معنی لغات غزل 131
تُرک فلک :تاتار فلک ، تاتارهای چپاولگر فلک، کنایه از قوم وحشی مغول که از ترکهای تاتار بودندو در اینجا اضافه تشبیهی است که فلک به ترک یعنی تاتار مغول تشبیه شده که قومی غارتگر بودند ( رجوع شود به ص 128 زیر کلمه یغما.
خوان روزه: سفره طعام روزه .
هلال عید به دور قدح اشارت کرد: نیمدایره ماه نو عید رمضان و روز اول شوال به نیمدایره و لبه قدح شراب اشاره و یادآوری کرد.
ثواب: پاداش ، جزا.
حج قبول:حج مورد قبول ، زیارت مقبول خانه خدا
که خاک میکده عشق را زیارت کرد:که عاشق بود و راه عشق گام نهاد.
مقام: جایگاه اقامت.
باده چون لعل:باده و شراب قرمز .
جوهر عقل:عقل خالص، چکیده عقل.
خم آن ابروام محرابی :انحنای محراب مانند آن ابروان
محراب: جایگاه نماز امام جماعت که سقف آن قوس دار و به شگل کمان و نیمدایره است .
جمّاش: فریبکار ،افسونگر ، شوخ و دلربا، صاحب نگاه شماتتگر .
کاردیده : مجرب ، کارآزموده
بصارت:بینش ، نگاهی از دیدگاه معرفت به جمال و پی بردن به آفریننده زیباییها.
صنعت: هنر.
عبارت : بیان جمله های ادا شده در سخنرانی.
معانی ابیات غزل 131
(1) بیافلک یغما گر چون ترکی غارتگر خوان گسترده روزه را غارت کرد و ماه نو که به لبه نیمدایره قدح شباهت دارد، قدح شراب را یادآوری نمود.
(2) کسی که خاک میکده عشق را زیارت کرد ( به خاکبوسی آستانه عشق روی اردات بر زمین نهاد) ثواب روزه و وقبول زیارت خانه خدارا نصیب خود ساخت.
(3) جایگاه همیشگی ما در گوشه خربات است. خداوند به کسی که این بنا بر پا کرد پاداش نیک عطا فرماید.
(4) بهای شراب سرخ فام ، گوهر عقل است . بدانکه هر کس ، چنین داد وستدی کرد سود برد.
(5) کسی می تواند در برای آن ابروان محرابی شکل نماز گزارد که با خون جگر وضو گرفته و تطهیر کرده باشد.
(6) فریاد که نگاه چشمان فربیکار و شماتتگر شیخ شهر، امروز از روی حقارت و تحقیر به باده نوشان نگریست.
(7) به روی زیبای یار نگاه کن و از دیدگان خود سپاسگزار باش که هر مجرب کار آزموده ،از دیدگاه معرفت به هر چیزی نگاه می کند.
(8)شرح و وصف عشق را از زبان حافظ بشنو نه از بیان واعظ . هر چند که در جمله سازی و عبارت پردازی کوشش بسیار به کار گیرد.
شرح ابیات غزل131
وزن غزل: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لان
بحر غزل : مجتث مثمن مخبون اصلم
*
از آنجایی که شاعر یکرنگ و بی ریای دور وزمان ، حافظ همیشه بر سر عقیده خود پای می فشارد و در هر فرصت مناسب به دفاع از نظریه خود یعنی عشق و دلدادگی و باده نوشی و نظر بازی و احتزاز از ریا کاری و ردوغگویی می پردازد ، برای او یکی از این فرصتهای مناسب ، همه ساله روز عید فطر و پایان ماه رمضان است. حافظ در جای دیگر می فرماید:
ساقی بیار باده که ماه صیام رفت در ده قدح که موسوم ناموس ونام رفت
به نظر می رسد که در یکی از شبهای عید رمضان در زمان حکومت شاه شجاع و به هنگامی که دشمنان تنگ نظر بر علیه اودر نزد شاه بدگویی می کرده اند حافظ با کمال شجاعت این غزل را تأیید نظریه اشراقی و عرفانی خود سروده و در بیت مقطع اشارتی و کنایتی به شاه شجاع دارد که به حرفهای من گوش فرا دار نه حرفهای به ظاهر آراسته واعظ ظاهر الصلاح که حرفهای خود را به عبارات دلسوزانه با تو در میان می نهد .
تصور این نویسنده براین است که منظور حافظ در این بیت از ذکر کلمه واعظ تورانشاه وزیر باشد زیرا این او بود که با همه دوستی که با حافظ داشت به خاطر حفظ مصالح حکومت و به حکم مسؤلیت شغلی ، شاه شجاع را به ترک رویه مشروب خواری علنی و بی اعتنایی به صاحبان شریعت وا داشت . حافظ در یکی دو مورد نیز همین گلایه را با آوردن کلمه واعظ مطرح و از شاه شجاع می خواهد که به راهنماییهای تورانشاه اعتنایی نداشته باشد. پیشنهادی که صورت عمل به خود نگرفت و النّهایه منجر به تبعید حافظ شد.