0

غزل ۰۸۱- صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت

 
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

غزل ۰۸۱- صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت

صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت

ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت

گل بخندید که از راست نرنجیم ولی

هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت

گر طمع داری از آن جام مرصع می لعل

ای بسا در که به نوک مژه‌ات باید سفت

تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد

هر که خاک در میخانه به رخساره نرفت

در گلستان ارم دوش چو از لطف هوا

زلف سنبل به نسیم سحری می‌آشفت

گفتم ای مسند جم جام جهان بینت کو

گفت افسوس که آن دولت بیدار بخفت

سخن عشق نه آن است که آید به زبان

ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شنفت

اشک حافظ خرد و صبر به دریا انداخت

چه کند سوز غم عشق نیارست نهفت

 

 

یک شنبه 29 تیر 1393  11:39 AM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

غزل ۰۸۱- صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت با صدای استاد گرمارودی

۸۱. صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت 
• زمان : 01:26 
با صدای استاد موسوی گرمارودی 

 

 

 

 

دریافت فایل 
http://rasekhoon.net/media/download/334839/۸۱-صبحدم-مرغ-چمن-با-گل-نوخاسته-گفت/

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

دوشنبه 6 بهمن 1393  9:46 AM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

شرح غزل ۰۸۱- صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت

معانی لغات غزل(۸۱)

مرغ چمن: کنایه از بلبل است.
نوخاسته: نوشکفته، تازه به دوران رسیده.
سخن سخت: گفتار خشن، سخن بدون ملاحظه و پروا.
جام مرصع: جام جواهرنشان، کنایه از لب و دهان و دندان معشوق است که لبها به رنگ لعل و به زیور دندانها به صورت مرصع آراسته شده است.
در: نوعی از احجار کریمه و کنایه از اشک چشم است.
سفتن: سوراخ کردن.
میخانه: میکده، جایگاه پیر و مراد و مرشد کامل، باطن عارف کامل.
گلستان ارم: باغ ارم، باغی بزرگ به نام ارم که مقر حاکمان وقت شیراز بوده و به ظن قوی باغ ارم فعلی درمحوطه همان گلستان ارم بنا شده است.
زلف سنبل: زلف گل سنبل
مسند جم: تخت جم، مقر و جایگاه جمشید.
نیارست: نتوانست.


معانی ابیات غزل (۸۱)

(۱) بامدادان بلبل با گل نوشکفته گفت کمتر به خود ببال که دراین باغ چه بسیار گلهای همسان تو شکفته است.
(۲) گل با خنده خود چنین فهماند که ما از حرف راست نمی‌رنجیم اما هیچ عاشقی با معشوق خود با لحن تند و خشن صحبت نداشته است.
(۳) اگر از آن (لب و دندان چون) جام جواهرنشان توقع باده گلگون (بوسه) داری بایستی چه بسیار دردانه (اشک) را با نوک مژه‌ سوراخ کنی.
(۴) کسی که چهره برخاک درمیخانه، (جایگاه پیرمراد) نساید هرگز از محبت بهره و بویی نبرده و نخواهد شنید.
(۵) و (۶) دیشب درگلستان ارم به هنگامی که نسیم ملایم سحری با زلف سنبل بازی می‌کرد، از گلستان ارم و جایگاه جم پرسیدم که جام جهان‌بینت چه شد؟ پاسخ داد که افسوس که آن دولت بیدار به خواب ابدی فرو رفت.
(۷)شرح عشق آنچنان نیست که زبان از عهده وصف آن برآید، ساقی می‌ بیاور و به این گفت و شنود پایان ده.
(۸) حافظ با اشک چشم روان خود دست از خرد و شکیبایی کشید چرا که نتوانست سوز غم عشق خود را پنهان نگاهدارد.


شرح ابیات غزل (۸۱)

وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلات
بحر غزل: رمل مثمن مخبون مقصور
*

اوحدی‌مراغه‌یی:

درفراق تو مرا هیچ نه خورد است و نه خفت
تا تو بازآیی از آنجا که نمی‌یارم گفت
به ظن قوی این غزل پس از فرار شیخ ابواسحاق و قبل از دستگیری و قتل او و در اوایل تسلط امیر مبارز‌الدین به شیراز و پیش از آنکه این حاکم سخت‌گیر کاملاً براوضاع مسلط شود سروده شده است.
حافظ دربیت اول و دوم ایهامی به حاکم جدید و مسلط یعنی امیر مبارز‌الدین بدین معنا دارد که از پیروزی خود مغرور مباش که چه بسیار چون تو گل تازه شکفته در این باغ شکفته و پژمرده شده است. سپس شاعر خطاب به خود و در کمال نومیدی می‌گوید که اگر هنوز در آرزوی دیدار شیخ ابواسحاق و رجعت آن دوره طلایی هستی باید مدتهای مدید با نوک مژه‌ات مروارید اشک خود را سوراخ کنی و این تشبیه تعلیق به امر محال، دلیل بر این است که حافظ از بازگشت مجدد شاه ابواسحاق کاملاً نومید بوده است، هرچند که به زنده بودن او آگاهی داشته است. این نومیدی در ابیات پنج و شش به طور وضوح و با عبارتی صریح‌تر بار دیگر تکرار می‌شود. حافظ می‌فرماید: دیشب درگلستان ارم یعنی درکاخ سلطنتی شاه شیخ ابواسحاق به آن تالار شاه‌نشین شاه جمشید شوکت گفتم: آن جام جهان‌بین و قدرت و تسلط تو بر کشور کجا رفت؟ پاسخ داد که دولت مضمحل شد.
آنگاه شاعر درکمال افسردگی و نومیدی خطاب به ساقی دربیت هفتم می‌گوید شرح این حادثه را نمی‌توان واضحتر و صریحتر از این گفت و به ساقی خطاب می‌کند که باده پیش‌آر و این گفت و شنود را کوتاه کن که به مصلحت وقت وزمانه نیست و در این بیت ایهامی نهفته که شاعر از طرف امیر مبارز‌الدین نسبت به خود که از طرفداران شاه ابواسحاق بوده است احساس خطر کرده و مایل نیست دراین باره بیشتر از این سخنی به زبان آورد. در بیت مقطع غزل از اینکه شاعر این چنین بی‌تابی از خود نشان داده است تلویحاً پوزش خواسته و می‌فرماید که کاسه صبرم لبریز شده بود، به ناچار با پشت پا زدن به عقل و صبر این غزل را سرودم و گوشه‌یی از اوضاع را شرح دادم.
درپایان لازم به توضیح است که به موجب آنچه از خلال مندرجات تاریخی آن زمان مستفاد می‌شود مقر سلطنتی شاه شیخ ابواسحاق در باغی به نام گلستان ارم بوده که در همین محوطه فعلی باغ ارم شیراز واقع بوده و بعدها به کرات توسط قدرتهای محلی دست به دست شده و تغییر صورت یافته تا به صورت فعلی درآمده و در هر زمان نام اولیه خود یعنی (ارم) را حفظ کرده است.

****
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالیان

 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

دوشنبه 14 اردیبهشت 1394  6:35 PM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

تعبیر غزل ۰۸۱- صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت

تعبیر :

از حرف سنجیده و درست ناراحت نشو. بدان که مصلحتتورا می خواهند هر چند که فکر کنی کسی درکت نمی کند. کاری را که اصرار به انجام آن داری عاقبت خوشی ندارد. در افکارت تجدید نظر کن. مشورت با اهل فن به تو کمک می کند، خر در کنار صبرنیازهای تو را نیز برطرف می سازد.

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

دوشنبه 14 اردیبهشت 1394  6:36 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها