0

غزل شماره ۱۳۳: صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد

 
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

غزل شماره ۱۳۳: صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد

صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد

بنیاد مکر با فلک حقه باز کرد

بازی چرخ بشکندش بیضه در کلاه

زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد

ساقی بیا که شاهد رعنای صوفیان

دیگر به جلوه آمد و آغاز ناز کرد

این مطرب از کجاست که ساز عراق ساخت

و آهنگ بازگشت به راه حجاز کرد

ای دل بیا که ما به پناه خدا رویم

زان چه آستین کوته و دست دراز کرد

صنعت مکن که هر که محبت نه راست باخت

عشقش به روی دل در معنی فراز کرد

فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید

شرمنده ره روی که عمل بر مجاز کرد

ای کبک خوش خرام کجا می‌روی بایست

غره مشو که گربه زاهد نماز کرد

حافظ مکن ملامت رندان که در ازل

ما را خدا ز زهد ریا بی‌نیاز کرد

 

 

سه شنبه 31 تیر 1393  2:17 PM
تشکرات از این پست
hadis162
hadis162
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : فروردین 1393 
تعداد پست ها : 658

پاسخ به:غزل شماره ۱۳۳: صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد

۱۳۳. صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد 
• زمان : 01:36 
با صدای استاد موسوی گرمارودی

 

 

 

دریافت فایل 
http://rasekhoon.net/media/download/334787/۱۳۳-صوفی-نهاد-دام-و-سر-حقه-باز-کرد

جمعه 15 اسفند 1393  6:18 PM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

شرح غزل شماره ۱۳۳: صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد

معانی لغات غزل 133

صوفی : پشیمینه پوش ، پیرو طریقه تصوف که خود را مالک هیچ چیز نمی داند و مالک اصلی را خدا می داند اما از آنجا که در دوره حافظ تعداد زیادی افراد ریا کار متظاهر در لباس متصوفه در آمده بودند حافظ با انتقاد از صوفی مردم را از فریب آنها بر حذر می دارد و منظور او صوفیان ریا کاری است که در هر عصر و زمان پیدا می شوند.

دام: تله ،بند

حقه: ظرف کوچک که در آن جواهر واشیاء قیمتی گذارند، صندوقچه کوچک ، درج ، جعبه کوچک از لوازم کار شعبده بازان که از آن اشیاء شگفت آور بیرون می آورند .

سر حقه باز کرد : سر ظرف و جعبه یی که درون آن وسایل شعبده بازی بود باز کرد.

بنیاد مکر با فلک حقه باز کرد: حیله وترفند را با دهر و فلک حقه باز بنا نهاد.

بشکندش بیضه در کلاه : کنایه از مفتضح شدن ، رسوا شدن ، آشکار شدن نیرنگ و حیله شخص نیرنگ باز .

عرض شعبده : آغاز نیرنگ بازی و شروع به شعبده بازی..

اهل راز : آنها که رموز و تصوف و کشف و کرامت آگاهی دارند.

شاهد رعنای صوفیان : معشوق و محبوب بلند بالا ، کنایه از ذات پرودگار.

مطرب : موسیقی دان.

ساز: آلات وادوات موسیقی.

بازگشت: در اصطلاح موسیقی فرود آمدن از لحنی به لحن اصلی دستگاه موسیقی است هر چه دستگاه اصلی موسیقی دارای گوشه های مختلفی است و نوازنده پس از نواختن گوشه های دستگاه اصلی در آخر سر به دستگاه اصلی بازگشت می کند.

حجاز: در اینجا به معنای مقام حجاز است که مقام یازدهم از دوازده گانه اصلی است( حافظ و موسیقی)

آستین کوته : لباسی که آستین آن کوتاه است ، کنایه از لباس صوفیان که دارای آستینی کوتاه بود.

دست دراز: کنایه از دست طماع.

صنعت مکن : نیرنگ بازی مکن، تدلیس ودورویی مکن ، حیله گیری.

دَرِمعنی فراز کرد: درِ معنا را بست ، درِ معنا را باز کرد و اینجا به معنای بستن است.

عمل بر مجاز کرد: کار را از روی ریا و تظاهر انجام داد.

رهرو : سالک.

گربه زاهد : گربه عابد اشاره به داستان کَبکَنجیر و گربه متعبد در باب بوم وزاغ از کتاب کلیله ودمنه است که میان خرگوش و کبکنجیر حکم شد و هر دو را با تظاهر به عبادت بفریت و بکشت و بخورد و مولوی نیز در بیت زیر اشاره به همین گربه و داستان کلیله ودمنه دارد:

ست گربه روزه دار اندر صیام خفته کرد خویش بهر صید خام

زهدریا: زهد و دینداری و پارسایی ظاهری که از روی ریا انجام پذیرد.

معانی ابیات غزل (133)

(1)الف: صوفی دام پهن کرده و سر صندوق حقه را باز نمودو با فلک نیرنگ باز بنای مکر وحیله گری نهاد.

ب: صوفی متظاهر، دام تزویر بگسترد و ناشیانه بنای نیرنگ و فریبکاری را با فلک که خود نیرنگ بازی ماهر است نهاد.

(2) بازی روزگار او را رسوا و بی آبرو خواهدکرد چرا که با آنهایی که به رموز کار آگاهی دارند دست به شعبده بازی زده است.

(3) ساقی بیا ( و باده بده و مارا از خود بی خود کن زیرا ) که نمونه بارز و نمودار واقعی افعال و احوال صوفیان ریا کار ، بار دیگر شروع به تظاهر و جلوه گری کرد.

(4) این نوازنده ماهر از کجا آمده که آهنگی در دستگاه عراق نواخت و در دستگاه حجاز فرود آمد؟ (5) ای دل بیا تا از آنچه آن آستین کوتاه و دست دراز کرد به خدا پناه ببریم . (6) دورویی و ریا کاری مکن ، چرا که هر کس در راه دوستی پاکباز نبود ، عشق ، در مقصود را بروی دل او می بندد . (7) فردای قیامت که آستانه حقیقت آشکار شود ، آن سالک و رهرو ریا کاری که کارش از روی حقیقت نبود شرمنده خواهدشد.

(8) ای کبک خوش رفتار که با ناز می خرامی ، فریب این را مخور که گربه عابد شده و نماز می گزارد.

(9) حافظ رندان را سرزنش مکن ، چرا که خدواند از روز ازل ما رندان را از زهد و تقوای ریایی بی نیاز و معاف کرد.

شرح ابیات غزل(133)

وزن غزل: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلات

بحر غزل: مضارع مثمّن اخرب مکفوف مقصور

*

اوحدی : تُرکَم به خنده چون دهن تنگ باز کرد دل را لبش ز تنگ شکر بی نیاز کرد

نحوه شروع این غزل با انتقاد صریح از صوفی ، ما را به این نکته متوجه می سازد که آیا منظور حافظ از ذکر کلمه صوفی اشاره به یک شخص معیّنی است که در آن زمان در لباس صوفی گری دکّان ریا و نیرنگ گشوده و یا اشاره به دارو دسته صوفیان آن زمان است؟ با بازگشت به سابقه صوفیان در ایران ، مشاهده می شود که در گذشته دورتر از حافظ ،جماعتی در لباس صوفیه اهل ریا و تظاهر و مردم فریبی بوده اند . خواجه عبدالله انصاری در تنقید از این دارو دسته مردم فریب می گوید : ( بعضی صوف پوشیده، گروهی موی تراشیده ، ساخته آستین پر آوازه بر مثال دروازه ، آستین کوتاه چون اهل راز ، دست به مال کرده دراز ، روز تا شب کرامات گفته ، شب تا روز به غفلت خفته ……….) بنابراین معلوم می شود این داردو دسته صوفیان دنیا دار در هر عصر و زمان تا زمان حافظ سابقه وجودی داشته و قبح اعمال آنها چنان بوده است که این شاعر شیرین سخن ایهام گوی ما با صراحت هر چه بیشتر آنها را معرفی می کند . ودر جای دیگر می فرماید :

به زیر دلق ملمّع کمندها دارند دراز دستی این کوته آستینان بین

پیش از این در محبث ( چرا حافظ به یزد تبعید شد) در صفحات 65-67 داستانی را ازبان معلمه فاضل ما درخود نقل کرده و با استنباط خود که شیخ علی کلاه همدرس دوره جوانی حافظ بوده این داستان را به او مرتب دانسته و گفته شد که ( این ناتوان در جایی اتفاق شکسته شدن بیضه در کلاه را که سبب شده است تا حافظ به صورت ایهام و اشاره در این شعر بگنجاند ندیده ام و….) لازم است به منظور رفع دو ابهام توضیح دهم که مرحوم دکتر غنی در مورد این داستان می نویسند که: گویند کسی که تخم مرغ دزدید. ودر کلاهش قایم کرد. صاحب تخم مرغ وقتی پرسید او انکار کرد صاحب تخم مرغ با دست زد روی کلاهش و تخم مرغ شکست.) و اضافه می کنند که کمال الدین اسماعیل اصفهانی گفته:

صبا به شعبده اش بیضه در کلاه شکست که با سپید و زرده ست بیضه سان نرگس

بنابراین قدمت این داستان و ضریب المثل بیضه در کلاه شکستن قدیم تر از زمان حافظ است منتها انگیزه ساختن این قصه آنچنان که در صفحه 66 شرح داده شدو نسبت دادن آن به حافظ و همشاگردی او ونقل آن از سینه به سینه مطلبی است که دلالت بر توجیه معنای بیت مربوط حافظ را دارد . ابهام دیگر اینکه بعضی از اساتید محترم شیخ علی کلاه را معاصر حافظ نمی دانند و دلیل آنها تاریخ فوت شیخ زین الدین علی کلاه که به سال 870 ضبط شده است . دراین باره و با توجه به سوابق موجود ظن قوی براین است که این تاریخ فوق اشتباهاً به جای 780، 870 نوشته شده باشد و تحقیق در این باره در صلاحیت این ناتوان نیست .

اجمالاًً سرودن این غزل با انگیزه انتقاد از صوفی وآن هم یک فرد مورد نظر که در لباس صوفی گری اهل مردم فریبی بوده است سروده شده است و با سابقه رقابت و دشمنی شیخ زین الدین علی کلاه با حافظ و ادامه خصومت وتا سر حد تکفیر وتبعید او ظن ما را متوجه به این شخص معطوف می سازد وایهام بیت هشتم این غزل به شاه شجاع مربوط می شود . حافظ خطاب به شاه شجاع می گوید به شیخ زین الدین وعبدالله اعتماد مکن و (غامل مشو که گربه عابد نماز کرد) ومنظور حافظ از آوردن این تمثیل اشاره به داستان کَبکَنجیر و گربه متعبّد و خرگوش و زاغ در کلیله ودمنه است و همانطور که استاد احمد گلچین معانی در ین باره توضیح داده اند ربطی به عماد فقیه ندارد و عماد فقیه شاعری زبر دست و مورد احترام حافظ وشاه شجاع بوده است و حافظ از اشعار او استقبال کرده وچنانچه در شرح غزلهای سابق گفته شد در پاره یی موارد بین حافظ و عماد رقابت در افرینش یک مضومن موجود بوده ودر موردی شاه شجاع از حافظ پشتیبانی و مضمون اورا فصیح تر دانسته و حافظ از شاه شجاع تشکر کرده است لیکن انتساب داشتن گربه نماز گزار و اعتقاد به شاه شجاع به او به خاطر این موضوع کذب محض است و این توهم از نوشته های بی پایه یی است که در حبیب السیر برای اولین بار آمده است در پایان متذکر می گرددکه تشبیه آستین کوته و دست دراز که نخستین بار در کلام خواجه عبدالله انصاری آمده ، نظامی در مخزن الاسرار چنین به نظو کشیده است :

دست بدار ای فلک رزق ساز زآستی کوته ودست دراز
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی

 
 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

شنبه 19 اردیبهشت 1394  7:04 PM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

تعبیر غزل شماره ۱۳۳: صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد

تعبیر :

کسی با ریا و حیله باب دوستی با شما باز کرده است. تازه اول کار است. از همین جا راهت را عوض کن و به خدا پناه ببر. دست دشمن زود رو می شود. اگر این کار را نکنی در آینده ای نزدیک از کرده ی خود پشیمان می شوی.

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

شنبه 19 اردیبهشت 1394  7:04 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها