0

غزل ۰۸۸- شنیده‌ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت

 
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

غزل ۰۸۸- شنیده‌ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت

شنیده‌ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت

فراق یار نه آن می‌کند که بتوان گفت

حدیث هول قیامت که گفت واعظ شهر

کنایتیست که از روزگار هجران گفت

نشان یار سفرکرده از که پرسم باز

که هر چه گفت برید صبا پریشان گفت

فغان که آن مه نامهربان مهرگسل

به ترک صحبت یاران خود چه آسان گفت

من و مقام رضا بعد از این و شکر رقیب

که دل به درد تو خو کرد و ترک درمان گفت

غم کهن به می سالخورده دفع کنید

که تخم خوشدلی این است پیر دهقان گفت

گره به باد مزن گر چه بر مراد رود

که این سخن به مثل باد با سلیمان گفت

به مهلتی که سپهرت دهد ز راه مرو

تو را که گفت که این زال ترک دستان گفت

مزن ز چون و چرا دم که بنده مقبل

قبول کرد به جان هر سخن که جانان گفت

که گفت حافظ از اندیشه تو آمد باز

من این نگفته‌ام آن کس که گفت بهتان گفت

 

 

یک شنبه 29 تیر 1393  12:29 PM
تشکرات از این پست
hadis162
hadis162
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : فروردین 1393 
تعداد پست ها : 658

پاسخ به:غزل ۰۸۸- شنیده‌ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت

۸۸. شنیده‌ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت
• زمان : 01:56
با صدای استاد موسوی گرمارودی 

 

 
 

دریافت فایل
http://rasekhoon.net/media/download/334832/۸۸-شنیده‌ام-سخنی-خوش-که-پیر-کنعان-گفت

شنبه 25 بهمن 1393  10:31 AM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

شرح غزل ۰۸۸- شنیده‌ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت

معاني لغات غزل 88
پيركنعان: حضرت يعقوب پيامبر، پدر حضرت يوسف.
هول: ترس.
حديث هول قيامت: رويداد وحشتناك روز قيامت.
كنايت: كنايه، اشاره.
بريد: پيك، قاصد، سفير.
مقام رضا: سالك عارف درمسير طريقت پس از طي مراحلي به مقام رضا مي‌رسد يعني با تمام وجود خداي قادر را حكيم مطلق دانسته و تسليم خواسته‌هاي او مي‌شود.
شكر رقيب: تسليم و رضا به آنچه رقيب انجام مي‌دهد.
پيردهقان: دهقان پير، دهقان پيري كه شراب مي‌اندازد.
گره به باد مزن: كار بي‌فايده و بيهوده انجام مده.
ز راه مرو: از راه اعتدال خارج مشو، مغرو مشو.
زال: پدر رستم، پدر پير كهنسال، كنايه از دنيا.
مقبل: خوشبخت، صاحب اقبال، سعادتمند.
بهتان: تهمت، نسبت به دروغ دادن به كسي.

معاني ابيات غزل 88
(1) شنيده‌ام پير كنعان سخني دلپذير گفته و گفته است سختي دوري و فراق يار آنچنان نيست كه بتوان بازگو كرد.
(2) شرح حكايت وحشت‌آوري كه واعظ شهر از روز قيامت مي‌داد، گوشه‌يي از دشواريهاي ايام هجران است.
(3) نشاني يار سفر كرده و خبر او را از چه كسي گرفته و باز پرسم؟ چرا كه اخبار قاصد باد صبا به پريشان گويي مي‌ماند و قابل اعتماد نيست.
(4) افسوس كه آن محجوب نامهربان كه با دشمنان، سر دوستي دارد، دوستان خود را چه آسان ترك كرد.
(5) از اين پس من در مقام رضا و تسليم و پذيرش رفتار، مراقب تو هستم، چرا كه دلم به درد دوري تو عادت كرده و از درمان خود چشم پوشيده است.
(6) غم كهنه را با شراب كهنه برطرف كنيد. كه اين سخن دهقان پير است كه گفت تنها بذري كه از آن گياه خوشدلي مي‌رويد شراب كهنه است.
(7) رشته سرنوشت خود را با باد، هرچند كه مطابق ميل تو بوزد گره مزن و اين اندرزي است كه باد براي سليمان مثال زد و به او فهماند.
(8) فريب فرصت و مهلتي كه زمانه در اختيار تو نهاده است مخور. چه كسي به تو اين دلگرمي را داده است كه اين روزگار حيله‌گر پير در فكر نيرنگ با تو نيست.
(9) دم از چون وچرا مزن كه بنده خوشبخت كسي است كه پذيرنده گفته‌ها و دستورات محبوب خود است.
(10) چه كسي به تو گفته است كه من دست از تو برداشته و از انديشه تو برگشته‌ام؟ اين سخن از من نيست و هركس گفته به من تهمت زده است.

شرح ابيات غزل 88
وزن غزل: مفاعلين فعلاتن مفاعلن فع‌لان
بحر غزل: مجتث مثمن مخبون اصلم مسبغ
*
اين غزل همانطور كه درمطلع آن بالصراحه از قول پيركنعان بازگو شده در فراق دوست يعني شاه‌شجاع سروده شده است. غزل مربوط به دوره متواري بودن شاه‌شجاع به منظور تجديد قوا و حمله مجدد به شيراز است و در زمان تسلط شاه‌محمود به شيراز گفته شده و از فحواي مضامين چنين برمي‌آيد كه حافظ اميد بازگشت فاتحانه شاه‌شجاع را از دست داده و در بيم و اميد روزگار مي‌گذرانيده است. از آنجا كه هدف از سرودن غزل، شرح فراق دوست بوده است حافظ سرگذشت يعقوب و يوسف را مدنظر داشته و سخن را از قول حضرت يعقوب شروع مي‌كند. در بيت پنجم شاعر خود را تسليم قضا و قدر و سرنوشت نموده وبا آوردن كلمه (شكر رقيب) حالت بي‌تفاوتي خود را نسبت به شاه محمود حاكم ومسلط بر شيراز اظهار مي‌دارد. ليكن با همه اين بيم و اميدها هنوز در دل خود نور اميد بازگشت شاه را زنده نگه مي‌دارد و در بيت مقطع مطلبي را عنوان مي‌كند كه تكذيب شايعه‌يي است كه حافظ دست از پشتيباني شاه‌شجاع برداشته و در اصطلاح علم بديع با بكار گرفتن صنعت التفات مي‌فرمايد من اين نگفته‌ام و هر كس از قول من گفته تهمت و بهتان به من زده است.
در بيت هشتم شاعر، روزگار غدار مكار را در كلمه (زال) خلاصه مي‌كند و در قالب اندرز به شاه محمود مي‌گويد از فرصتي كه روزگار به تو داده است و موقتاً تو را بر شيراز مسلط نموده مغرور مشو و از حيله و دستان (زال) حذر كن. در اينجا شاعر يك داستان شاهنامه را در يك بيت مي‌گنجاند به اين معنا كه در جنگ رستم و اسفنديار ابتدا اسفنديار بر رستم چيره شد و روزگار و سپهر به او مهلتي داد اما اين مهلت دير نپاييد زيرا رستم از زال كمك خواست و او با كمك سيمرغ تيري از چوب گز ساخته و به رستم تعليم مي‌دهد كه آن را به چشم اسفنديار بزند و همين مهلت سپهربه ضرر اسفنديار تمام شده از اثر حيله زال پير از پاي درمي‌آيد. حافظ مي‌خواهد به شاه‌محمود بفهماند كه آخر و عاقبتكارتو هم دست كمي از اسفنديار ندارد و از قضا اين پيش‌بيني درست از آب درآمده و شاه شجاع مجدداً به شيراز و سلطنت دست مي‌يابد.
تشبيه جهان پير و مكار به زال را خاقاني چنين آورده است:
از خون دل طفلان سرخاب رخ‌آميزد

اين زال سپيد ابرو وين مام سيه پستان

***

شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی

 
 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

دوشنبه 14 اردیبهشت 1394  7:05 PM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:غزل ۰۸۸- شنیده‌ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت

تعبیر :

تهمتی به شما زده اند که از طرف دشمن است.درد هجر بزرگی را تحمل می کنید. اما تن به رضای خداوند دهید. مطمئن باشید جواب خوبی ها و ثوابی را که کرده اید در جایی دیگر خواهید گرفت. حرف های خود را بر اساس فرض و شک نزنید که بر علیه خودتان استفاده می کنند. بذر وبی بکارید تا شاهد رویش خوبترین ها باشید.

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

دوشنبه 14 اردیبهشت 1394  7:06 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها