0

غزل ۰۸۵- شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت

 
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

غزل ۰۸۵- شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت

شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت

روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت

گویی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بود

بار بربست و به گردش نرسیدیم و برفت

بس که ما فاتحه و حرز یمانی خواندیم

وز پی اش سوره اخلاص دمیدیم و برفت

عشوه دادند که بر ما گذری خواهی کرد

دیدی آخر که چنین عشوه خریدیم و برفت

شد چمان در چمن حسن و لطافت لیکن

در گلستان وصالش نچمیدیم و برفت

همچو حافظ همه شب ناله و زاری کردیم

کای دریغا به وداعش نرسیدیم و برفت

 

 

یک شنبه 29 تیر 1393  11:55 AM
تشکرات از این پست
hadis162
hadis162
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : فروردین 1393 
تعداد پست ها : 658

پاسخ به:غزل ۰۸۵- شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت

۸۵. شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت
• زمان : 01:10

با صدای استاد موسوی گرمارودی 

 

 

 

شنبه 25 بهمن 1393  10:23 AM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

شرح غزل ۰۸۵- شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت

معانی لغات غزل (۸۵)
شربت: نوشیدنی شیرین.
پیکر: بدن، بدنه، جسم.
مه پیکر: ماه مانند، به شکل ماه.
گوئی: تو می‌گویی.
فاتحه: فاتحه‌الکتاب، اولین سوره قرآن مجید، گشاینده، نصرت دهنده.
بس‌که: بسیار شد که، بسیار اتفاق افتاد که.
حرزیمانی: دعاهایی که حضرت رسول اکرم (ص) درسفر یمن به حضرت علی علیه‌السلام تعلیم داد.
سوره اخلاص: سوره قل‌هوالله.
دمیدیم: فوت کردیم، با هوای دهان به سوی او فرستادیم.
عشوه: فریب.
عشوه می‌داد: فریب می‌داد.
عشوه خریدیم: فریب را پذیرا شدیم، گول خوردیم.
چمان: خرامان.
شد چمان: خرامان شد.
نچمیدیم: قدم نزدیم.
وداع: تودیع، خداحافظی، بدرقه.

معانی ابیات غزل (۸۵)
(۱) از لب لعل فام او شربتی نچشیدم و رفت. روی چون ماه او را سیر ندیدیم و رفت.
(۲) گویا از مصاحبت با ما کاملاً خسته شده بود. بارخود را بست و چنان رفت که به گردش نرسیدیم.
(۳) (پیش از این) بسیار اتفاق افتاد که به هنگام سفر، سوره فاتحه‌ و دعای حرز یمانی و بدنبال آن سوره اخلاص خواندیم و بر او دمیدیم و او به سفر رفت.
(۴) ما را فریب می‌داد که از حوزه ارادت و دوستی دور نخواهم شد. دیدی که چگونه فریب خوردیم و او رفت؟
(۵) در چمن زیبایی و لطافت پرورش و رشد یافت و ما در باغ پرگل وصالش گامی نزدیم و او رفت.
(۶) مانند حافظ سراسر شب گریه و لا به کردیم که افسوس او رفت و ما موفق به خداحافظی با او نشدیم.

شرح ابیات غزل (۸۵)
وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلات
بحر غزل: رمل مثمن مخبون مقصور
*
قرائن چندی در دست است که حافظ به هنگام مسافرتهای شاه‌شجاع به ویژه در سالهای اول سلطنت او جزء بدرقه کنندگان بوده و در طول مسافرت نیز با او مکاتبه داشته است. این غزل به هنگام مسافرت شاه‌شجاع به عزم اصفهان و تبریز سروده شده و همانطور که ازمفاد ابیات غزل برمی‌آید خواجه حافظ موفق به بدرقه شاه نشده و به ظن قوی بعداً این غزل را به هنگام مکاتبات فیمابین برای شاه ارسال نموده است.

****
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالیان

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

دوشنبه 14 اردیبهشت 1394  6:56 PM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

تعبیر غزل ۰۸۵- شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت

تعبیر :

قدر چیزی را که داشته ای ندانستی. حالا که از دستداده ای افسوس می خوری چرا خوب رفتار نکردی و او رنجیده خاطر از پیش تو رفت. غرورت را کنار بگذر باز هم پیش قدم شو تا به وصالش برسی. لطف خداوند باز هم شامل حالت می شود.

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

دوشنبه 14 اردیبهشت 1394  6:56 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها