نیمهشب یکشنبه 25 تیرماه1361 در محور پاسگاه زید، گردان های در گیر در مرحله دوم عملیات رمضان به دلیل گذشت زمان و نزدیک شدن صبح، از تعدای از نیروهای داوطلب می خواهند که از میدان مین پیش رو سریع تر گذر کرده و معبری برای عبوردیگر رزمندگان باز کنند. از میان 150 نفر داوطلب به 20 نفر از آنان اجازه ی ورود به میدان مین داده می شود و اغلب این 20 نفر نیز به شهادت رسیدند.
عملیات رمضان در شب بیست و سوم تیرماه 1361 در ساعت 21.30 با رمز مبارک «یا صاحب الزمان أدرکنی» تحت فرماندهی قرارگاه مرکزی کربلا (مرکز عملیات مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران) با چهار قرارگاه عملیاتی آغاز شد.
این عملیات که در 21 رمضان 1361 در منطقه عمومی شرق بصره آغاز شد، اولین عملیات برونمرزی ایران پس از فتح خرمشهر بود. عملیاتی که امیدهای زیادی برای موفقیت آن پیشبینی میشد و حتی سرنوشت جنگ را به موفقیت این عملیات گره زده بودند، پس از حدود یک ماه از شروع آن، به دلایل متعددی نتوانست انتظارات مورد نظر را محقق سازد، لذا با اکتفا به دستاوردی کوچک، عملیات خاتمه یافت.
عملیات رمضان موفق بود
میگویند عملیات رمضان ناموفق بود و یا دستکم به اهداف خود نرسید. امروز که سخنان فرمانده آن سالها را میخوانیم، بار دیگر احساس پیروزی را در خود تجربه میکنیم. ما پیروزیم، زیرا تن به هوای نفس ندادیم و در برابر بدترین دشمنها جوانمردانه جنگیدیم. شهید شدیم، جانباز شدیم، اسیر شدیم اما به بیگناهان آسیبی وارد نکردیم. بر سر زن و بچه شقیترین انسانها بمب نریختیم. آزمایشهای هستهای و موشکی خود را بر غیر نظامیان تجربه نکردیم و در هنگام نماز به مردم بی گناه حمله نکردیم و... .
با اینکه ما به آسانی میتوانستیم با انواع سلاح، جهنمی از آتش روی شهر بصره درست کنیم، چه اینکه عراق در ورود به خاک ما، کارش را با نابودی شهرهای ما آغاز کرد، ولی ما نخواستیم با زدن شهر بصره، به افراد غیر نظامی لطمه ای وارد شود. ما در بیابان با ارتش عراق درگیر شدیم
در اثبات این ادعا، محسن رضایی، فرمانده کل سپاه پاسداران در تشریح اهداف عملیات و معذوریتها و محدودیتها فرجام مرحله دوم عملیات رمضان را اینگونه بیان می کند: خودداری ما از دست زدن به کارهایی است که در جنگ، دیگران، آن را اجتناب ناپذیر میدانند ولی ما به دلیل داشتن اعتقادات اسلامی، نمیتوانیم آن کارها را انجام دهیم. با اینکه ما به آسانی میتوانستیم با انواع سلاح، جهنمی از آتش روی شهر بصره درست کنیم، چه اینکه عراق در ورود به خاک ما، کارش را با نابودی شهرهای ما آغاز کرد، ولی ما نخواستیم با زدن شهر بصره، به افراد غیر نظامی لطمه ای وارد شود. ما در بیابان با ارتش عراق درگیر شدیم.
علتی بر وقوع عملیات رمضان
صدام پس از اشغال خرمشهر و به بهانه حمله سراسری اسراییل به جنوب لبنان، قصد داشت جنگ را خاتمه داده و امتیاز خرمشهر را برای خود نگهدارد.
از سوی دیگر فرماندهان ایرانی با اطلاع از این قصد بر آن شدند تا با فتح منطقهای از خاک عراق و گرفتن امتیاز اراضی، پایان عادلانهای به جنگ بدهند.
به این ترتیب عملیات «رمضان» در چهار محور و پنج مرحله از سوی فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ارتش جمهوری اسلامی ایران طراحی گردید، تا با عبور از خط مرز بینالمللی، یک زمین مثلث شکل به وسعت 1600 کیلومتر مربع تصرف شود.
یادی از مرحله دوم
رمضان در جبهه ها در اوج گرمای تابستان آنهم در منطقه خوزستان حال و هوای ویژه ای داشت. سال 1360 ماه رمضان در اوایل مرداد ماه و گرمای بالای 50 درجه خوزستان بسیار طاقت فرسا بود. رزمندگانی که از اقصی نقاط کشور به جبهه می آمدند حکم مسافر را داشتند و کمتر می توانستند یکجا ثابت باشند بعضی از آنها در یک منطقه می ماندند و از مسوول یا فرمانده مربوطه مجوز می گرفتند و قصد ده روز کرده و روزه دار می شدند.
روزهای طولانی بالای 16 ساعت، گرمای شدید و سوزان کار فعالیت نبرد با دشمن حتی در منطقه پدافندی شدت یافتن تشنگی و ضعف و بی حالی ازجمله مواردی بود که وجود داشت اما به لطف خدا در ایمان و اراده رزمندگان کمترین خللی ایجاد نمی شد. سال 1361 ماه مبارک رمضان در تیر ماه واقع شد. عملیات رمضان در همین ماه و سال انجام گرفت.
گفتم: « با این همه درد چرا اینقدر به خودت فشار می آوری؟ » گفت: « چند تا مجروح دیگر آنطرف هستند. من هم چند دقیقه بیشتر زنده نیستم. می خواهم قمقمه ی آبم را برسانم به دست آنها»
شب 19 رمضان در حال و هوای خاصی رزمندگان آماده عملیات می شدند. گرمای شدید باد و توفان شن های روان و از همه مهم تر نبرد با دشمن آنهم برای کسانی که روزه دار بودند بسیار سخت بود. انسان تا در شرایط موجود قرار نگیرد درک مطلب برایش سنگین است.
در آن عملیات بسیاری از عزیزان به وصال حضرت حق پیوستند در حالی که روزه دار بودند و لبهایشان خشکیده بود. اما به عشق اباعبدالله الحسین(ع) و عطش کربلا رفتند و به شهادت رسیدند.
سید مسعود شجاعی طباطبایی در وبلاگ خود با عنوان وصیتنامه عکسی را از علی فریدونی عکاس از عملیات رمضان منتشر کرده و مینویسد:
«مانده بودیم وسط میدان مین. همه مجروح بودند و خسته. یه رزمنده ی زخمی چند متر آنطرف تر از من افتاده بود. دست و پایش را روی زمین می کشید. انگار دردش شدید شده بود. با آرنج خودش را کشید جلوتر. کم کم از من دور می شد. فکر کردم می خواهد از میدان مین خارج شود. گفتم: « با این همه درد چرا اینقدر به خودت فشار می آوری؟ » گفت: « چند تا مجروح دیگر آنطرف هستند. من هم چند دقیقه بیشتر زنده نیستم. می خواهم قمقمه ی آبم را برسانم به دست آنها».»