معاني لغات غزل (107)
حسن: زيبايي جمال.
فزون باد: افزاينده و در حال بيشتر شدن باد.
همه ساله: تمام سال، سراسر سال.
خدمت: بندگي، فرمانبرداري، و در اينجا تعظيم و كرنش معنا ميدهد.
نگون: خم، سرازير، سربه زير.
برآيد: برويد، ازخاك سربر آرد.
نه فتنه تو باشد: مفتون تو نباشد.
ذوفنون: صاحب چندين هنر، پرهنر، متخصص و استاد.
سكون: آرام.
نبادش سرهجر: تاب تحمل دوري نداشته باشد.
حلقه: دايره، انجمن، جرگه.
دون: فرومايه، پست.
معاني ابيات غزل (107)
(1) زيبايي جمال تو پيوسته رو به زيادي و رنگ رويت پيوسته اوقات گلگون و شاداب بادا.
(2) و اميدوارم خيال عشق تو هر روز كه ميگذرد و در سرمن بيشتر شود.
(3) قد همه دلربايان عالم، در پيش قامت تو خميده و بر حال كرنش باد.
(4) هر سروي كه در باغ برويد، در پيش قد رساي الف مانند تو چون نون خميده باد.
(5) چشمي كه مفتون زيبايي تو نباشد چون دانههاي اشك غرق خون بادا.
(6) چشم تو دركار سحر و براي دلربايي مسلط و استاد بادا.
(7) در غم تو هرجا كه دلي هست ناشكيبا وبيآرام باشد.
(8) الهي آن كس كه پذيرنده و آماده دوري و فراق نيست از جرگه وصال تو بيرون باشد.
(9) لب لعل تو كه براي حافظ چون جان عزيز است از لب فرومايگان و نامردمان به دور باد.
شرح ابيات غزل(107)
وزن غزل: مفعول مفاعلن مفاعيل
بحر غزل: هزج مسدس اخرب مقبوض مقصور
*
اين غزل ساده و بيپيرايه، يادگاري از ايام شباب و نوجواني و اوايل دوره شعر و شاعري حافظ است و در آن هيچگونه ايهام و تعبيري ديده نميشود. دربيت مقطع حافظ رندانه معشوق را دعا ميكند ولعل لب او را به خاطر اينكه حكم جان حافظ را دارد دور از دسترس دشمنان ميخواهد و اين دعايي است كه گوينده مآلاً در حق خود هم ميكند.
***
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی