0

غزل ۰۹۱- ای غایب از نظر به خدا می‌سپارمت

 
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

غزل ۰۹۱- ای غایب از نظر به خدا می‌سپارمت

ای غایب از نظر به خدا می‌سپارمت

جانم بسوختی و به دل دوست دارمت

تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک

باور مکن که دست ز دامن بدارمت

محراب ابرویت بنما تا سحرگهی

دست دعا برآرم و در گردن آرمت

گر بایدم شدن سوی هاروت بابلی

صد گونه جادویی بکنم تا بیارمت

خواهم که پیش میرمت ای بی‌وفا طبیب

بیمار بازپرس که در انتظارمت

صد جوی آب بسته‌ام از دیده بر کنار

بر بوی تخم مهر که در دل بکارمت

خونم بریخت و از غم عشقم خلاص داد

منت پذیر غمزه خنجر گذارمت

می‌گریم و مرادم از این سیل اشکبار

تخم محبت است که در دل بکارمت

بارم ده از کرم سوی خود تا به سوز دل

در پای دم به دم گهر از دیده بارمت

حافظ شراب و شاهد و رندی نه وضع توست

فی الجمله می‌کنی و فرو می‌گذارمت

 

 

یک شنبه 29 تیر 1393  12:33 PM
تشکرات از این پست
hadis162
hadis162
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : فروردین 1393 
تعداد پست ها : 658
سه شنبه 5 اسفند 1393  8:18 AM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

شرح غزل ۰۹۱- ای غایب از نظر به خدا می‌سپارمت

معاني لغات غزل (91)
غايب از نظر: به سفر رفته.
پاي خاك: خاك پاي، خاك پاي تو، كلمه پاي مي‌تواند حشو باشد.
محراب ابرو: ابروي محراب مانند.
هاروت: هاروت و ماروت نام دو فرشته گناهكار است كه در قرآن مجيد سورة بقره آيه 96 آمده است كه در زمين در چاه بابل سرنگون و زنداني شدند و در داستانها چنين آمده كه كساني كه مايلند سحر و جادو بياموزند به سر اين چاه مي‌رفته و از اين فرشتگان زنداني دانش اين ترفند را فرا مي‌گرفتند.
پيش ميرمت: پيش تو بميرم.
بيمار بازپرس: از حال بيمار بازپرس.
بربوي: به اميد اين.
بار: اجازه، ادن.
نه وضع تست: درشأن تو نيست، شايسته‌ تو نيست.
فرو مي‌گذارمت: تو را مي‌بخشم، از تو چشم‌پوشي مي‌كنم.


معاني ابيات غزل (91)
(1) اي ناپيدا و دور از ديدگاه ديدگان، تو را به خدا مي‌سپارم. آتش به جانم زدي، با اين حال از دل و جان تو را دوست مي‌دارم.
(2) باور مكن كه تا با كفن به زير خاك نرفته‌ام از دامت تو دست بردارم.
(3) ابروي هلالي و محرابيت را به من نشان بده تا سحرگاهي دستها را به دعا برداشته و برگردن تو بياويزم.
(4) اگر لازم باشد كه سرچاه بابل و نزد هاروت هم بروم مي‌روم (و با آموختن سحر) صدگونه جادو مي‌كنم تا تو را نزد خود آورم.
(5) اي طبيب بي‌وفا در انتظار توام تا از بيمارت حال بپرسي، مي‌خواهم كه در پيش تو بميرم.
(6) از ديدگان صدجوي آب گرداگرد خود روان كرده‌ام، به اميد اينكه بذر مهر و وفا دردل تو كاشته و محبت تو را به خود جلب نمايم.
(7) از ديدگان صدجوي آب گرداگرد خود روان كرده‌ام، به اميد اينكه بذر مهر و وفا در دل تو كاشته و محبت تو را به خود جلب نمايم.
(8)حافظ، گرايش به شراب و محبوب و عياري شايسته حال و شأن تو نيست. به هرحال اين كارها را مي‌كني و من آنها را نديده مي‌گيرم.


شرح ابيات غزل (91)
وزن غزل: مفعول فاعلات مفاعيل فاعلن
بحر غزل: مضارع مثمن اخرب مكفوف محذوف
*
در شرح غزل 90 گفته شد كه اين غزل را حافظ در پاسخ نامه شيخ ابواسحاق سروده و براي او فرستاده است. اين غزل 91 نيز در غياب شاه و به منظور تجديد ارادت و در صورت امكان كسب اجازه و موافقت براي رفتن نزد شاه سروده شده است.
شاعر در بيت هفتم اين غزل مطلبي را كه آرزوي اوست و قبلاً در مقطع غزل 90 نيز به كنايه گفته بود بارديگر در اينجا بازگو كرده است.
درغزل 90 شاعر از زبان محبوب، يعني شاه ابواسحاق خطاب به خود مي‌گويد: اي حافظ كه براي مجلس ما سرود و قول و غزل فرستاده‌يي، سرود مجلس ما همان ذكر خيرتو است و ما هم اشتياق زيارت تو را داريم از اينرو براي تو اسب و قبا مي‌فرستيم تا هرچه زودتر به سوي من بشتابي و در اين غزل هم همين مطلب را صريح و واضح درخواست و كسب اجازه حركت مي‌كند. اين شيوه درخواست غيرمستقيم در مرحلة اول و درخواست‌ صريح‌تر در مرحله بعدي، در ديوان حافظ سابقه دارد. شاعر موقعي كه در شهر يزد به حال تبعيد به سر مي‌برد در غزلي با مطلع (اي فروغ ماه حسن از روي خندان شما) همانطور كه در صفحه 79 اين دفتر در شرح بيت سيزدهم آن بيان شده، از شاه يحيي درقالب تعارف و ايهام تقاضاي مساعدت مالي مي‌كند و چون جوابي و عكس‌العملي از طرف شاه‌يحيي ديده نمي‌شود در غزل ديگر با مطلع (صبا زمنزل جانان نظر دريغ مدار) در بيت ششم و هفتم بالصراحه موضوع را مطرح كرده و مي‌گويد:
مكارم تو به آفاق مي‌برد شاعر

از او وظيفه و زاد سفر دريغ مدار


1- شاعر در بيت سوم از محبوب خود مي‌خوهد كه محراب ابرويش را به او بنماياند تا او در آن محراب دست به دعا برداشته و اين دست به دعا برداشته را در موقع فرود آوردن به گردن دلدار حلقه كند! و اين نحوه دعا كردن و اجر و مزد گرفتن جزئي از حضال رندي حافظ به شمار مي‌رود!
2- در بيت مقطع شاعر به اصطلاح به در مي‌زند تا ديوار بفهمد. به اين معنا كه حافظ از راه خيرخواهي و به صورت مؤدبانه نكات ضعف اخلاقي شاه شيخ ابواسحاق را كه سبب تزلزل در حكومت او شد، به او يادآوري كرده و عياشي و هوسبازي را خلاف مصلحت و موقعيت شاه مي‌داند.
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی

 
 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

دوشنبه 14 اردیبهشت 1394  7:38 PM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

تعبیر غزل ۰۹۱- ای غایب از نظر به خدا می‌سپارمت

تعبیر :

او تو را خیلی دوست دارد و تا زمان مرگ فراموشت نخواهد کرد ولی خود را در مقابلش کوچک نکن. تو هم به او فکر می کنی. مصلحت در این است که یار عشق خود را بروز ندهد و همه چیز را با شوز دل تحمل کند تا تو هم در مراحل عشق به پای او برسی.

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

دوشنبه 14 اردیبهشت 1394  7:38 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها