0

غزل شماره ۱۳۷: دل از من برد و روی از من نهان کرد

 
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

غزل شماره ۱۳۷: دل از من برد و روی از من نهان کرد

دل از من برد و روی از من نهان کرد

خدا را با که این بازی توان کرد

شب تنهاییم در قصد جان بود

خیالش لطف‌های بی‌کران کرد

چرا چون لاله خونین دل نباشم

که با ما نرگس او سرگران کرد

که را گویم که با این درد جان سوز

طبیبم قصد جان ناتوان کرد

بدان سان سوخت چون شمعم که بر من

صراحی گریه و بربط فغان کرد

صبا گر چاره داری وقت وقت است

که درد اشتیاقم قصد جان کرد

میان مهربانان کی توان گفت

که یار ما چنین گفت و چنان کرد

عدو با جان حافظ آن نکردی

که تیر چشم آن ابروکمان کرد

 

 

سه شنبه 31 تیر 1393  2:22 PM
تشکرات از این پست
hadis162
hadis162
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : فروردین 1393 
تعداد پست ها : 658

پاسخ به:غزل شماره ۱۳۷: دل از من برد و روی از من نهان کرد

۱۳۷. دل از من برد و روی از من نهان کرد 
• زمان : 01:04 
با صدای استاد موسوی گرمارودی

 

 

 

 

دریافت فایل 
http://rasekhoon.net/media/download/334783/۱۳۷-دل-از-من-برد-و-روی-از-من-نهان-کرد/

جمعه 15 اسفند 1393  6:22 PM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

شرح غزل شماره ۱۳۷: دل از من برد و روی از من نهان کرد

معاني لغات غزل (137)

خدارا … : … به خاطر خدا بگوييد ….، براي خاطر خدا انصاف دهيد ، برا خدا . مرا شب تنهايي …..، شب تنهايي مرا……

نرگس او: چشم نرگس او.

سرگران كرد : سرسنگيني نشان داد.

خونين دل: دلخون ، كنايه از اندوهگين بودن.

بدان سان سوخت: بدان سان سوزانيد.

صراحي و بربط فغان كرد : كنايه از صدايي است كه به هنگام خروج شراب از گلوي تنگ صراحي خارج مي شود و مشابه صداي گريه كردن است و فغان بربط يا صداي تنبور كه به فرياد تشبيه شده است.

وقتِ وقت است: هم اکنون موقع آن است ، مناسب ترین وقت است.

عدو: دشمن.

آن نكردي: دشمن آن نمي كرد.

تير چشم: مژگان چشم ، اشاره و غمزه چشم.

معانی ابیات غزل (137)

(1)دل مرا ربود و روي خو د را از من پنهان كرد . به خاطر خدا انصاف دهيد، چه كسي را مي توان اين گونه بازي داد.

(2) (وحشت) شب تنهايي قصد جان مرا كرده بود (كه) تصوير خيالي او لطفهاي فراوان كر د( و مرا از تنهايي نجات بخشيد.

(3) چرا مانند دلم مالامال خون نباشد كه چشم چون نرگس او با ما بي التفات و سرسنگين است.

(4) كجا باز گو كنم ( با كه باز گو كنم ) كه با اين دردي كه آتش به جانم زده است ، طبيب قصد كشتن من بيچاره را كرده است.

(5) آنگونه چون شمع مرا سوزانيد كه صراحي به حالم گريه كرد و بربط فغان وناله برآورد.

(6) اي نسيم صبا اگر راه چاره يي به نظرت مي رسد هم اكنون وقت آن فرا رسيده است زيرا درد شوق ديدار او آهنگ كشتن مرا كرده است .

(7) با دوستان مهربان چگونه مي توان بازگو كرد كه يار ما با ما بدين سان سخن گفت و بدين رفتار كرد .

(8) دشمن با جان حافظ كاري را كه تير نگاه چشم آن كمان ابرو كرد، نمي كرد.

شرح ابيات غزل (137 )

وزن غزل : مفاعيلن مفاعيلن مفاعيل

بحر غزل :هزج مسد س مقصور

*

پيش از آن گفته شد كه حافظ شيرين سخن ، غزلها عاشقانه خود را نه مانند يك شاعر عاشق دل از دست داده كه به مانند يك شاعر عارف دل آگاه مي سرايد و حاصل كار او با كيفيت ظاهري كلام و رگه هاي ايهام ورد زبان همه عشاق و دردمندان جوامع فارسي زبان در قرون و اعصار خواهد بود . اين غزل يكي از آن نمونه هاست كه هر چند فاقد مفاهيم عرفان است واجد ايهاماتي بوده و به ظن اين ناتوان در دوره جواني و اوايل حكومت امير مبارزالدين و در غياب شاه ابواسحاق سرو ده شده و شاعر در قالب گله مندی از دوري دلدار اشارات وايهاماتي هم به غيبت شاه شيخ ابواسحاق دارد.
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی

 
 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

شنبه 19 اردیبهشت 1394  7:21 PM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

تعبیر غزل شماره ۱۳۷: دل از من برد و روی از من نهان کرد

تعبیر :

بسیار ناراحت هستی، پلی شده ای برای موفقیت دیگران. جلوی ضرر را از هر جا بگیری به نفع توست. حاجتی داری که برای رسیدن به آن طاقت را از کف داده ای زود به نیت خودت می رسی به اندازه ی یک چشم برهم زدن.

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

شنبه 19 اردیبهشت 1394  7:21 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها