معانی لغات غزل : (118)
جام : ساغر.
سلطانی جم : پادشاهی جمشید ، شاه باستانی که در افسانه ها به فرمانروایی عادل . مردم دوست شهرت دارد. مدام : پیوسته ، شراب و در اینجا به معنای همیشه است.
آبی که : آب حیاتی که.
خضر : منظور خضر ، یکی از انبیاء بنی اسرائیل است که به چشمه آب حیات دست و با نوشیدن آن به قولی به عمر جاودانی دست یافت و یا مدتی مدیدعمر کرد . سبب نام او به خضر این است که چون از کنار درخت خشکی می گذشت آن درخت سبزو خرم شد .
….که جام دارد:….که در جام موجود است.
سر رشته: سرِنخ ، اختیار
..به جام بگذار: به جام شراب بسپار.
از او نظام دارد: از او سر وسامان و نظم و ترتیب دارد..
ما ومی : ما با می سرو کار داریم. (وَ) حرف ربط و به معنای (با) است.
و زاهدان و تقوی: و زاهدان با تقوی سرو کار دارند.
سرکدام دارد: میل به کدام دارد، به کدام التفات دارد.
دردَور: در زمانه.
بیرون از: غیراز، به جز.
ذکر: یادآوری،
ورد: سخن و شرح دعا.
بر سینه ریش درد مندان : برسینه زخم دار دردمندان عشق.
چاه زنخ : گودی ذِقَن ، سبب زنخدان
معانی ابیات غزل : (118)
(1) کسی که در کف ، جام می دارد، برای همیشه مقام پادشاهی جمشید را در اختیار دارد.
(2) آب حیاتی را که خضر از آن به زندگانی دست یافت ، در میکده و درجام شراب بیاب .
(3) اختیار جان خود را به دست جام بسپار ، زیرا این جام می تواند به زندگیت سرو سامان بخشد.
(4) سرو کار ما با می و زاهدان با زهد و تقوی است تا ببینیم یار به کدام یک گرایش دارد .
(5) کسی که در دور و زمانه به کام دل خود رسیده ، جز این نیست که از لب تو کام بر گرفته است.
( 6) نرگس فریبنده همه راه و روشهای مستی را از حالت چشم زیبایی تو به وام گرفته است .
(7) هر بامداد و شامگاه ، بر زبان دلم ، وصف زیباییهای چهره و زلف تو به مانند وردی جاری است.
(8) بر زخم سینه دردمندان عشق تو ، لعل لبت ( نه مرهم که ) نمک پاش کاملی است .
(9) ای جان من ! روی زیبای تو ، در گودی سبب زنخدان خود دو صد غلام مانند حافظ را در بند دارد.
شرح ابیات غزل (118)
وزن غزل : مفعول مفاعلن فعولن
بحر غزل : هزج مسدّس مقبوض محذوف
*
این غزل یکی از سروده های ایّام شباب شاعر و بر خلاف تفسیر بعضی از حافظ پژوهان محترم فاقد اشارات عرفانی است و انطباق معانی ابیات آن با تعابیر و اصطلاحات صوفیه کاری تصنعی است که با آنچه در ضمیر گوینده ، محرک سرودن شعر شده است انطباق ندارد. شمشیری را که این شاعر بلند پایه بی ریاو با جرأت از جوانی ، از روبه کمر بسته و در این شعر نیز تصویر آن مشهود است ،تا به هنگام مرگ شاعر ، از کمر او باز نشد و در تمام عمر با زاهدان ریایی و خشکه مقدّسان دورو وقشری لفظاً و معناً و عملاً در حال پیکار بود. تشبیه جام شراب به جام جمشید که حافظاز آن به کرات سود می جوید متکی بر داستان دلپذیر کشف شراب در زمان پادشاهی جمشید به نقل از جوامع الحکایات عوفی است و شاعران در طول ایّام ، اصل موضوع جام شراب جمشید و جام جهان نمای جمشید و آیینه اسکندر را در هم ادغام کرده و پس از حافظ دوستداران این شاعر بزرگ به منظور تبرئه او از باده نوشی و تعریف آن ، با تعابیر و اصطلاحات صوفیه منطبق ساخته اند . شاعر در بیت مقطع این غزل اشاره به چاه و دوصد غلام محبوس در آن می کند . باید دانست که در گذشته غلامان و بندگان خطا کار را درچاه و سردابهای تاریک محبوس نگاه می داشتند و نیز می تواند اشاره دوری به حضرت یوسف و چاهی که در آن محبوس باشد.
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی