معانی لغات غزل (۵۶)
سراپرده: خیمه و خرگاه، چادرشاهانه، چادر وخیمه با شکوه
محبت: دوستی، مودت، مهر، عشق و دراصطلاح عرفا: شور و شوق دل به دیدارمحبوب و دوست داشتن خدای تعالی بندگان را.
آیینهدار: آینه نگهدار، کسی که آیینه در برابر عروس نگه میدارد.
طلعت: چهره و در اصل لغت به معنای دیدن است.
دوکون: دو عالم.
سردرنیاورم: سر خم نمیکنم، قبول ندارم، اطاعت نمیکنم.
طوبی: نام درختی در بهشت با میوههای متنوع که حاصل آن انواع میوهها ولباس و زینتآلات بوده و به هر غرفهیی از بهشت یک شاخه آن میرسد، خوشی و خرمی، کنایه از رسایی قامت و اندام.
همت: اراده، آرزو، خواهش، عزم و در اصطلاح عرفا توجه کامل قلب به حق تعالی به منظور تحصیل کمال.
چه زیان؟: زیانی نیست، زیانی به کسی نمیرسد.
عصمت: پاکدامنی.
حرم: اندرون خانه، داخل خانه، فضای امکنه مقدس.
صبا: نسیمی که از جانب شمال به هنگام صبح و غروب میوزد.
پردهدار: حاجب، نگهبان.
حریم: گرداگرد خانه و اطراف حرم.
حرمت: احترام، آبرو، عزت.
مجنون: اسم خاص، نام و شهرت قیسبن عامری که ازکودکی عاشق دختر عموی خود لیلی بودوازعشق او سربه بیان گذاشت و بهمجنون عامری مشهورشد ولغت بهمعنای دیوانه است.
ملکت: پادشاهی، کشور، منسوب به ملک.
پنجروز: کنایه از فرصتی کوتاه ومدت زمانی اندک.
نوبت: وقت، هنگام
فقرظاهر: تهیدستی آشکار، بینوایی مشهود.
که حافظ را سینه…: که سینه حافظ.
گنجینه: جایگاه نگهداری گنج و اندوخته.
معانی ابیات غزل (۵۶)
(۱) دل، جایگاه شکوهمند عشق و دوستی و دیده آیینهدار و ببینده چهره اوست.
(۲) من که در برابر دو دنیا سرفرود نمیآوردم، بار منت او را برگردن خود دارم.
(۳) طوبی برای تو و قامت یار برای ما (که) اندیشه هرکس به قدر و اندازه اراده و آرزوی اوست.
(۴) چه باک از گناهکاری من که عالم به پاکی و بیگناهی او گواهی دارند.
(۵) دوره زمانه مجنون سپری شده اینک نوبت ماست (چه) هرکسی را نوبتی کوتاه و زمانی محدود است.
(۶) هرچه از پادشاهی عشق و اندوخته سرور شادی داردم از برکت دولت و توجه اوست.
(۷) اگر من و دل هر دو از دست و از میان رفتیم باکی نیست. مقصود هردو، سلامتی وجود اوست.
(۸) به بینوایی ظاهر حافظ منگر که سینه او نگاهدار گنج مهر و محبت اوست.
شرح ابیات غزل (۵۶)
وزن غزل: فاعلاتن مفاعلن فعلات
بحر غزل: خفیف مسدس مخبون مقصور
*
شاهنعمتاللهولی: همه عالم ظهور حضرت اوست
همه وابسته محبت اوست
شاهنعمتاللهولی: جان ما بنده محبت اوست
زندگی در حضور حضرت اوست
این غزل را خواجه حافظ در استقبال از غزلهای شاه نعمتالله ولی سروده و چنین برمیآید که در هر مورد حافظ از شاعر دیگری استقبال کرده هدف اصلی او دو چیز بوده است یا نشان دادن دست بالا و قدرت فائقه خود در مسابقه و یا تخطئه ومقابله با نظریه طرف و در اینجا منظور اول شرط بوده است. شاهولی میگوید:
من از او غیر او نمیخواهم
طلب هرکسی به همت اوست
*
و مشاهده میشود که در سلاست و بلاغت، بیت حافظ در مقام بالاتری قرار دارد. قبل ازحافظ شیخ فریدالدین عطار این مضمون را چنین سروده است: درد هر کس به قدر طاقت اوست. بعضی از حافظ شناسان این غزل را به علت اینکه قافیه به کار گرفته شده فاقد حرف روی است از حافظ نمیدانند لیکن دراکثر نسخههای خطی مورد استفاده دکتر خانلری این غزل آمده و بیت پنجم آن نیز در افواه به صورت ضربالمثل جاری است. نکته دیگر احتمال داده میشود شاعر ضمن استقبال این غزل گوشه چشمی هم به شاه شجاع داشته است.
****
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالیان