0

مبحث پنجاه و هفتم طرح صالحین: حضرت علی (ع)

 
rosesorkh
rosesorkh
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : تیر 1393 
تعداد پست ها : 504

پاسخ به:مبحث پنجاه و هفتم طرح صالحین: حضرت علی (ع)

امام علی (ع)  ملاک حق و حقیقت

حق و حقیقت زیباترین واژه برای انسان های آرمان خواه است. اما این واژه با معیارهای مختلف سنجیده می شود و در طول تاریخ اختلافات بسیاری بر سر میزان و ملاک آن بوده است. از دیدگاه پیامبر اسلام(ص)، ملاک حق و حقیقت علی(ع) است از اینرو می فرمایند: حق با علی است و علی با حق. هرجا علی هست، حق همان جاست و هرجا حق و حقیقتی هست، علی آنجاست. یعنی علی(ع) چنان پایبند حق است که حق بی او معنا ندارد.

قلب، مهمانخانه نیست که آدم ها بیایند

دو سه ساعت یا دو سه روز توی آن بمانند و بعد بروند...

قلب، لانه ی گنجشک نیست که در بهار ساخته می شود

و در پاییز باد آن را با خودش می برد...

قلب؟ راستش نمی دانم چیست!

اما این را می دانم که فقط جای آدم های خیلی خوب است 

یک شنبه 29 تیر 1393  6:02 PM
تشکرات از این پست
zahra7720 Beshkan
taha25
taha25
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1393 
تعداد پست ها : 1411
محل سکونت : آذربایجان شرقی

شگفت انگيزترين دوره زندگى امام على (ع )

شگفت انگيزترين دوره هاى زندگى على (ع ) در حدود 45 ساعت است ، على (ع ) يك دوره زندگى دارد از تولد تا بعثت پيامبر (ع )، از بعثت پيامبر(ص ) تا هجرت دوره دوم زندگى ايشان شروع مى شود، از هجرت تا وفات پيامبر(ص ) تا خلافت خودش در طول اين 25 سال يك شكل ديگرى دارد و در همه دوره خلافت چهار ساله و نيمه اش باز زندگى على (ع ) يك دوره ديگر است و يك دوره هم دارد كه اين دوره كمتر از دو شبانه روز است و اين دوره شگفت انگيزترين دوره هاى زندگى على (ع ) است يعنى فاصله ضربت خوردن تا وفات .
انسان كامل بودن على (ع )، اين جا ظاهر مى شود يعنى در لحظاتى كه مواجه با مرگ شده است ، يكى از معيارهاى انسان كامل اين است كه عكس العملش در مواجهه با مرگ چگونه است عكس العمل على (ع ) در مواجهه با مرگ ، اولين عكس العملش اين بود كه ضربت به فرق مباركش ‍ وارد شد دو جمله از او شنيده شد:
1 اين بود كه فرمودند: اين مرد را بگيريد. 2 اين بود كه فرمودند فزت و رب الكعبه قسم به پروردگار كعبه كه رستگار شدم ، به شهادت نايل شدم ، شهادت براى من رستگارى است .

نهج البلاغه صبحى صالح كلام 23 و ص 378

"دسترسی سریع"برای حسینیان عزیزراسخونی:

۩۞۩ منتظر حضور گرم شما در هیت حسینی راسخون هستیم ۩۞۩

یک شنبه 29 تیر 1393  6:16 PM
تشکرات از این پست
zahra7720 Beshkan
taha25
taha25
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1393 
تعداد پست ها : 1411
محل سکونت : آذربایجان شرقی

طبيب نااميد شد

على (ع ) را آوردند و در بستر خواباندند. طبيعى است به نام اسيد بن عمرو،
كه از تحصيل كرده هاى جندى شاهپور و عرب بوده و در كوفه مى زيسته را براى معاينه زخم اميرالمؤ منين (ع ) مى آورند، اين مرد با وسايلى كه آن روز داشتند معاينه كرد، درك كرد كه زهر وارد خون حضرت شده است كه ديگر اظهار عجز كرد و عرض كرد: يا اميرالمؤ منين (ع ) اگر وصيتى داريد وصيت خودتان را بفرماييد. خود آن لعين ازل و ابد وقتى كه ام كلثوم مى رود سراغش و شروع مى كند به او بدگويى كردن كه پدر من با تو چه كرده بود كه چنين كارى را كردى و بعد وقتى كه مى گويد كه اميدوارم كه پدرم سلامتى خودش را باز يابد و روسياهى براى تو بماند. تا اين جمله را ام كلثوم گفت ، او شروع كرد به حرف زدن ، گفت : خاطرت جمع باشد من اين شمشير را به هزار درهم يا دينار خريدم و هزار درهم يا دينار داده ام كه اين را مسمومش كرده اند و سمى به اين شمشير ماليده ام كه نه تنها بر فرق پدرت كه اگر بر سر تمام اهل كوفه يك جا وارد مى شد، هلاك مى شدند. مطمئن باش كه پدرت ديگر نمى ماند

نهج البلاغه صبحى صالح كلام 23 و ص 378

"دسترسی سریع"برای حسینیان عزیزراسخونی:

۩۞۩ منتظر حضور گرم شما در هیت حسینی راسخون هستیم ۩۞۩

یک شنبه 29 تیر 1393  6:17 PM
تشکرات از این پست
zahra7720
taha25
taha25
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1393 
تعداد پست ها : 1411
محل سکونت : آذربایجان شرقی

سفارش امام (ع ) به امام حسن (ع )

ولى شگفتى هاى على هر چه بيشتر، معجزه هاى انسانى على در اين جا بروز مى كند برايش غذا آوردند غذا كه نمى تواند بخورد شير مى آوردند، مقدارى از شير مى نوشد و جزء وصايايش مى فرمايد: با آن اسيرتان خوش ‍ رفتارى و مدارا كنيد، وصيت مى كند او اولاد عبدالمطلب پس از وفات من مبادا در ميان مردم بيفتيد و بگوييد اميرالمؤ منين اين طور شدند و فلان كس محرك بوده است و اين و آن را متهم كنيد، خير نمى خواهد دنبال اين حرفها برويد قاتل من يك نفر است . به امام حسن (ع ) فرمود: فرزندم حسن ، اين يك ضربت بيشتر به پدر شما نزده و اين دو ضربت نزده است . بعد از من اختيار با خودت ، اگر مى خواهى آزادش كن و اگر مى خواهى قصاص كن . توجه داشته باش او به پدر تو يك ضربت زده است فقط يك ضربت به او بزنيد اگر كشته شد، و اگر هم نشد نشد، باز هم سراغ اسيرش ‍ را مى گيرد، آيا به او غذا داده ايد، رسيدگى كرده ايد؟ اينگونه بود رفتارش ‍ با دشمن ، اين است كه مولانا مى گويد:

در شجاعت شير ربانيستى
در مروت خود كه داند كيستى

اين مردانگى ها و انسانيت هاى على است ، در بستر افتاده است ساعت به ساعت حالش بدتر مى شود، سموم بيشتر روى بدن مقدس على (ع ) اثر مى گذارد، اصحاب مى آيند لبهاى على (ع ) خندان و شكفته است مى گويد: (والله ما فجاءنى من الموت وارد كرهنه ، ولا طالع انكرته و ماكنت كفارب ورد، وطالب وجد؛ وما عند الله خيرللابرار).
به خدا قسم آنچه كه به من وارد شده است چيزى كه بر من ناپسند باشد نيست ، ابدا اين مرگ و شهادت در راه خدا براى من يك امرى است كه آرزوى هميشه من بوده و اين چه بهتر، كه در حال عبادت باشد بعد يك مثلى را على آورده است كه عرب با آن خيلى آشنا بوده است . عرب در بيابان ها كه زندگى مى كرد، تفريحى زندگى مى كرد هر جا آب و علف بود، همان جا مى ماند و بعد كه تمام مى شد مى رفتند جاى ديگر و گاهى كه گرم بود شبها مى رفتند براى پيدا كردن يك نقطه اى كه آن جا آب داشته باشد و. على (ع ) در اين كلامش به اصحابش مى فرمايد: مثل من مثل عاشقى است كه به معشوق خودش رسيده است مثل من مثل آن كسى است كه در تاريكى شب دنبال آب مى گردد و ناگهان آب را پيدا مى كند چه سرورى به او دست مى دهد چه نيكو سروده است حافظ:

چه مبارك سحرى بود و چه فرخنده شبى
آن شب قدر كه اين تازه براتم دادند
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
اندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند

كه شاعر جمله (فزت ورب الكعبة ) را مى گويد.

 

نهج البلاغه صبحى صالح كلام 23 و ص 378

"دسترسی سریع"برای حسینیان عزیزراسخونی:

۩۞۩ منتظر حضور گرم شما در هیت حسینی راسخون هستیم ۩۞۩

یک شنبه 29 تیر 1393  6:19 PM
تشکرات از این پست
zahra7720 Beshkan omiddeymi1368
taha25
taha25
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1393 
تعداد پست ها : 1411
محل سکونت : آذربایجان شرقی

وصيت على (ع ) به امام حسن (ع )

اولاد على (ع ) خاموش نشسته و در حالى كه غم و اندوه گلوى آنها را فشار مى داد به سخنان دلپذير و جان پرور آن حضرت گوش مى دادند، تا اين قسمت از وصيت على (ع ) درس اخلاق و تربيت بود كه عمل بدان هر فردى را به حد نهايى كمال مى رساند آن حضرت اين قسمت از وصيت خود را با جمله لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم به پايان رسانيد و آنگاه از هوش رفت و پس از لحظه اى چشمان خدا بين خود را نيمه باز كرد و فرمود: اى حسن سخنى چند هم با تو دارم ، امشب آخرين شب عمر من است چون در گذشتم مرا با دست خود غسل بده و كفن بپوشان و خودت مباشر اعمال كفن و دفن من باش و بر جنازه من نماز بخوان و در تاريكى شب دور از شهر كوفه جنازه مرا در محلى گمنام به خاك سپار تا كسى از آن آگاه نشود.
عموم بنى هاشم مخصوصا خاندان علوى در عين خاموشى گريه مى كردند و قطرات اشك از چشمان آنها بر گونه هايشان فرو مى غلطيد، حسن (ع ) كه از همه نزديك تر نشسته بود از كثرت تاءثر و اندوه امام (ع ) را متوجه حزن و اندوه خود نمود، على (ع ) فرمود: اى پسرم صابر و شكيبا باش و تو و برادرانت را در اين موقع حساس به صبر و بردبارى توصيه مى كنم .
سپس فرمود: از محمد هم مواظب كنيد او هم برادر شما و هم پسر پدر شما است و من او را دوست دارم

 

بحارالانوار، ج 42

"دسترسی سریع"برای حسینیان عزیزراسخونی:

۩۞۩ منتظر حضور گرم شما در هیت حسینی راسخون هستیم ۩۞۩

یک شنبه 29 تیر 1393  6:26 PM
تشکرات از این پست
zahra7720 Beshkan omiddeymi1368
nargesza
nargesza
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 10707
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مبحث پنجاه و هفتم طرح صالحین: حضرت علی (ع)

همیشه امام علی رو بیشتر دوست داشتم به خاطر مظلومیتش امام علی واقعاً اول مظلوم عالم بودند .......

یک شنبه 29 تیر 1393  6:42 PM
تشکرات از این پست
zahra7720 Beshkan omiddeymi1368
taha25
taha25
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1393 
تعداد پست ها : 1411
محل سکونت : آذربایجان شرقی

سخنان خضر نبى بعد از شهادت على (ع )

كلينى و ابن بابويه و ديگران به سندهاى معتبر روايت كرده اند كه در روز شهادت حضرت اميرالمؤ منين (ع ) صداى شيون از مردم بلند شد، مردم را دهشت عظيم عارض شد، مانند روزى كه حضرت رسالت (ص ) از دنيا مفارقت نمود، در آن حال حضرت خضر(ع ) به صورت مرد پيرى تند آمد و مى گريست و مى گفت : انا لله و انا اليه راجعون ، گفت : امروز منقطع شد خلافت پيغمبر، پس ايستاد بر در خانه اى كه حضرت اميرالمؤ منين (ع ) در آن خانه بود گفت : خدا رحمت كند شما را اى ابوالحسن ، تو بودى كه اسلام تو از همه پيشتر بود و ايمان تو از همه خالص تر بود و ترس تو از خدا از همه بيشتر بود و مشقت تو در راه خدا از همه عظيم تر بود، محافظت حضرت رسالت از همه بيشتر كردى ، امانت تو بر اصحاب آن حضرت بيشتر بود، مناقب تو از همه فاضل تر بود، سوابق تو از همه گرامى تر بود، درجه تو از همه بلندتر و قرابت تو با حضرت رسالت (ص ) از همه بيشتر و شبيه ترين مردم بودى به آن حضرت در سيرت و طريقه و اطوار و گفتار و كردار، و منزلت تو نزد آن حضرت از همه شريف تر بود، گرامى ترين مردم نزد او بودى .
پس خدا تو را جزاى خير دهد از اسلام و از رسول خدا (ص ) و از مسلمانان ، قوى بودى در وقتى كه اصحاب او ضعيف شدند، مردانه به جهاد رفتى در وقتى كه ايشان ترسيدند، قيام به حق نمودى در هنگامى كه ايشان سستى ورزيدند، از طريقه رسول خدا(ص ) به در نرفتى وقتى كه هر يك از اصحاب او به راهى رفتند، خليفه حق آن حضرت بودى بى منازعه ، و تذلل ننمودى به رغم انف منافقان و خشم كافران و نخواستن حسد بران و كينه منافقان ، پس قيام به حق نمودى بعد از آن حضرت در وقتى كه ديگران ترسيدند، و حق را بيان كردى در وقتى كه ديگران عاجز شدند، به نور خدا در راه دين راه رفتى در هنگامى كه ديگران به نادانى ايستادند، و اگر متابعت تو مى نمودند هدايت مى يافتند، صداى تو از همه پس تر بود و در پيشى گرفتن در خيرات از همه بلندتر بودى ، كلام تو از همه كمتر بود، سخن تو از همه راست تر بود. راءى تو از همه بزرگ تر بود، دل تو از دل هاى ديگر شجاع تر بود، يقين تو از همه سخت تر بود، عمل تو از همه نيكوتر بود، به همه امور از همه كس داناتر بودى ، به خدا سوگند كه از براى دين پادشاهى بودى ، از براى مؤ منان پدر مهربان بودى در وقتى كه عيال تو گرديدند.
پس برداشتى از دوش هاى ايشان بارهاى گران را كه تاب برداشتن آن نداشتند، حفظ كردى هر چه را ضايع گذاشتند و رعايت كرديد هر چه را مهمل گذاشتند، بلند شدى در وقتى كه ايشان پست شدند، صبر كردى در وقتى كه ايشان جزع كردند، دريافتى هر چه را ايشان تخلف از آن ورزيدند، از بركت تو يافتند آن چه را گمان نداشتند، بودى و بر كافران عذابى ريزنده براى مؤ منان بودى باران رحمت و فراوانى نعمت ، پس ‍ پرواز كردى به رياض جنت با آزارها كه به تو رسيد از منافقان ، و فايز شدى به عطاها و بركت هاى اين امت . سوابق ايشان را تو ضبط كردى ، فضايل ايشان را تو بردى ، تندى تو در دين خدا به كندى بدل نشد و دل تو هرگز به سوى باطل ميل نكرد، بينايى تو ضعيف نشد و جبن در نفس تو راه نيافت ، هرگز خيانت نكردى ، در شدت ايمان و يقين مانند كوه كه بادهاى تند آن را به حركت نمى آورد، هيچ چيز آن را بر نمى كند از جا.
بودى چنان چه حضرت رسول (ص ) در حق تو گفت : كه ضعيف بودى در بدن خود و قوى بودى در امر خدا، متواضع بودى در نفس خود، عظيم بودى نزد خداى تعالى ، كسى در تو عيبى نديد، كسى از تو اميد جانب دارى نداشت ، تواناى عزيز نزد تو ضعيف و ذليل بود تا آن كه حق را از او مى گرفتى ، در احقاق حق دور و نزديك نزد تو مساوى بودند، كار تو حق و مدارا و دوستى بود، گفتار تو حكم و حتم بود، امر تو بردبارى بود، و دور انديش و راءى تو علم و عزم بود، پس وقتى از دنيا كنده شدى كه راه حق را ظاهر كرده بودى و كارهاى دشوار را بر مردم آسان كرده بودى ، آتش هاى فتنه را فرو نشانده بودى و امور دين به تو معتدل شده بود، ايمان به تو قوت يافته بود7 مؤ منان به تو ثابت گرديده بودند، پس پيش رفتى پيشى دور و دراز، به تعب انداختى آنها را كه بعد از خود گذاشتى به تعبى شديد، پس مصيبت تو از آن بزرگ تر است كه گريه تدارك كند آن را، عظيم شد مصيبت تو در آسمان درهم شكست مردم را، پس مى گويم : انا لله و انا اليه راجعون ، راضى شديم از خدا به قضاى او و تسليم كرديم از براى خدا امر او را.
پس به خدا سوگند كه بعد از تو مصيبتى مثل مصيبت تو نخواهد رسيد، براى مؤ منان كهفى و پناهى بودى ، براى كافران غلظت و خشم بودى ، پس ‍ خدا تو را به پيغمبر خود ملحق گرداند و ما را از اجر مصيبت تو محروم نگرداند و بعد از تو گمراه نگرداند، پس مردم ساكت شدند، گوش دادند سخن او را و او مى گريست و اصحاب رسول خدا به گريه او مى گريستند. چون سخن او تمام شد، هر چند او را طلب كردند نيافتند

.كمال الدين ، 387

 

"دسترسی سریع"برای حسینیان عزیزراسخونی:

۩۞۩ منتظر حضور گرم شما در هیت حسینی راسخون هستیم ۩۞۩

یک شنبه 29 تیر 1393  6:47 PM
تشکرات از این پست
zahra7720 Beshkan omiddeymi1368
taha25
taha25
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1393 
تعداد پست ها : 1411
محل سکونت : آذربایجان شرقی

اولين روضه خوان على (ع )

صعصعة بن صوحان از اصحاب اميرالمؤ منين (ع ) و از عارفين به حق آن جناب و از بزرگان اهل ايمان بوده است و چندان فصيح و بليغ بوده كه اميرالمؤ منين (ع ) او را خطيب شحشح گفته و به مهارت در سخنرانى و فصاحت در لسان او را ثنا فرموده و هم او را به كم خرج بودن و خدمت زياد كردن مدح نموده است .
شبى كه آن حضرت از دنيا رحلت فرمود و فرزندان آن حضرت جنازه نازنينش را از كوفه به نجف حمل نمودند، صعصعه از جمله تشييع كنندگان بود و چون از كار دفن آن حضرت فارغ شدند، صعصعه نزد قبر مقدس ايستاد و مشتى خاك بر داشت و بر سر خود ريخت و گفت : پدر و مادرم فداى تو باد يا اميرالمؤ منين ، گوارا باد تو را كرامت هاى خدا اى ابوالحسن ، به تحقيق كه مولد تو پاكيزه بود و صبر تو قوى و جهاد تو عظيم بود و به آنچه آرزو داشتى رسيدى و تجارب سودمند كردى و به نزد پروردگار خود رفتى و از اين نوع كلمات بسيار گفت و گريه كرد، گريه سختى و به گريه در آورد سايرين را و در حقيقت بر سر قبر آن حضرت مجلس روضه اى در آن دل شب منعقد گرديد و صعصعه به منزله روضه خوان بود و مستمعين امام حسن و امام حسين (ع ) و محمد حنفيه و ابوالفضل العباس و ساير فرزندان و بستگان آن حضرت بودند و چون اين كلمات به پايان رسيد به جانب امام حسن و امام حسين (ع ) و ساير آقازادگان روى كرد و ايشان را تعزيت و تسليت گفت ، پس جملگى به كوفه مراجعت نمودند.

"دسترسی سریع"برای حسینیان عزیزراسخونی:

۩۞۩ منتظر حضور گرم شما در هیت حسینی راسخون هستیم ۩۞۩

یک شنبه 29 تیر 1393  6:48 PM
تشکرات از این پست
zahra7720 Beshkan omiddeymi1368
taha25
taha25
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1393 
تعداد پست ها : 1411
محل سکونت : آذربایجان شرقی

گريه امام حسين (ع )

محمد بن الحنفيه گفت : به خدا سوگند كه من مى ديدم كه جنازه آن حضرت را بر هر ديوار و عمارت و درختى كه مى گذشت ، آنها خم مى شدند و خشوع مى كردند نزد جنازه آن حضرت بعضى از مردم خواستند كه با جنازه بيرون آيند امام حسين (ع ) ايشان را برگردانيد امام حسين (ع ) مى گريست مى گفت : لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم ، انا لله و انا اليه راجعون ، اى پدر بزرگوار پشت ما را شكستى ، و به سوى خدا شكايت مى كنيم مصيبت تو را.
چون جنازه به نزديك قبر رسيد فرود آمد بر زمين امام حسن (ع ) جلو رفت و بر آن حضرت نماز كرد، و هفت تكبير گفت .
چون از نماز فارغ شد، جنازه را برداشتند خاك را دور كردند، ناگاه قبر ساخته و لحد مهيايى ظاهر شد تخته در زير قبر فرش كرده بودند، بر آن تخته نوشته بود: اين آن چيزى است كه ذخيره كرده است نوح پيغمبر براى بنده شايسته طاهر و مطهر. چون خواستند كه حضرت را به قبر برند، صداى هاتفى شنيدند مى گفت : فرو بريد او را به سوى تربت طاهر و مطهر كه حبيب به سوى حبيب خود مشتق گرديده است

بحار الانوار، 42/293 295

"دسترسی سریع"برای حسینیان عزیزراسخونی:

۩۞۩ منتظر حضور گرم شما در هیت حسینی راسخون هستیم ۩۞۩

یک شنبه 29 تیر 1393  6:51 PM
تشکرات از این پست
zahra7720 Beshkan omiddeymi1368
amirhossein1392
amirhossein1392
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1392 
تعداد پست ها : 16034
محل سکونت : -

پاسخ به:مبحث57 ام طرح صالحین: حضرت علی (ع)

فضایل حضرت علی علیه السلام

درحدیثی داریم اگر تمام باغها قلم ودریاها مرکب وجنیان حسابگر و انسانها نویسنده شوند توان برشماری برتری های علی بن ابی طالب علیه السلام را نخواهند داشت (مناقب خوارزمی) و اینکه پیامبر در روز غدیر این چنین گفتند که "ای مردمان! هر آینه برتری های علی نزد خدای عز و جل بیش از آن است که من یکباره برشمارم پس هر کس از مقامات او خبر داد و آن ها را شناخت او را تصدیق و تأیید کنید.

ما در بررسی کمالات یک انسان به دو مفهوم کرامت و فضیلت برخورد می کنیم که گاهی ممکن است این در مفهوم با هم قاطی شود. کرامت ویژگی هایی است که هرفرد به اختیار توسط انجام عبادات کسب می کند ولی فضیلت در واقع نعمتهایی است که از طرف خدا به اشخاص عطا می شود و میزانش در افراد مختلف متفاوت است.

اما در کل ویژگی بسیار مهمی که فضیلتها دارند انکار یا ناپذیری آنها حتی از طرف دشمنان است.

یعنی یک فرد هر چقدر هم با کسی دشمن باشد، بغض و کینه داشته باشد، هرگز نمی تواند منکر فضیلتهای آن شخص شود. کما اینکه عمر که دشمنی اش با علی علیه السلام کاملا محرز است بارها و بارها اعلام کرد لولا علی مهلک العمر چون نمی توانست منکر فضیلت علم و دانش امیرمؤمنین شود و یا معاویه هنگام شنیدن خبر شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام گفت: با مرگ علی بن ابی طالب علیه السلام بساط علم و دانش بر چیده شد.

شاید برای ما که فقط فکرمی کنیم گفتن فضایل علی علیه السلام مختص شیعه هاست جالب باشد که بدونیم اکثر بزرگان جهان و پیروان دیگر ادیان نیز به فضايل علی علیه السلام اعتراف می کنند به عنوان نمونه حرج جرداق دانشمند مسیحی لبنانی می گوید:

ای دنیا! چه می شد اگرهمه نیروهایت را در هم می فشردی و دوباره شخصیتی مانند علی با آن عقل، قلب، زبان وشمشیر نمودار می کردی؟

یکی از فضیلتهای خاص حضرت علی علیه السلام فضیلتی است که ایشان و 12 معصوم دیگر با پیامبردر آن فضیلت شریکند و اون خلقت نوری حضرت علی علیه السلام است.

روایت می فرماید: چندین هزار سال قبل از خلقت آدم علی نبیا و آله و علیه السلام خداوند با عظمت ترین خلقت خود را انجام داد و نوری را آفرید که آن نور را پس از خلقت آدم علی نبیا و آله و علیه السلام در صلب ایشان قرار داد و سپس این نور از صلب پاک دیگری منتقل شد تا سرانجام به صلب عبدالمطلب رسید و در آنجا به دو بخش تقسیم شد. بخشی در صلب عبد قرار گرفت و در رحم آمنه طلوع کرد و بخشی در صلب جناب ابوطالب پدر علی علیه السلام قرار گرفتن و در رحم فاطمه بنت اسد طلوع نمود.

یکی از فضیلتهای انحصاری حضرت علی علیه السلام محل ولادت اوست. هیچ یک از مخلوقات از پیامبران بزرگ و اوصیای گرامی آنها به این ویژگی یا صفت مفتخر نبوده اند و تا قیامت نیز نخواهند بود.

هنگام تولد حضرت عیسی علیه السلام به حضرت مریم خطاب شد که از خانه خارج شو! اینجا خانه ی عبادت است و ولایت اما برای فاطمه بنت اسد دیوار خانه کعبه شکافته شد و ندا آمد "ای فاطمه! وارد شو" و پس از ورود بانوی بزرگوار دیوار دوباره بسته شد و تا سه روز فرزند میهمان خدای متعال بودند.

حالا به دو تا صفت از حضرت علی علیه السلام که توسط پیامبر این صفات به ایشان منسوب شده می پردازیم که این صفات هم حتی از فضائل حضرت علی علیه السلام به شمار می رود. صفاتی که شاید بارها و بارها آنها را دیده و شنیده باشیم اما کمتر به معنی اش توجه کردیم.

اولین صفت، صفت قائد الغرالمجلین است که در معنای تحت اللفظی به معنی رهبر سفید رویان در جمال فرورفته تعبیر می شود- غرالمجلین یعنی سفیدرویانی که زیبایی و تابناکی شان در جمال و فتاب فرورفته است. یعنی صفات باطنی تابناکشان قابل دیدن نمی باشد حالا از حضرت علی علیه السلام به عنوان رهبر این افراد نام برده است. علی علیه السلام رهبر و سرآمد افرادی است که صفات باطنی تابناکشان در زیر پرده پنهان شده است جوری که پیامبر می فرماید: اگر علی علیه السلام نقاب از چهره بردارند هر آینه مردم در مقابل ایشان به سجده می افتند.

و در روایتی هم داریم که حضرت رسول(صلی الله علیه و آله وسلم) بعد از غزوه ی ذات السلاسل چنین فرمودند که:

یا علی! اگر نگران نبودم که گروه هایی از امت من، در حق تو سخنی بگویند که مسیحیان در حق حضرت عیسی گفته بودند امروز سخنی در مدح تو می گفتم که بر هیچ گروهی نگذری مگر اینکه خاک زیر پای تو را برای تبرک بردارند و از افزودن آب وضوی تو شفا طلبند.

صفت دیگر ایشان صفت یعسوب المؤمنین است.

یعسوب در زبان عرب به ملکه گفته می شود. ملکه ی زنبور عسل هم مادر زنبوران است و هم مربی و کنترل کننده کندوی عسل است. همه ما کم و بیش با وظیفه ی زنبور عسل آشنایی داریم- در قرآن هم در سوره نمل به این موضوع اشاره شده است. کار زنبور عسل این است که از شهد گلهای مختلف بخورد و در کندو عسلی را پدید بیاورد که شفایی برای مردم باشد. از این توصیفات چند نکته معلوم می شود اول اینکه اگر اتفاقی در کندو بیفتد و عسل خوبی به وجود نیاید همه ی این مشکلات به ملکه بر می گردد و او مسئول است. دوم اینکه طبق این توصیف تکلیف مؤمنین هم روشن شده است یعنی گفته شده که مؤمنین باید مثل زنبور عسل باشند یعنی عسل تحویل بدهند، عسلی که شفا باشد.

کدام فضیلت علی را می خواهی؟

از خانه ساده علی علیه السلام که سادگیش به صافی آینه و محل تجمع اهل بیت بود.

از لباسش که خود می گفت آن قدر وصله به آن خورده که از وصله زننده اش برای وصله ی مجدد آن خجالت می کشم؟

از کفش پاره اش که در نظر او از حکومت گرامی تر می نمود مگر اینکه در سایه ی آن بتواند حقی را زنده کند.

از خوراک علی علیه السلام که بر کیسه ی نان خشک خود، مهر می نهاد تا مبادا فرزندانش اندکی آن را چرب نمایند؟

از حکومت علی علیه السلام که بر پایه ی عدالت و انصاف استوار است و دانه جویی را به ظلم از دهان مورچه ای نمی گیرد؟

از گران سنگی شخصیتیش که هم تراز با قرآن قرار گرفته است "انی تارک فیکم الثقلین"

 

از احتیاط علی علیه السلام که به کارگزارانش درباره ی گزارش نوشتن می فرمود: نوک قلم هایتان را باریک کنید و فاصله ی بین سطرهایتان را کم نمایید و از حرف های اضافه صرفنظر کنید و منظور رابرسانید و برحذر باشید از زیاده روی! چرا که اموال مسلمانان اسراف بر نمی دارد؟

از عبارت علی علیه السلام که در واپسین روزهای حیاتش، وقتی که آن حضرت را پس ازضربت خوردن به خانه می بردند نگاهی به محل طلیعه ی فجر افکند و فرمود: ای صبح تو شاهد باش که علی را فقط اکنون دراز کشیده می بیینی!

 از تقوای علی علیه السلام که چون در بیت المال به سراغش آمدند پرسید با امیرالمؤمنین کار دارید یا با علی؟ و چون پاسخ داد با علی، شمع بیت المال را خاموش کرد و شمع خود را برافروخت.

از شجاعت علی علیه السلام که خود بارها می فرمود اگرتمامی اعراب برای جنگ با من صف آرایی کنند به آنها پشت نخواهم کرد.

از یتیم نوازی و مسکین خواهی و اسیر دوستی امیرالمؤمنین...

از صبر علی علیه السلام که پس از جریان غصب خلافت و در طی 25 سال دوره ی خلافت نا حق خلیفگان صبر کردند و به گفته ی خودشان صبری که گویا در دیدگانم خار و در گلویم استخوان فرو رفته است.

از علم و آگاهی علی علیه السلام که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: من شهر علم هستم و علی در آن است پس هر که می خواهد به شهر وارد شود باید از درش وارد شود.

منبع: کانون اسلامی انصار

نشانی: www.kanoon-ansar.ir

اگر کسی را یافتی که در لبخندت غمت را دید، در سکوتت حرف هایت را شنید و در خشمت محبتت را فهمید؛ بدان او بهترین دارایی توست :)

یک شنبه 29 تیر 1393  7:18 PM
تشکرات از این پست
zahra7720 Beshkan omiddeymi1368
amirhossein1392
amirhossein1392
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1392 
تعداد پست ها : 16034
محل سکونت : -

پاسخ به:مبحث پنجاه و هفتم طرح صالحین: حضرت علی (ع)

عنوان  :  حضرت علي(عليه السّلام) و بخشيدن انگشتر در حال نماز
تاریخ  :  1386/10/14
كلمات كليدي  :  ولايت، زكات، اميرالمؤمنين (عليه السّلام)، انگشتر، انما وليكم الله، هم راكعون، آيه ولايت
نوع مقاله : پژوهشي
موضوع مقاله : تاريخ اسلام
نویسنده :  مجتبی صداقت

«إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ»(مائده، 55)
 
«سرپرست و وليّ شما، تنها خداست و پيامبر او و آن‌ها كه ايمان آورده‌اند. همان­ها كه نماز را برپا مي‌دارند و در حال ركوع زكات مي‌دهند»
 
  سورۀ مائده مشتمل بر قسمت مهمي از آيات ولايت است؛ زيرا اين سوره، در اواخر عمر پيامبر اسلام (صلي‌الله‌عليه‌وآله) نازل شده است. از سوي ديگر مسألۀ ولايت و جانشيني هم به صورت طبيعي در اواخر عمر مطرح مي‌شود، بدين جهت اين سوره مشتمل بر آيات متعددي از آياتی است که در مورد ولايت است. این آيۀ، يكي از آياتي است كه بر ولايت حضرت اميرالمؤمنين علي (عليه‌السّلام) دلالت دارد.[1] ابوذر دربارۀ شأن نزول اين آيه چنين مي‌گويد:
 روزي همراه با پيامبر اسلام (صلي‌الله‌عليه‌وآله) در مسجد النبي نماز ظهر مي‌خوانديم. پس از (نماز) نيازمندي تقاضاي كمك كرد. كسي به او چيزي نداد. سائل دست خود را بلند كرد و گفت: «خدايا تو شاهد باش كه من در مسحد رسول تو درخواست كمك كردم و كسي چيزي به من نداد» در همين حال علي (عليه‌السّلام) كه در آن هنگام مشغول نماز بود با انگشت كوچك دست راست خود به آن فقير اشاره كرد. او نزديك رفت و انگشتري را كه حضرت همواره در دست مي‌كرد از انگشت ايشان در آورد و رفت. اين صحنه در حضور و جلوي چشمان پيامبر (صلي‌الله‌عليه‌وآله) انجام شد. پيامبر اكرم (صلي‌الله‌عليه‌وآله) سر به آسمان بلند نمود و عرض كرد:
 بارالها، موسي از تو درخواست كرد و گفت:
 
«رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي و َيَسِّرْ لِي أَمْرِي وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي و َاجْعَل لِّي وَزِيرًا مِّنْ أَهْلِي هَارُونَ أَخِي اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي»[2]
 
«پروردگارا سينه‌ام را گشاده گردان و كارم را برايم آسان ساز و گره از زبانم بگشاي، تا سخن مرا بفهمند و براي من وزيري از خاندانم قرار ده. برادرم هارون را، پشت مرا به وسيلۀ او استواري بخش و او را شريك كارم گردان»
 
  و تو در قرآن ناطقت پاسخش را چنين دادي:
 
«سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَنَجْعَلُ لَكُمَا سُلْطَانًا فَلَا يَصِلُونَ إِلَيْكُمَا بِآيَاتِنَا أَنتُمَا وَمَنِ اتَّبَعَكُمَا الْغَالِبُونَ»[3]
 
«به زودي بازويت را به وسيلۀ برادرت محكم (و نيرومند) خواهيم كرد و براي شما سلطه و برتري قرار مي‌دهيم و به بركت آيات ما، بر شما دست نمي‌يابند. شما و پيروانتان پيروزيد.»
 
 پروردگارا، من محمد، پيامبر و برگزيده تو هستم، سينه‌ام را گشاده كن و كارم را برايم آسان و از اهل بيتم، علي را وزيرم قرار بده و به اين وسيله پشتم را محكم كن. ابوذر در ادامه مي‌گويد: هنوز سخن پيامبر (صلي‌الله‌عليه‌وآله) تمام نشده بود كه جبرئيل از جانب خدا بر پيامبر نازل شد و عرضه داشت:
 اي محمد! بخوان. فرمود:چه بخوانم؟ جبرئيل گفت: بخوان:
 
«إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ»[4]
             
  در برخي از منابع آمده است؛ بعد از اينكه حضرت امير (عليه‌السّلام) به سائل، انگشتر خويش را صدقه داد، حسان بن ثابت اين اشعار را دربارۀ آن ماجرا سرود:
و انت الذي اعطيت اذا كنت راكعاً           زكاة فدتك النفس يا خير راكع
بخاتمك الميمون يا خــير ســــــيد          و يا خيــــر شار ثم يا خير بايع
فانزل فيـــك الله خيـــــر ولايـــــــة           و بيّنـــها في محكمات شرايع
 
  يا علي تو آن كسي هستي كه در حال ركوع صدقه و زكات عطا فرمودي. جان به فداي تو باد.
اي بهترين ركوع‌كنندگان. انگشتر مباركت را عطا نمودي؛ اي بهترين سرور و آقا و اي بهترين خريدار و اي بهترين فروشنده در راه خدا.
به پاسخ همين عطا در حال ركوعت بود كه خداوند دستور بهترين ولايت را، براي تو نازل كرد و آن را در قرآن در محكمات شرايع دين خود بيان فرمود.[5]
  در كتاب «در المنثور» آمده است كه: پيامبر بعد از نزول آيۀ ولايت فرمود:
 
«مَن كُنت مولاه فعليّ مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه»[6]
 
  اين قول پيامبر گرامي (صلي‌الله‌عليه‌وآله) از جملاتي است كه دلالت آيه بر امامت حضرت امير (عليه‌السّلام) را تأكيد مي‌كند و اين يكي از مواردي است كه رسول خدا (صلي‌الله‌عليه‌وآله) جملۀ: "من كنت مولاه فعلّي مولاه" را فرمودند؛ هر چند كه مشهورترين آن‌ها در روز عيد غدير است.[7]
 در همان كتاب آمده است كه پيامبر اعظم بعد از نزول آيه ولايت اين دعا را خواندند:
«الحمد الله الذي اتمّ لعليّ نعمه و هيأ لعليّ بفضل الله اياه»[8]
«حمد  وسپاس خدايي را كه نعمت را براي علي تمام كرد و گوارا باد بر علي فضيلتي را كه خدا به او ارزاني داشت»
 
  حضرت اميرالمؤمنين (عليه‌السّلام) در مواردي به اين آيه بر حق ولايت خود استدلال و احتجاج كرده‌اند؛ مثلاً وقتي ابوبكر به خلافت رسيد، حضرت امير او را سوگند داد كه: اي ابابكر تو را به خدا سوگند آيا ولايتي كه قرين ولايت خدا و رسول خدا و رسول است در آيۀ زكات، ولايت من است يا ولايت تو؟ ابابكر عرضه داشت: بلكه ولايت توست.
  هم‌چنين امام در روز شوري، در برابر عثمان، زبير، عبدالرحمن بن عوف و سعد بن ابي وقاص، به اين آيه استدلال كرد و آن‌ها را قسم داد و فرمود: «آيا در بين شما كسي غير از من هست كه در حال ركوع، زكات داده باشد و دربارۀ او اين آيه نازل شده باشد كه:
 
«إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ»
 
  همگي عرض داشتند: نه.[9]
برخي از صحابه و تابعين كه اين داستان و خبر و شأن نزول را نقل كرده‌اند، عبارتند از: حضرت اميرالمؤمنين علي (عليه‌السّلام)، مقداد بن اسود كندي، عمار بن ياسر، عبدالله بن عباس، ابوذر، جابر بن عبدالله انصاري، ابورافع، انس بن مالك، عبدالله بن سلام، حسان بن ثابت، محمد بن حنيفه، ابن جريج مكّي، سعيد بن جبير، عطا، مجاهد، سدّي، مقاتل، ضحّاك.[10]
  اين منقبت عظيم را محدثان، مفسران، فقهاء و متكلمان بزرگ اهل سنت در طی قرون مختلف ذكر كرده‌اند. مرحوم علامۀ اميني در كتاب «الغدير» به 66 نفر از آن‌ها اشاره كرده است.[11]
  قاضي عضدالدين، شريف جرجاني، تفتازاني و قوشجي از علماي اهل سنت دربارۀ اينكه اين آيه در حق حضرت اميرالمؤمنين (عليه‌السّلام) نازل شده است گفته‌اند: در اين مسأله اتفاق مفسرين وجود دارد. آلوسي هم گفته است كه: غالب اخباريين بر اين عقيده‌اند.[12] اكنون بايد ديد چگونه اين آيه، مسألۀ امامت را مطرح مي‌كند. در این زمینه چند مطلب قابل طرح است:
 ا)  كلمۀ «إنّما» در آيه دلالت بر حصر دارد؛ يعني ولايت بر مسلمانان فقط مخصوص خدا و پيامبر خدا و مؤمناني است كه در آيه توصيف شده‌اند.
 ب) كلمۀ «وليّ» در آيه، به معني سرپرست و كسي است كه زمام امور را به دست گيرد؛ لذا پدر و حاكم را «وليّ» مي‌خوانند و مي‌گويند: «الأب؛ وليّ الطفل» و «الحاكم؛ وليّ القاهر». از آنجا كه محور سخن، «وليّ مؤمنان» است، طبعاً مقصود از «وليّكم» امام و حاكم خواهد بود؛ قرائن موجود در آيه و شأن نزول آن، روشن‌ترين گواه است كه مراد از «وليّ» امامت و سرپرستي است. اينك قرائن را بيان مي‌نمائيم:
1) اگر مقصود از «وليّ» در «وليّكم» غير از ولايت و زعامت ديني و مقام سرپرستي باشد، مثلاً گفته شود؛ مقصود از آن «محبّت» و «ناصر» است؛ در اين صورت منحصر كردن مقام به سه فرد، بي‌جهت خواهد بود؛ زيرا همۀ افراد باايمان، محبّ و دوست و ناصر و يار يكديگرند و اختصاص به اين سه نفر ندارد.
2) ظاهر آيه اين است كه تنها اين سه تن بر جامعۀ مسلمانان ولايت دارند. در اين صورت بايد گروهي كه ولايت دارند، غير از گروهي باشند كه تحت ولايت هستند. اگر ولي را به معني رهبر و سرپرست امور مسلمانان بگيريم اين دو گروه از هم جدا و متمايز مي‌شوند؛ اما اگر آن را به معني دوست و ياور بگيريم اين دو گروه، يكي مي‌شوند؛ زيرا همۀ افراد محبّ و دوست يكديگرند و ناصر و باور هم هستند.
3)هرگاه مقصود، دوستي و نصرت باشد، مي‌بايست تنها به «الذين آمنوا» اكتفا شود و نیازی به آوردن اين جمله كه «در حال، زكات مي‌دهند نمي‌باشد؛ زيرا در جامعۀ با ايمان، همۀ افراد، دوست و ياور يكديگر هستند؛ خواه در حالت ركوع، زكات بدهند يا نه.
  از اين رو مفاد آيه، همان است كه پيامبر گرامي (صلي‌الله‌عليه‌وآله) در يكي از سخنانش فرموده است كه:
 
 «يا عليّ انت وليّ كل مؤمن مِن بعدي»
 
«اي علي تو پس از من وليّ هر فرد باايمان هستي»
 
لفظ «من بعدي»، گواه بر اين است كه مقصود از «وليّ» همان مقام رهبري و حكومت و سرپرستي در امور ديني و دنيوي است، نه محبت و دوستي؛ زيرا  دوستي که به زمان درگذشت پيامبر اختصاص نداشت.[13]
ج) مراد از «الذين آمنوا» فقط حضرت اميرالمؤمنين (عليه‌السّْلام) است و منظور از ركوع در «راكعون» ركوع در نماز مي‌باشد، به دليل روايات و احاديث صحيحي كه به برخي از آن‌ها اشاره شد؛ اما اينكه آيه به صورت صيغۀ جمع آمده به خاطر تعظيم و تكريم حضرت است. به كاربردن لفظ جمع در مورد يك فرد به قصد تعظيم و تكريم چه در كلام عرب و چه غير عرب رايج است و نيز ممكن است حكمت آن تشويق مؤمنان به انفاق در راه خدا باشد كه حتّي در حال نماز نيز از آن غفلت نكنند.[14] در قرآن كريم، آيات فراواني داريم كه به صورت جمع آمده، ولي شأن نزول آن دربارۀ يك فرد است. مرحوم علامۀ اميني در كتاب «الغدير» بيست آيه از تفاسير اهل سنت ذكر مي‌كنند، كه آيه به صورت جمع استعمال شده لكن دربارۀ يك نفر مي‌باشد.[15]
 د) كلمۀ «زكوة» در آيه به معناي لغوي آن مي‌باشد. يعني معنايي كه اعمّ از زكات واجب و مستحب (صدقه) است. زكات در لغت، مخصوصاً اگر در مقابل نماز قرار گيرد؛ به معناي انفاق مال در راه خدا است. اين گونه استعمالات در قرآن، زياد است. مثلاً در سوره‌هاي مكّي كلمۀ «زكات» به معني زكات مستحب است[16]؛ زيرا وجوب زكات مسلماً بعد از هجرت پيامبر به مدينه بوده است[17].
اين آيه نشان مي‌دهد ولايت و رهبري پيامبر و مؤمنان واجد شرايط در طول ولايت خدا و پرتويي از حاكميت او است و هر گونه حكومت و ولايت بر اهل ايمان به جز ولايت خدا، پيامبر و مؤمنان واجد شرايط، حكومت و ولايتي نامشروع و غيرقانوني است.[18]
سؤالي که باقی می­ماند این است که: کسی که در حالات او نوشته­اند؛  آن قدر غرق در عبادت و توجه به خدا بود كه وقتی پيكان و تير از پاي مباركش بيرون آوردند متوجه نشد، چگونه در نماز توجه به حال فقير و سائل نمود و انگشتر به او بخشيد؟ چگونه اين دو حالت با هم جمع مي‌شوند؟
  اوّلاً: اینکه حضرت علي (عليه‌السّْلام) در نماز از خود، بيخود مي‌شد يك حقيقي است، اما اين طور نيست كه همه حالات اولياي الهي، هميشه مثل همديگر بوده باشد. خود پيغمبر اكرم (صلي‌الله‌عليه‌وآله) هر دو حال برايش نقل شده؛ گاهي درحال نماز يك جذبه‌اي پيدا مي‌كردند، كه اصلاً طاقت نمي‌آورند اذان تمام شود، مي‌فرمودند: «اَرِحْنا يا بلال» «زود باش كه نماز را شروع كنيم»،گاهی هم که به نماز ايستاده بودند كسي جلوي محل نماز ايشان آب دهان انداخته بود. پيغمبر اكرم يك قدم درحال نماز به جلو برداشتند و با پايشان روي آن را پوشاندند و بعد برگشتند.[19]
  ثانياً: بايد توجه داشت كه ميان خارج كردن پيكان از بدن و بخشيدن انگشتر به فقير تفاوت بسياري است؛ زيرا خارج‌ كردن تير از پا صرفاً جنبۀ شخصي و جسمي دارد و از مقام توجه كامل به خداوند و استغراق در ذات او دور است؛ ولي توجه به حال بنده فقير و محرومي كه در مسجد پيغمبر اسلام، نالۀ مظلومانه سر داده و استرحام مي‌كند، يك عمل خدايي و قربي است و با توجه به خدا تناسب دارد. در حقيقت او توجه به خود نداشت؛ زيرا توجه به حال بينوا، توجه به خود نيست بلكه توجه به خدا است. كمك به خلق خدا و مستمندان و فقيران، يكي از عبادات بزرگ است و با نماز كه عبادت بسيار بزرگي است، سنخيّت كامل دارد. بنابراين جاي تعجب نيست كه نالۀ سوزان و نافذ آن فقير محروم و استرحام او در برابر مسلمانان، دلِ آگاه علي را هنگام نماز متوجه خود سازد و در ضمن آن عبادت، عبادت ديگري كه هر دو براي خدا و جلب خشنودي او بوده است انجام دهد حتي اين عمل به قدري شايسته و ارزنده بود كه آيه‌اي دربارۀ آن نازل گرديد.[20]
  ثالثاً: آن حضرت گرچه به طور طبيعي به خاطر حضور قلب ويژه‌اي كه در حال نماز داشته، به سخن غير توجه نمي‌كرده است، ولي مانعي ندارد كه خداوند مقلب القلوب و تحول‌ بخش  دل‌ها، توجه وي را در لحظۀ سؤال سائل به جانب وي معطوف نازل شود. احاديث شأن نزول دليل بر آن است كه آن حضرت به سائل توجه كرده و صدقۀ مذكور به دست وي انجام شده است.[21]
 


[1]- مكارم شيرازي، ناصر؛ آيات ولايت در قرآن، تهيه و تنظيم: ابوالقاسم عليان نژادي، قم، انتشارات نسل جوان، 1381(ه.ش)، اوّل، ص 75.
[2]- سوره طه، ایه 32-25
[3]- سوره قصص، آیه 32
[4]-  فضل بن حسن طبري؛ مجمع البيان في تفسير القرآن، به اهتمام و تعليقه: سيد هاشم رسولي محلاتي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1406 (ه.ق)،چاپ اوّل، ج3، ص 263-262.
 - طباطبايي، سيد محمد حسين؛ ترجمه تفسير الميزان، ترجمۀ سيد محمدباقر موسوي همداني، قم، دفتر انتشارات اسلامي، بي‌تا، ج6، ص 29-28.
  - آيات ولايت در قرآن، ص 85-84.
[5]- حسيني مرعشي تستري، سيد نورالله؛ احقاق الحق و ازهاق الباطل، به اهتمام و تعليقۀ: سيد شهاب‌الدين مرعشي نجفي، قم، كتابخانۀ آية‌الله العظمي مرعشي نجفي، [بي‌تا]، ج2، ص 402.
- ترجمه تفسير الميزان، ج6، ص 32-31.
- مجمع البيان في تفسير القرآن، ج3، ص 263.
[6]- سيوطي، جلال الدين؛ در المنثور في تفسير المأثور، كتابخانه آية الله العظمي مرعشي نجفي، 1404 ه.ق، ج2، ص 293.
[7]- حسيني ميلاني، سيد علي؛ نفحات الازهار في خلاصة عبقات الانوار، قم، نشر حقايق، 1384ه.ش، چاپ دوم، ج20، ص 47.
[8]- درر المنثور، ج2، ص294
[9]- ترجمه تفسير الميزان، ج6، ص 25-24.
[10]- نفحات الازهار في خلاصة عبقات الانوار، ج20، ص 13-12.
[11]- اميني نجفي، عبدالحسين؛ الغدير في الكتاب و السنة و الادب، بي‌جا، مركز الغدير للدراسات الاسلامية، 1416ه.ق،چاپ اوّل، ج3، ص 18-13.
[12]- ر.ك: نفحات الازهار في خلاصة عبقات الانوار، ج20، ص 63-59.
[13]- سبحاني، جعفر؛ راهنماي حقيقت، تهران، نشر مشعر، 1385ه.ش،چاپ اول، ص 290-289.
[14]- رباني گلپايگاني، علي؛ عقايد استدلالي، قم، انتشارات نصايح، 1380ه.ش، چاپ اول، ج2، ص 125.
[15]- الغدير في الكتاب و السنة و الادب، ج3، ص 231تا240.
[16]- آيه 3 سورۀ نمل؛ آيه 39 سورۀ روم؛ آيۀ 4 سورۀ لقمان؛ آيه 7 سورۀ فصلت و ...
[17]- مكارم شيرازي، ناصر، و جمعي از نويسندگان؛ تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلامية،بي‌تا، ج4، ص 427-426.
[18]- هاشمي رفسنجاني، اكبر و جمعي از محققان؛ تفسير راهنما، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، 1379ه.ش،چاپ دوم، ج4، ص 452-451.
[19]- مطهري، مرتضي؛ مجموعه آثار شهيد مطهري، تهران، انتشارات صدرا، 1380ه.ش، چاپ ششم، ج4، ص 930.
[20]- مكارم شيرازي، ناصر؛ سبحاني، جعفر؛ پاسخ به پرسش‌هاي مذهبي، قم، مدرسه امام علي بن ابي طالب عليه‌السّلام، 1377ه.ش، اول، ص 186-185.
[21]- كاردان، رضا؛ امامت و عصمت امامان در قرآن، قم، مجمع جهاني اهل بيت عليهم‌السّلام، 1385، اول، ص 181.

منبع: پژوهشکده باقرالعلوم(ع)

نشانی: www.pajoohe.com

اگر کسی را یافتی که در لبخندت غمت را دید، در سکوتت حرف هایت را شنید و در خشمت محبتت را فهمید؛ بدان او بهترین دارایی توست :)

یک شنبه 29 تیر 1393  7:24 PM
تشکرات از این پست
zahra7720 Beshkan omiddeymi1368
farnaz_s
farnaz_s
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1392 
تعداد پست ها : 7586
محل سکونت : اردبیل

پاسخ به:مبحث پنجاه و هفتم طرح صالحین: حضرت علی (ع)

پاسخ به:مبحث پنجاه و هفتم طرح  صالحین: حضرت  علی (ع)


☆☆ خداوندا، اراده ام را به زمان کودکی بازگردان ☆☆

 

☆☆ همان زمان که برای یکبار ایستادن هزار بار می افتادم اما نا امید نمی شدم ☆☆

 

ツ وبلاگ لبخند زیبای زندگیツ

 

 ☆☆  مدیر تالار ادبیات ☆☆

 

دوشنبه 30 تیر 1393  2:10 AM
تشکرات از این پست
Beshkan omiddeymi1368 zahra7720
ehsan007060
ehsan007060
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1393 
تعداد پست ها : 10952
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مبحث پنجاه و هفتم طرح صالحین: حضرت علی (ع)

داستان های حضرت علی (ع)

 

1_ پدر یتیمان

مقداری عسل و انجیر از همدان و حلوان برای حضرت اوردند امر فرمود بین یتیمان تقسیم کنند و خود حضرت شخصا بچه های یتیم را نوازش می کرد و از عسل وانجیر به دهانشان می گذاشت عرض می کردند چرا شما این کار را می کنید؟ می فرمود امام پدر یتیمان است این عمل را انجام می دهم تا احساس بی پدری نکنند.

 

2_ خشک کردن پیراهن

(( ابی اسحاق سبیعی می گوید روز جمعه ای بر دوش پدرم سوار بودم و امیر المومنین(ع) بر منبر خطبه می خواند و پیراهنش را تکان می داد. به پدرم گفتم ایا امیر المومنین گرمش است؟

پدرم جواب داد گرما و سرما در کار نیست. پیراهنش را شسته و چون پیراهن دیگری نداشته ان را تکان می دهد تا زود تر خشک شود)).

 



 

دوشنبه 30 تیر 1393  2:23 AM
تشکرات از این پست
Beshkan omiddeymi1368 zahra7720
kuoroshss
kuoroshss
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 3221
محل سکونت : مازندران

پاسخ به:مبحث پنجاه و هفتم طرح صالحین: حضرت علی (ع)

بسم الله الرحمن الرحیم

امام علی علیه السلام، مردی فراتر از شعار


مولای متقیان علی علیه السّلام الگوی تمام نمای سیره رفتاری پیامبر عظیم الشأن اسلام صلی الله علیه وآله است. امـام عـلى عـلیـه السـّلام تـلاش مـى كـرد تـا چـونـان رسـول خـدا صـلى الله عـلیـه و آله بـخـورد و بـیـاشـامـد و زنـدگـى كـنـد. 

سفره ای ساده و بی ریا

امام على علیه السّلام تهیدست نبود، از دسترنج خود تولید فراوانى داشت وقتى فقراء و یـتـیـمـان را دعـوت مـى كرد، بر سر سفره انواع غذاهاى رنگارنگ مى گذاشت ، و همگان را دعوت به تناول غذاها مى كرد، امّا خود بر سر همان سفره ، نان خشك مى خورد.

احنف بن قیس مى گوید:

روزى بـه دربار معاویه رفتم ، وقت نهار آن قدر طعام گرم ، سرد، ترش و شیرین پیش من آوردند كه تعجّب كردم .

آنگاه طعام دیگرى آوردند كه آنرا نشناختم .

پرسیدم : این چه طعامى است ؟

معاویه جواب داد: ایـن طـعـام از روده هـاى مـرغـابى تهیّه شده ، آن را با مغز گوسفند آمیخته و با روغن پسته سرخ كرده و شكر نِیشكر در آن ریخته اند.

احنف بن قیس مى گوید: در اینجا بى اختیار گریه ام گرفت و گریستم .

معاویه با شگفتى پرسید: علّت گریه ات چیست ؟

گفتم : به یاد على بن ابیطالب علیه السّلام افتادم ، روزى در خانه او بودم ، وقت طعام رسید. فرمود : میهمان من باش .آنگاه سفره اى مُهر و مُوم شده آوردند.

گفتم : در این سفره چیست ؟

فرمود: آرد جو .

گفتم : آیا مى ترسید از آن بردارند یا نمى خواهید كسى از آن بخورد ؟

فـرمـود: نـه ، هـیـچ كدام از اینها نیست ، بلكه مى ترسم حسن و حسین علیهماالسلام بر آن روغن حیوانى یا روغن زیتون بریزند.

گفتم : یا امیرالمۆمنین مگر این كار حرام است ؟

حضرت امیرالمۆمنین علیه السّلام فرمود:

نه ، بلكه بر امامان حق لازم است در طعام مانند مردمان عاجز و ضعیف باشند تا فقر باعث طغیان فقرا نگردد. هـر وقـت فـقـر بـه آنـها فشار آورد بگویند: بر ما چه باك ، سفره امیرالمۆمنین نیز مانند ماست .

مـعـاویـه گـفـت : اى احـنـف مـردى را یـاد كـردى كـه فـضـیـلت او قابل انكار نیست.

همچنین ابورافع مى گوید : روز عـیـدى خـدمت امام على علیه السّلام رسیدم ، دیدم كه سفره اى گره خورده در پیش روى حضرت امیرالمۆمنین علیه السّلام است ، وقتى آن را باز كرد دیدم نان جوین است .

گفتم : چرا گره مى زنى ؟

فرمود : براى اینكه بچه ها دوغى یا روغنى بر آن نیافزایند.

امام على علیه السّلام بیشتر از سبزیجات استفاده مى فرمود و اگر غذاى بهترى مى خواست شیر شتر میل مى كرد. گوشت بسیار كم مى خورد و مى فرمود: «شكم ها را مدفن حیوانات نكنید». با این همه، از همه قدرتمندتر و قوى تر بود.

 

ساده زیستی

ساده زیستى در كمال توانائى

امـام عـلى عـلیـه السـّلام در سـاده زیـسـتـى یـك الگـوى كامل بود، كار مى كرد و زندگى را با كار روزانه اداره مى فرمود، مشك آب درماندگان راه را بر دوش مى كشید. درخت مى كاشت، با دلوِ آب، باغ دیگران را آبیارى مى كرد و مُزد مى گرفت. هـیـزم جـمـع مـى كـرد و در بازگشت به منزل، پُشته هیزم را بر دوش ‍ مى كشید، تا با آن تنور را براى پختن نان آماده كنند. در كار خانه كمك مى كرد. خانه را جاروب مى زد، هر كس به حضرت امیرالمۆمنین على علیه السّلام نزدیك مى گشت، مـى فـهمید كه دور از هرگونه خود بزرگ بینى، چون دیگر اقشار جامعه، بلكه همچون محرومین زندگى مى كند.

 

 

 

اصبغ بن نباته مى گوید: امام على علیه السّلام خطاب به مردم كوفه فرمود:

من در شهر شما با مختصر توشه و وسائل زندگى وارد شدم، اگر به هنگام خارج شدن از شهر شما بیش از آنچه كه با خود آورده ام ببرم خیانتكار خواهم بود.  در صورتى كه قدرت داشت تا انواع امكانات را براى خود فراهم آورد.

 

پیراهن وصله دار

امام على علیه السّلام الگوى كامل فرهنگ ساده زیستى بود. از لباس هاى معمولى كه عموم مردم مى پوشیدند استفاده مى كرد. شـخـصـى در كوفه خدمت امام على علیه السّلام رسید، دید كه لباس هاى حضرت امیرالمۆمنین على علیه السّلام كم قیمت و ساده و وصله داراست ،

با شگفتى به امام على علیه السّلام نگریست و گفت: چرا لباس شما وصله دارد؟

امام على علیه السّلام در جواب فرمود:

«یَخشَعُ لَهُ القَلب ، وَتَذِلُّ بِهِ النَّفس وَیَقتَدى بِهِ المُۆ مِنُونَ؛ با این لباس دل خاشع و نفس اماره، خوار مى گردد، و الگوى مۆ منان مى شود».

همچنین نقل شده است که علاء بن زیاد گفت: یا امیرالمۆمنین از برادرم عاصم بن زیاد به شما شكایت مى كنم.

فرمود: چه شكایتى؟

عـرض كـرد: عـبـائى پـوشیده و كار عبادت و رهبانیّت پیشه كرده و دست از كار دنیا كشیده است .

امام على علیه السّلام فرمود: او را پیش من بیاورید.

چون عاصم آمد، حضرت به او فرمود:

«اى دشـمـن جان خویش، شیطان سرگردانت كرده، آیا تو به زن و فرزندانت رحم نمى كـنـى؟ تـو مـى پـنـدارى كـه خـداونـد نـعـمـتـهـاى پـاكـیـزه اش را حـلال كـرده امـّا دوسـت ندارد تو از آنها استفاده كنى ؟ تو در برابر خدا كوچك تر از آنى كه اینگونه با تو رفتار كند».

عاصم گفت: اى امیرمۆ منان، پس چرا تو با این لباس خشن ، و با آن غذاى ناگوار بسر مى برى ؟

حضرت امیرالمۆمنین على علیه السّلام فرمود: واى بـر تـو، مـن همانند تو نیستم ، خداوند بر پیشوایان حق واجب كرده كه خود را با مردم ناتوان همسو كنند، تا فقر و ندارى ، تنگدست را به هیجان نیاورد، و به طغیان نكشاند.

 

جایگاه ساده پوشى

امامان عادل هر قدر در ساده پوشى دقّت كنند ارزشمند است، امّا دیگران آزادند و مى توانند بـراى زن و فـرزنـد خـود لباس هاى قیمتى و نرم بخرند، كه دیگر امامان معصوم علیهم السـّلام نـیـز چـون رهـبـرى امـّت را در دسـت نـداشـتند گرچه از انواع لباس ها استفاده مى كردند، امّا در ساده زیستى همواره الگو بودند.

شخصى به امام صادق علیه السّلام اعتراض كرد كه شـمـا كـه از سـاده پـوشـى حضرت امیرالمۆمنین على علیه السّلام فرمودید، خودتان چرا لباس نرم و زیبا دارید؟

امام صادق علیه السّلام فرمود: لباس هاى امام على علیه السّلام در فرهنگ آن روز بد منظره نبود و انگشت نما نمى شد، اگر الان بود و همان لباس ها را مى پوشید، انگشت نما مى شد، گـرچـه قـائم مـا وقـتـى ظهور مى كند همان لباس امام على علیه السّلام را پوشیده به روش امام على علیه السّلام رفتار مى كند.

دوشنبه 30 تیر 1393  4:13 AM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 zahra7720
victoryone
victoryone
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 6330
محل سکونت : خوزستان
دوشنبه 30 تیر 1393  6:03 AM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 zahra7720
دسترسی سریع به انجمن ها