0

غزل شماره ۱۴۵: چه مستیست ندانم که رو به ما آورد

 
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

غزل شماره ۱۴۵: چه مستیست ندانم که رو به ما آورد

چه مستیست ندانم که رو به ما آورد

که بود ساقی و این باده از کجا آورد

تو نیز باده به چنگ آر و راه صحرا گیر

که مرغ نغمه سرا ساز خوش نوا آورد

دلا چو غنچه شکایت ز کار بسته مکن

که باد صبح نسیم گره گشا آورد

رسیدن گل و نسرین به خیر و خوبی باد

بنفشه شاد و کش آمد سمن صفا آورد

صبا به خوش خبری هدهد سلیمان است

که مژده طرب از گلشن سبا آورد

علاج ضعف دل ما کرشمه ساقیست

برآر سر که طبیب آمد و دوا آورد

مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ

چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد

به تنگ چشمی آن ترک لشکری نازم

که حمله بر من درویش یک قبا آورد

فلک غلامی حافظ کنون به طوع کند

که التجا به در دولت شما آورد

 

 

پنج شنبه 2 مرداد 1393  12:40 PM
تشکرات از این پست
hadis162
hadis162
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : فروردین 1393 
تعداد پست ها : 658

پاسخ به:غزل شماره ۱۴۵: چه مستیست ندانم که رو به ما آورد

۱۴۵. چه مستیست ندانم که رو به ما آورد 
• زمان : 01:30 
با صدای استاد موسوی گرمارودی

 

 

 

 

دریافت فایل 
http://rasekhoon.net/media/download/334775/۱۴۵-چه-مستیست-ندانم-که-رو-به-ما-آورد/

 

یک شنبه 17 اسفند 1393  6:17 PM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

شرح غزل شماره ۱۴۵: چه مستیست ندانم که رو به ما آورد

معاني لغات غزل(145)

راه: آهنگ، مقام ، پرده.

مقام: دستگاه موسيقي، جا قرار گرفتن انگشت نوازنده بر دسته ساز .

مقام شناس: آنكه دستگاههاي موسيقي را مي شناسد.

قول: گفتار و در اصطلاح وسيقي تصنيف و غزل به زبان عربي ، ترانه و آواز . در قديم ملحونات قسمتي به زبان عربي به نام قول و قسمتي به زبانفارسی به نام غزل بوده است. و حافظ مي فرمايد: ( اينهمه قول وغزل تعبيه در منقارش و به معناي آواز مطلق نيز آمده و آوازه خوان را قوّال مي گويند.

ساز: آلات موسيقي .

ساز خوش نوا: ساز خوش صدا.

كار بسته: كار گره خورده.

نسيم گره گشا: نسيمي كه گره از كار غنچه مي گشايد، غنچه را باز مي كند.

رسيدن گل و نسرين: زمان باز شدن گل و نسرين ، كنايه از فصل بهار.

كَش:خوش، مطبوع، دلپذير.

سَمَن: نام گلي است.

هدهد: مرغ شانه به سر ، مرغ سليمان.

هدهد سلیمان : كنايه از اين كه هدهد توسط سليمان مأمور بُردن خبر به سبا شد و اين مرغ خبر برد وخبر خوش از بليقس باز آورد.

گلشنِ سبا:گلستان كشور سبا كه بليقس در آنجا سلطنت می كرد.

كرشمه:غمزه، اشاره، چشم و ابرو .

برآر سر:سر بلند كن.

تنگ چشمي:تنگ نظري، چشم تنگ و ريزه تُركها.

تُركِ لشكري : سپاهي تُرك نژاد.

يك قبا: يك لا قبا، كنايه از فقر و تهيدستي.

به طوع: از روي ميل و رغبت.

التجا:پناه بردن.

معاني ابیات غزل(145)

(1)نمی دانم این چه مستی است که ما را فراگرفت؟ ساقی آن که بود واین باده را از کجا بدست آورد؟

(2) این نوازنده مقام شناس چه آهنگی را می نوازد که در میان غزل و گفتار آشنایی را گنجانید.

(3) توهم شراب را تهیه کرده به سوی دشت ودمن برو زیرا در آنجا مرغ خوش آواز با ساز حنجره خود ، خوش نغمه سرایی می کند.

(4) ای دل ، به مانند غنچه از گرهی که در کار توست شکایت مکن زیرا بادِ بامدادی با خود نسیمی که گره گشاست آورد و کار گشایی می کند.

(5) گل سرخ و نسرین شکوفا شدند ، رسید نشان به خیر باد گلهای بنفشه شاد و دلپذیر به نظر می رسند و سمن به باغ ، صفا و تازگی بخشیده است.

(6) نسیم باد صبا مانند هدهد، قاصد سلیمان خوش خبر است چرا که باغ و بوستان سبا مژده شادی می آورد.

(7) درمان ناتوانی و درماندگی دل ما ناز و غمزه ساقی است . ای دل سر از زانوی غم بر گیر که طبیب توآمد و داروی جانبخش تو، کرشمه و ناز غمزه را با خود آورد.

(8) ای شیخ ، ازمن گله مند نباش من پیرو پیر مغانم زیار تو وعده ( بهشت) به من می دادی و او ( با دادن شراب ) آن راعملی ساخت .

(9) بنازم تنگ نظری آن ترکِ سپاهی را که برمن فقیر یک لا قبا و برای تاراج من حمله کرد.

(10) اکنون این چرخ کبود ،از روی میل و رغبت فرمانبردار حافظ است زیرا به درِ دولتسرای شما پناه آورده است.

شرح ابيات غزل(145)

وزن غزل: مفاعلن فعلاتن مغاعلن فع لان

بحر غزل: مجتث مثمّن مخبون مسبغ

*

هنگامی که دل حافظ به سببی شاد و روحش از بند غم آزاد باشد. با لحنی امیدوار کننده دم از می مطرب و باغ و صحرا زده و از ساقی و کرشمه او ونغمه سرایی بلبل سخن به میان می آورد بطوری که از فحوای کلام او می توان پی به این نکته بردکه آیینه دل این شاعر ساده دل و یکرنگ روزگار ، منعکس کننده حالات و روحیات واقعی اوست .

این غزل به هنگامی سروده شده که شاه شجاع در یکی از مسافرت هایش نامه یا پیغامی برای حافظ ارسال داشته بطوریکه شاعر از وصول آن را از سراپا نمی شناسد و رو به باغ و صحرا کرده وسفارش می کند که تو همین کار را بکن . موضوع پیغام یا متن نامه را شاعر به طور سر بسته در بیت دوم بازگو می کند و می فرماید این پادشاه موقع شناس چگونه حواسش متوجه همه نکات می باشد که در میان متن نامه و پیغام ، ایهامی که به گوش من آشناست و بوی امیدوار ی می دهدگنجانیده است .

شاعر دربیت هفتم صراحتاً می گوید سبب غم واندوه من این بود که شاه شجاع با من سر سنگین بود و عنایت سابق را نداشت اکنون ای دل غمزده سر از زانوی غم بردار که طبیب آمد ونسخه داروی تورا آورده است . شاعر آزداه که سپاسگزاری را با گله توأماً و با مهارت در کلام مهارت در کلام خود می گنجاند در بیت نهم با بیانی مثبت و از روی قبول می فرماید من آن سختگیری شاه شجاع ترک را تحسین می کنم که به من بینوا روا داشت و جای آشتی را در کلام خود باقی گذاشته ودر بیت مقطع مراتب ارادت خود را تجدید می کند.

آنچه لازم است در بارة این غزل گفته شود تسلط شاعر بر اصطلاحات علم موسیقی وآواز و گنجانیدن آنها در غزل است به طوری که در وحلة اول خواننده چندان متوجه این هنر نمایی نمی شود. زیرا شاعر در علم بدیع استاد ودر بلاغت کلام بی همتاست . در این غزل کلمات: مرغ، نغمه، سرا، ساز، خوش، نوا، راه، مطرب، طریق، مقام، غزل، چنگ همه از اصطلاحات موسیقی است و دلیلی قوی بر تسلط و مهارت حافظ در علم موسیقی و الحان است.
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

چهارشنبه 23 اردیبهشت 1394  9:02 PM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

تعبیر غزل شماره ۱۴۵: چه مستیست ندانم که رو به ما آورد

تعبیر :

همه چیز به خیر و خوبی تمام می شود. عجله نکن گره از کار بسته ی تو باز می شود. یک خبر خوش در راه است. منتظر باش. با شنیدن این خبر بیماریت نیز شفا پیدا می کند ولی یادت باشد نذری که کرده ای حتما" ادا کنی. وعده ای هم که داده ای بجا آور دولت دو در خانه ی شماست.

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

چهارشنبه 23 اردیبهشت 1394  9:02 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها