0

غزل شماره ۱۴۰: دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد

 
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

غزل شماره ۱۴۰: دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد

دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد

یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد

یا بخت من طریق مروت فروگذاشت

یا او به شاهراه طریقت گذر نکرد

گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم

چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد

شوخی مکن که مرغ دل بی‌قرار من

سودای دام عاشقی از سر به درنکرد

هر کس که دید روی تو بوسید چشم من

کاری که کرد دیده من بی نظر نکرد

من ایستاده تا کنمش جان فدا چو شمع

او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد

 

 

سه شنبه 31 تیر 1393  2:26 PM
تشکرات از این پست
hadis162
hadis162
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : فروردین 1393 
تعداد پست ها : 658

پاسخ به:غزل شماره ۱۴۰: دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد

۱۴۰. دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد 
• زمان : 00:57 
با صدای استاد موسوی گرمارودی

 

 

 

 

دریافت فایل 
http://rasekhoon.net/media/download/334780/۱۴۰-دلبر-برفت-و-دلشدگان-را-خبر-نکرد/

جمعه 15 اسفند 1393  6:26 PM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

شرح غزل شماره ۱۴۰: دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد

 ١ -دلبر-بى‌آن كه به عاشقان خود خبرى دهد-رفت و از همدم شهر و رفيق سفر خوديادى نكرد.
 ٢ -يا بخت و اقبال من،انصاف و جوانمردى را رها كرد يا او به شاهراه طريقت گذر نكرد![مقصود از شاهراه طريقت،همان راه عشق و محبت و مهربانى است.]
 ٣ -با خود گفتم،شايد با گريه دل نامهربان او را نرم كنم،اما گريه‌ى من در دل سنگ او اثرى نكرد!
 ۴ -اين گونه گستاخ و بى‌پروا رفتار مكن؛زيرا كه دل بى‌قرار من هنوز فكر عاشقى را از سر بيرون‌ نكرده است.[نسخه‌ى خانلرى،مصراع اول را اين گونه ضبط كرده است:دل را اگر چه بال و پر از غم‌شكسته شد،كه به لحاظ ارتباط معنايى مناسب‌تر است و بر متن ترجيح دارد.]
 ۵ -هر كس كه روى تو را ديد،بر چشم من بوسه زد.زيرا،كارى كه كرد ديده‌ى من،از روى‌ بصيرت بود.[يعنى آنان كه روى تو را مى‌بينند،چشم مرا كه جمال تو را برگزيده،در مقام تحسين وتشويق مى‌بوسند و اين نشان مى‌دهد كه انتخاب نگاه من از روى بينش و دقت نظر بوده است.]
 ۶ -من،مانند شمعى در رهگذار باد،به راه او ايستاده بودم تا جانم را فداى او كنم!اما او،بر من گذر نكرد.[نسخه‌ى خانلرى اين بيت را ندارد و برخى نسخه‌ها،بيت مقطع غزل پيشين را در پايان اين‌غزل تكرار كرده‌اند.]
****
دیوان حافظ بر اساس نسخه قزوینی و خانلری

 
 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

شنبه 19 اردیبهشت 1394  7:35 PM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

شرح غزل شماره ۱۴۰: دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد

معانی ابیات غزل (134)

 دلبر: محبوب.

دلشدگان: عشاق، شفیتگان، دل از دست دادن.

حریف شهر: مصاحب و هم نشین درشهر.

طریق: راه وروش.

 طریق مروت: راه و رسم انصاف

طریقت: راهی مقابل شریعت، راهی که سالک راه حق باید بپیماندتا به حقیقت برسد،راه اصلی وصول به حق .    

 گفتم مگر.... : با خود گفتم شاید .....

شوخی نگر: گستاخی را تماشا کردن.

بی نظر: بدون اندیشه و تفکر ، بدون بصیرت.

حدیث : حکایت ، چیز نو ، نو و تازه مطلب ، قضیه ، واقعه.

نغز: خوب ،نیکو هر چیز بدیع و زیبا که دیدنش خوش آید، شیوا ،جالب، چیزی که مورد توجه واقع شود ، بدیع لطیف.

رغبت :  میل.

معانی ابیات غزل(134)

(1) محبوب رفت و دل از دست دادگان خودرا بی خبر گذاشت . از دوستان محشور در شهر و رفیقان  هم سفر خود یادی نکرد.

(2) یا اقبالِ من بی انصافی و با من ناسازگاری کرد، یا آنکه رفتار او با روش اهل طریقت ( که محبت ووفاداری است) منطبق نبود.

(3) با خود گفتم شاید با گریه دلش را بر سر مهر آورم ، اما دانه های اشک من، چون قطره های باران در دل سنگ او اثری نداشت.

(4) گستاخی را تماشا کن که مرغ دل قرار از کف داده من خیال گرفتاری در بند عشق را از سر خود بیرون نکرده است.

(5) هر کس که روی (زیبای ) تورا دید به چشم من بوسه زد . زیرا کار انتخاب چشم من بدون اندیشه و بصیرت نبود.

(6) من پای مقاومت می فشارم که به مانند شمع،جان را فدای او کنم ، اما او به مانند نسیمی بر من مَوزید     ( تا در پایش بمیرم) .

(7) حافظ ،مطلب جالب و حکایت شیوای تو از بس دل انگیز است هر کس آن را شنید با میل و اشتیاق آن را در خاطره خود سپرد.

شرح ابیات غزل( 134)

وزن غزل : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن           

 بحر غزل: مضارع اخرب مکفوف محذوف

*

قطب الدین بختیار:  دلدار رفت و خسته دلان را خبر نکرد                 بـــر او شـــرار آه دل ما اثر نکرد

  خـــواجو: هـــر کـو شـمـع زآتـش دل تـاج سـر نکرد                  سر در میان مجلس عشاق  برنکرد

خـون شد  اشـک زا اشـک مـا دل سنـگین کوهـسار                      وان سست مهر بردل سختش اثر نکرد

 

       در دیوان حافظ تنها این یک مورد نیست که غزلی از لحاظ وزن وقافیه وردیف ومضمون ، با غزل دیگری که همزمان سروده شده مطابقت داشته باشد. به نظر می رسد شاعر در برابر پاره یی  از رویدادها که طبع حساسش به شدت تحریک می شده، از شدت غلیان احساسات ، دو غزل در باره یک موضوع می سروده است و تغیرات وتداخلات ابیات  این دوغزل امری است که می توان هم به خود شاعر در نسخه هایی که بدست طرفداران خود داده و هم به نساج و سلیقه دیگران احتمال داد . اجمالاً این غزل همزمان با غزل 133 و برای یک موضوع سروده شده است . که گله مندی از رفتن به مسافرت شاه شجاع و قهر او و خداحافظی نکردن و بی اعتنایی شاه ، انگیزه سرودن آن بوده است.     

شرح جلالی بر حافظ.

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

شنبه 19 اردیبهشت 1394  7:50 PM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:غزل شماره ۱۴۰: دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد

تعبیر :

به جمالت مغرور شده ای. محبت و دوست داشتن را فراموش کرده و به دنبال مال دنیا هستی. این را بدان که ظاهر زیبا و مال دنیا ماندنی نیست. این محبت و عشق است که هیچ وقت پایانی ندارد. به یار ود نظر کن و از راهی که رفته ای برگرد.

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

شنبه 19 اردیبهشت 1394  7:58 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها