
9- معناى اكراه و اجبار
حضرت امير عليه السلام فرمود: سوگند بر قطع خويشاوندى و بر ستم نمودن و در صورت اكراه و اجبار اثرى ندارد. فرق اكراه و اجبار را از آن حضرت پرسيدند فرمود: اكراه از طرف پادشاه است و اجبار از زن و فرزند (351)
10- معناى قامت
امام صادق عليه السلام فرمود: در كتاب على عليه السلام قامت يك نزاع و دو قامت دو ذراع است .
مؤ لّف :
يعنى قامتى كه در روايات به عنوان آخر وقت نافله ظهر معين شده ذراع است ، و دو قامتى كه به عنوان آخر وقت نافله عصر آمده و دو ذراع ، و مقصود قامت انسان يا دو قامت انسان نيست . و علت اين اطلاق اين است كه قامت رحل پيغمبر صلى الله عليه و آله يك ذراع بوده است چنانچه شيخ در تهذيب (352) در باب اوقات نماز آن نقل كرده است و در اين باره نيز اخبارى از عترت طاهرين آن حضرت عليه السلام وارد شده است : از جمله در معناى كثير.
چنانچه خطيب در تاريخ بغداد آورده كه متوكل (خليفه عباسى ) بيمار شده بود نذر كرد كه با بهبودى از مرض مال كثيرى در راه خدا انفاق كند و چون شفا يافت و خواست به نذر خود وفا كند معناى مال كثير را نمى دانست ، آن را از فقهاى عامه پرسش نمود، آنان در معنايش اختلاف كردند؛ برخى مى گفتند: ده هزار درهم و بعضى مى گفتند: صد هزار درهم .
متوكل مساءله را از امام هادى عليه السلام سوال كرد، آن حضرت فرمود: مال كثير هشتاد و سه است به دليل آيه قرآن : ولقد نصركم الله فى مواطن كثيره ؛ خداوند شما را در جاهاى بسيارى يارى كرده است و آنها هشتاد و سه مورد بوده اند (353)
و از جمله در معناى قليل چنانچه صدوق (ره ) در معانى الاخبار از امام باقر عليه السلام درباره قول خداى تعالى : و ما آمن معه الا قليل ؛ ايمان نياورد با او (حضرت نوح ) مگر عده قليلى نقل كرده كه فرمود: آنان هشت نفر بوده اند (354)
و نيز امام صادق عليه السلام درباره كسى كه چنين نذر كرده :انا اهدى هذا الطعام فرمود: چيزى بر او نيست ؛ زيرا كلمه هدى اصطلاح خاصى است در مورد قربانى كردن شتر (355).
و در باره كسى كه به عنوان هدى (356) نذر كرده فرمود: بايد شترى را تقليد و اشعار نموده (357)آن را به عرفات برد و در منى نحر نمايد. و كسى كه نذر كرده جزورى (358) قربانى كند، فرمود: هر جا بخواهد آن را نحر مى كند (359).
فصل بيست و پنجم : جنگ و حماسه
هنگامى كه حضرت امير عليه السلام ياران خود را به نبرد با دشمن ترغيب مى نمود اين دستورات را به آنان گوشزد مى كرد:
زره داران را در پيش روى لشكر و جنگجويان بى سلاح را عقب لشكر قرار دهيد دندانهايتان را بر هم بفشاريد؛ زيرا كه آن سبب مى شود شمشيرها كمتر به سرتان كارگر شود؛ به هنگام پرتاب نيزه پيچ و خم بخوريد كه در اصابه نيزه به دشمن موثر است ؛ نگاهتان را پايين بيندازيد كه دل را قوى و قلب را آرامتر مى كند؛ سر و صدا و هياهو نكنيد؛ زيرا متانت و وقار بيش از هر چيز ترس و هراس را برطرف مى سازد؛ پرچم خود را استوار نگهداشته و اطرافش را خالى نكنيد، و آن را به دست دليران سپاه و كسانى كه خطرها را از شما دور مى كنند بسپاريد (360) آنان هستند كه اطراف پرچم را مى گيرند و از چهار جانب آن را نگهدارى مى كنند، نه از آن عقب مى افتند كه تسليم دشمن شوند، و نه بر آن پيشى مى گيرند كه تنها بماند (361).
و نيز آن حضرت عليه السلام در بعض روزهاى صفين به ياران خود فرمود: ترس از خدا را شعار خود سازيد، و ثبات قدم و آرامش را پيشه كنيد دندانهايتان را بر هم بفشاريد كه شمشيرها را از سرتان دورتر مى كند، زره را با دقت در بركنيد، شمشيرها را در غلاف حركت دهيد، با گوشه چشم غضب آلود به دشمن نظر افكنيد، از هر طرف نيزه بپرانيد، با نوك شمشير زد و خورد كنيد اگر شمشيرتان نمى رسد با پيش رفتن آن را به دشمن برسانيد