معاني لغات غزل (157)
خط سبز : موهاي نو رسته بر رخسا ر خوبرويان .
سودا:( لغت تركي ) معامله ، داد و ستدو وسودا ء عربي به معناي نقطه سياه.
از اين د ايره : منظور دايره رستنگاه موهاي عارض محبوب است.
لحد: گور.
داغ سودا: نشانه دلبستگي ، داغ حسرت معامله با تو
سِرّ: راز و در اصطلاح صوفيه لطيفي خدادادي كه محل شهود است.
سويدا: ( مونث ) سويدا ، مصغر سوداء ، ميان و مركز دل ، دانه دل كه قدما بر اين تصور بو دند كه دانه سياهي در مركز دل نهفته است و مذكر آن اسود است.
تماشا:نگريستن و ديدن ولذت برد ن يا عبرت گرفتن
از پرده برون آي:شرم و حيا را ترك كن ، بي پروا باش و ديدار كن.
ظل: سايه .
ممدود: دراز كشيده و طولاني.
شيدا:عاشق ، بيقرار،شيفته.
سرگراني:كِبر ، غرور ، سرسنگيني ، بي اعتنايي.
رعنا:در عربي تأنيت ارعن به معناي زن لوند ساده ابله گول خور و در زبان فارسي رسا قد ، بلند قد، موزون معنا مي دهد .
معاني ابيات (157 )
(1) هر كس كه با خط نورسته گرداگر لب چهره تو خال داد و ستد داشته باشد تا زنده است پاي دل را از اين دايره صورت ، بيرون نمي گذارد.
(2)آنگاه كه به مانند گل لاله سر از خاك لحد برآرم، داغ و حسرت دلبستگي ام به تو به صو رت لكه سياهي ميان گل لاله نمودار خواهد شد.
(3) آخر تواي مرواريد يكتا و بي نظير كجايي كه چشم مردمان در غم فراق تو از اشك به مانند دريا درآمده است.
(4) اگر خواهان نشستن لب جوي آب وتماشا كردني بيا و بنگر كه از پاي هر مژه چشمم ، اشك چون جوي آب جاري است .
(5) مانند گل و شراب يكدم از پرده پوشيدگي به درآمده و از در من به در آي چرا كه معلوم نيست كه بار ديگر امكان ديدار دست دهد.
(6) خدا سايه بلند خم زلف تورا از سر من كم نكند زيرا دل شيدا و بي قرار من در پناه اين سايه آرام وقرار گيرد.
(7) چشمهاي تو از شدت ناز وتفاخر به سوي حافظ گرايش ندارد،آري هميشه سر سنگيني از ويژگيهاي گل نرگس بلند بالاست.
شرح ابيات غزل(157)
وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن
بحر غزل: رمل مثمّن مخبون اصلم
*
بعضي از شارحين حافظ بر اين گمانند كه اين غزل در غياب شاه شيخ ابواسحاق و در مدح او سروده شده و اشاره شاعر در بيت ششم به ظل ممدود خم ِ زلف را نشانه ايهامي زلفهاي بلند شاه ابواسحاق مي دانند . بايد دانست حافظ بر اي هر كدام از ممدوحين خود علامت اختصار ايهامي كه آن شخص بدان شهره بوده است انتخاب و در غزلهاي خود به كار مي گيرد مثلاً شاه شجاع را به لحاظ آنكه از طرف مادر لقب ابوالفوارس گرفته بود بدين نام يا شهسوار ياد مي كند.
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی