معانی لغات غزل (۸۰)
عیب: نقص، ننگ، بدنامی، آهو.
خود را باش: به خود بنگر، خود را نگهداری کن.
عاقبت کار: پایان کار، کنایه از روز جزاست.
خانه عشق: جایگاه راز و نیاز با معبود.
سروخشت: سربه خشت لحد گذار، سرت را به خشت بزن.
سابقه لطف ازل: استمرار لطف ازلی الهی، لطف قدیمی و ازلی خداوندی که شامل حال بندگان است.
خلوت تقوی: گوشه پرهیزکاری، کنایه از مرز تقوی و پا بیرون نهادن از آن است.
روز اجل: به هنگام فرا رسیدن مرگ.
معانی ابیات غزل (۸۰)
(۱) ای زاهد پاک سرشت!! بدیها و بدنامیهای رندان را برملا و آنها را شماتت مکن که گناه دیگران را به پای تو نمینویسند.
(۲) من اگر بدم یا نیکم، تو در خود بنگر و خویشتن را نگهدار که آخر سر، هرکسی کشته خود را درو خواهد کرد.
(۳) مردمان، چه هشیار چه مست در راه رسیدن به محبوب در تکاپویند و همه جا، چه مسجد چه کنیسه جایگاه راز و نیزا با اوست (فرقی نمیکند).
(۴) سر من به حالت تسلیم و رضا برخشت درمیکدهها فرود میآید (حال اگر) مدعی درک این معنا و فهم این مطلب نمیکند چه بهتر که سر به خشت بسپارد.
(۵) مرا از لطف ازلی و مستمر آفریدگار توانا نومید مگردان. داوری تو درپشت پرده روز حساب، از نیکیها و بدیها برچه پایه و میزان استوار است؟
(۶) تنها من نیستم که از خلوت تقوا و جاده پرهیزکاری به درو به دور افتادهام، پدر من، آدم ابوالبشر هم به همین گناه از بهشت جاویدان به دور افتاد.
(۷) ای حافظ اگر به هنگام مرگ به خرابات رفته و جامی درکشی بی هیچ عذابی یکسره در بهشت جاویدان چشمخواهی گشود.
شرح ابیات غزل (۸۰)
وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلات
بحر غزل: رمل مثمن مخبون مقصور
*
خواجوکرمانی:
منزل ار یار قرین است چه دوزخ چه بهشت
سجده گه گر به نیاز است چه مسجد چه کنشت
این غزل را حافظ در استقبال غزل خواجو سروده و از آنجا که اعمال و رفتا رو تنقیدات ناهنجار و زشت زاهدان قشری، این عارف دریادل و بصیر را همیشه در حالت اعتراض و مقابله با آنها نگاه میداشته، تاروپود این غزل را هم با جوهر افکار وعقاید خود منقش و غزلی را ساخته و پرداخته که به صورت مجموع و یکجا و دربست به حالت ضربالمثل درآمده است. و در مواردی که سخن و کلام اقتضا کند از طرف گوینده به عنوان شاهد کلام خوانده میشود و این شیرینکاری از نوادری است که ریشه در صدق و اصالت نظریه و گفتار شاعر دارد.
۱- بیت اول تلمیح است به آیه شریفه ۱۶۴ سوره انعام و موارد مشابه به آن:(… وَلاتکْسِبُ کُلَّ نَفْسٍ اِلا عَلَیْها وَلاتَزِرُ وازِرَهً وِزَرً اُخْری…) یعنی هیچ کس کاری جز بر ضرر خویش نمیکند و هیچ باربرداری بار دیگری را برنمیدارد… و حافظ شروع غزل را طنز و تعریض در به کاربردن ترکیب وصفی پاکیزه سرشت! برای زاهد شروع و حاصل اعتراض خود را به آیه شریفه مذکوره بالا متکی میسازد و به دنبال مطلب در بیت دوم به او میگوید: تو برو و خود را نگاه کن و در فکر اعمال خود باش که هرکسی کشته خود را میدرود. توضیحاً کلمه (باش) مصطلح زبان محاوره و معنای آن (تماشا کن) میباشد. بطور مثال گفته میشود: این را باش. یعنی این را نگاه کن. و منظور شاعر این است که ای زاهد پاکیزه سرشت!! به کار مردم چه کاری داری؟ به اعمال خود بنگر. این مضمون را قبل از حافظ، نظامی گنجوی درشرفنامه چنین آورده است:
اگر نیکم وگر بدم درسرشت
قضای تو این نقش در من نوشت
در بیت سوم، شاعر به منظور ذکر دلیل و تفهیم زاهد میفرماید: هر کسی در هر حالی که هست چه هشیار و چه مست درصدد دسترسی به محبوب خود بوده و مکان راز و نیازا یعنی مسجد یا کلیسا چندان در نفس امر ذی مدخل نیست. و در بیت چهارم درثابت قدمی به عقیده خود ابرام نموده و به مدعی یا زاهد پاکیزه سرشت! میگوید اگر معنی کلام مرا نفهمیدی برو بمیر و سرت را به خشت لحد بگذار.
در بیت پنجم این غزل که به عقیده این بنده درجای مناسب خود قرار ندارد شاعر خطاب به زاهد میفرماید نخواسته باش که با برداشت غلط خود از شریعت مرا از لطف پروردگار نومیدسازی و تو با چه معیار و مقیاسی خوبی و بدی را میسنجی و چه اطلاعی را نحوه رفتار پرودگار در پس پرده روز حساب داری که چنین پیش داوری میکنی؟ بعد در بیت ششم حال خود را با آدم ابوالبشر مقایسه کرده و خود را مجبور میداند نه مختار و غزل را با طنز زیبایی به پایان میبرد. حافظ درمقطع غزل میگوید: ای حافظ هر زمان خواستی بمیری سری به خرابات زده جامی بنوش و مطمئن باش که بدون عذاب فشار قبر و حشر و نشر و سؤال موقعی که سراز خمار مستی برداشتی مشاهده میکنی که در بهشت هستی.
***
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالیان